گروه سیاسی جهان نيوز: محسن رهامی، فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با خبرگزاری دولتی ایسنا به بیان راهکار برای حل مشکلات کشور پرداخته و ژاپن، ویتنام و چین را به عنوان الگوهای مناسب برای ایران معرفی و رمز موفقیت آنها را کنار آمدن با شرایط جدید بین المللی بیان کرده است.
بخش هایی از این گفتگو را خواهید خواند:
*باید منافع کلان ملی و منافع شخصی اولویت داشته باشد و مذاکره با یک دولت خارجی به عنوان سازش کاری تلقی نشود.
*کشورهایی مثل ژاپن یا ویتنام پس از پایان جنگ با روشهای صحیح مذاکره توانستند شرایط بعد از جنگ را به یک فرصت تبدیل کرده و با همکاریهای بینالمللی مشکلات خود را حل کنند. کشور چین نیز در عین داشتن شعارهای انقلابی و وفاداری به مائو، به تدریج در مسائل اقتصادی و سیاسی توانست با شرایط جدید بینالمللی کنار بیاید و امروز به دومین اقتصاد بزرگ دنیا تبدیل شده است.
*باید در داخل خانواده آشتی به وجود آید و انسجام ملی تقویت شود. کسانی که در شرایط بعد از انتخابات 88 یا دی ماه 96 به دلایل سیاسی محکوم شدهاند آزاد شوند. دولت باید با افرادی که به اموال عمومی آسیب نزدند یا دستشان به خون کسی آغشته نیست با اغماض و بزرگواری برخورد کرده و آنها را آزاد کنند. مردم باید در این شرایط احساس کنند همه در کنار هم هستند.
*سال آینده انتخابات مجلس در پیش روست باید هر کسی که محکومیت قطعی قضایی که مانع ورود او به مجلس شود، را ندارد، اجازه حضور در انتخابات داشته باشد.
*روشهای نظارت بر انتخابات باید اصلاح شود تا کشور از همه سرمایههای خود بهره برداری کند.
*جلب اعتماد عمومی از طریق مقابله با فساد و رانت یکی دیگر از اولویتهای کشور است. در شرایطی که تحت فشار خارجی هستیم، در داخل کشور باید اعتماد سازی کنیم.
یقینا می توان برای هر بند از پیشنهادهای عجیب این فعال اصلاح طلب چند پاسخ مستدل نوشت اما آن چیز که مهم تر است نوع تفکر بزرگان یک جریان سیاسی پر سر و صدا در کشور است. جریانی که خروجی عملکردشان را امروز همه مردم در دولت و مجلس دهم حس می کنند و برای پایتخت نشینان این جنس مدیریت در سطح شهرشان هم ملموس است. پیشنهاد آزادی برهم زنندگان امنیت تحت عنوان آشتی ملی، تائید صلاحیت هرکس که محکومیت قضایی ندارد و یا الگوگیری از کشورهای کوچک و بی اختیاری مانند ویتنام و ژاپن برای جمهوری اسلامی که امروز ابرقدرت های دنیا(!) به قدرت نرم و سخت این کشور معترف هستند، جز بازی قبیله ای و عدم شناخت جایگاه و ظرفیت های ایران عزیز چه معنای دیگری می تواند داشته باشد؟
کاش کمی بصیرت داشته باشید!!