به گزارش جهان نیوز، «تقریباً همه ما در زندگی مشکلاتی داریم که با برطرف شدن آنها احساس خوشبختی میکنیم، اما بیشتر ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که مشکل واقعی از کجا سرچشمه میگیرد!» لیلا جعفری، نویسنده کتاب «رازهایی که هر آدمی باید بداند» با این عبارات که در پشت جلد کتاب نوشته شده است، مخاطبان خود را به خواندن کتابی دعوت میکند که به گفته خودش مناسب برای آنهایی است که با خود روراست هستند.
او ادامه میدهد: در این کتاب سعی کردهام در قالب مثال و تجربه کمک کنم ریشه مشکلات خود را پیدا کنید؛ مشکلاتی که در روابط، شغل و... پیشروی شما قرار میگیرند...
کتاب «رازهایی که هر آدمی باید بداند» نوشته لیلا جعفری در سال ۱۳۹۶ به همت انتشارات نسل نواندیش و در ۱۲۰ صفحه در رده کتابهای روانشناسی منتشر شده و با قیمتی مناسب در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. از لیلا جعفری آثار دیگری هم، چون روز تاریک (مؤسسه انتشارات امیرکبیر)، مینا و شب آخر (انتشارات قدیانی) و زندگی در بلورهای نمک (براساس زندگی و خاطرات امیر سرتیپ دوم خلبان والی اویسی) در بازار کتاب موجود است.
موضوع اصلی کتاب «رازهایی که هر آدمی باید بداند» راه و رسم زندگی است و شامل ۱۵ فصل با عناوین مختلف میباشد. این ۱۵ مقاله مجموعه مطالبی را در بر میگیرد که نگارنده به صورت پراکنده و در تاریخهای مختلف، اما به لحاظ محتوایی مرتبط و هدفمند در صفحه سبک زندگی روزنامه «جوان» منتشر کرده است. نگارنده با ویرایش و تغییراتی اندک این مجموعه را در اختیار علاقهمندان قرار داده است و برای کسانی که مجال مطالعه این ۱۵ مقاله را در صفحه سبک زندگی نداشتهاند، فرصتی است تا به صورت یکجا و در قالب یک کتاب آن را مطالعه کرده و از سیر منطقی و منسجم مطالب بهرهمند شوند.
عناوین فصلها عمدتاً به صورت سؤالی مطرح شده و رویکرد نوشتهها نقد نگرشها و رفتارهایی است که به هر دلیلی نیاز به اصلاح دارد و با ذکر مثالهایی از تجارب شخصی، به ارائه راهحلهایی برای بهبود آنها پرداخته است. به عنوان مثال در مقاله نخست کتاب با عنوان سؤالی «باید چوب بالای سرمان باشد» آمده است: «نمیدانی؟ فهمیدنش کار زیاد سختی نیست. همین الان نگاه کن به خودت، به دستهایت و گوشهایت. در حال انجام چهکاری هستند، با دست دیگرت که روزنامه را در دست ندارد، زباله درون پیادهرو یا محل کار میریزی؟ گوشهایت چطور؟ به حرفهای همکاران یا همسایگانت که بخواهی نخواهی به گوشت میرسد، گوش میدهد و دقت میکند؟ یا کارهای دیگری از این قبیل انجام میدهی که شاید از بیانش خجالت بکشی؟... اگر سرمان به کار خودمان است و فکر میکنیم اشتباهی نداریم، شاید واقعاً همینطور باشد. از طرفی شاید دلمان نمیخواهد بپذیریم که خطاکاریم، اما اگر فکر میکنیم که الان یا گاهی خطا میکنیم، پس شاید وقتش رسیده که کمی هم به آنها فکر کنیم... برای اینکه خودمان را بشناسیم و ببینیم که واقعاً نیازی به چوبی بالای سرمان داریم یا نه، باید با خودمان روراست باشیم. نه اینکه خودمان را زیر سؤال ببریم و شخصیتمان را به میز محاکمه بکشانیم، نه. فقط خودمان و رفتارمان را بررسی کنیم.»
در مقاله دوم به موضوع اهمیت هدیه دادن به ویژه به اعضای درجه یک خانواده میپردازد. در مقاله سوم با عنوان «چرا ازدواج نمیکنی؟» دست روی نگرش جوانان در آستانه ازدواج درباره تجرد و تأهل و تأثیر آن در ازدواج نکردن گذاشته است.
در مقاله چهارم با عنوان «پدر! مرا ببوس» با موضوع محبت به فرزند، میخوانیم: «فکر میکنی فرزندانت بزرگ شدهاند و دیگر از این حرفها گذشته که دست نوازش بر سر آنها بکشی؟ اگر درگیر این حرفها با ذهنت هستی، پس کمی هم با قلبت درگیر شو. کمی هم به صدای آن گوش بده. ببین در قوانین قلب تو محبت سن و سال میشناسد؟ آیا قلب تو برای اینکه دست نوازش بر سر فرزندانت بکشی، جنسیت تعیین میکند؟ آیا قلبت خوشحال است از اینکه ذهن تو توانسته دستها و آغوش گرمت را از فرزندانت دور کند؟ پدر با توام...»
مقاله پنجم به موضوع بخشش پرداخته و نویسنده در جایگاه راوی اول شخص مثالی از زندگی خود را محور قرار داده است.
مقاله ششم با عنوان «سپاسگزاری عاشق را هم عاشقتر میکند» به موضوع اهمیت و نقش تأثیرگذار توجه کردن و قدردانی به ویژه در زندگی مشترک پرداخته است. موضوع مقاله هفتم نیز با عنوان «خودمان را از پس غبار فراموشی کشف کنیم» تأکید بر خودشناسی در تعامل با دیگران دارد. مقاله هشتم با عنوان «برای چه سبکی به دنیا آمدهایم؟» مخاطب را به واقعبینی در باره شرایط زندگیاش دعوت میکند. عنوان مقاله نهم «پاداش خوب کار کردن مردم را میدهیم؟» است. در این مقاله میخوانیم: «همه ما وقتی با شخصی برخورد میکنیم که کارش را به درستی انجام نمیدهد، واکنش منفی نشان میدهیم و اگر خیلی آدم منصفی باشیم، ممکن است تنها با کمی غر زدن و ایراد گرفتن از او جریان را تمام کنیم.
اما وقتی با شخصی سر و کار پیدا میکنیم که کار کردنش حرف ندارد چه؟ آیا از او به صورت ویژهای تشکر میکنیم؟ شاید در دل بگویید خب او دستمزدش را میگیرد و من لازم نیست که کاری انجام بدهم! اتفاقاً همینطور هم هست و او از بابت انجام کارش دستمزد میگیرد.
اما آن شخصی که کارش را کامل انجام نمیدهد یا کمکاریهایی دارد هم بابت کارش دستمزد میگیرد. حالا اگر کمی دقیق شویم متوجه میشویم که به این راحتی نباید با بیتفاوتی از کنار این قضیه گذشت. مگر نه اینکه دل ما با این بیتفاوتی کمی احساس نارضایتی میکند؟ همین احساس، این یقین را در ما زنده میکند که ما مسئولیم. همه ما مسئولیم. در برابر رفتار دیگران مسئولیم و میتوانیم با عملکرد خود آن را تقویت یا سرکوب کنیم.»
مقاله دهم با تیتر سؤالی «فداکاری مسخره است؟» به موضوع ایثار و فداکاری در قبال دیگران میپردازد. در مقاله یازدهم با عنوان «معیار انتخاب همسر چیست؟» به جوانان توصیه میکند کلاه خود را قاضی کنند که هدفشان از ازدواج چیست.
مقاله دوازدهم با عنوان «من خوب کار میکنم» به موضوع درستکاری پرداخته است. «با حرفهایمان میتوانیم خوشبخت شویم» عنوان مقاله سیزدهم است. در این مقاله میخوانیم: «.. انجام هر کاری در خاطر هوشمند هستی، ماندنی است. چیزی از خاطر هستی فراموش نمیشود. حتی اگر ناخودآگاه و بدون نیت واقعی خودمان را بدبخت خطاب کنیم، هستی هم همین پیام را از ما میشنود. وقتی به پیرامون خود این را اشاعه میدهیم که من بدبخت هستم، هستی هم همان را دریافت میکند و جریان زندگی را نسبت به پیامی که شنیده است برای ما درنظر میگیرد... وقتی حرفی میزنیم که بار منفی دارد، نتیجه منفی هم به دنبال خواهد داشت. وقتی به دیگری حرف ناصحیحی را یاد میدهیم، نتیجه یادگیری آن اشتباه به زندگی خود ما هم وارد میشود...» مقاله چهاردهم با عنوان «خانواده همسرت را دوست داری؟» به موضوع تعامل با خانواده و فامیل همسر پرداخته و آخرین مقاله نیز با عنوان «راز خودمان را کشف کنیم» مخاطب را به تعمق و خودشناسی در باره مسائل و مشکلاتش دعوت میکند.
منبع:روزنامه جوان