پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۱

قفس مجازی چیست؟

دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۰۱
کد مطلب: 651667
محد لسانی، کارشناس رسانه می گوید: اگر افراد در زندگي واقعي و روزانه خودشان خلع و درد و تالمي داشته باشند، سعي مي کنند قفس مجازي داشته باشند تا در آن قفس از چارچوب ها گذر کرده و خط قرمزها را زيرپا بگذارند و در تقيدات زندگي روزمره قرار نگيرند.
قفس مجازی چیست؟
به گزارش جهان نيوز، مي گويند، جهان با ورود تکنولوژي به سرعت در مسير تغيير و دگرگوني حرکت کرده است. از جمله مهمترين تکنولوژي هاي عصر حاضر که سبب ايجاد تحول و دگرگوني شگرف گرديده، فضاي مجازي است، فضايي که برخلاف نامش به واقعيت زندگي انسان تبديل شده. امروزه در چنين فضايي به رغم همه کارکردهاي مثبت، شاهد عبور از خط قرمزها، پراکندن بذرخشونت و بروز رفتارهاي هنجارشکنانه هستيم. به راستي چرا؟ اين پرسشي است که خيلي ها مطرح مي کنند، روزنامه رسالت براي رسيدن به پاسخ آن با محمد لساني به گفت‌وگو پرداخته است. اين مصاحبه را با هم مي خوانيم. 

*صاحب نظران مي گويند، ما ايراني ها از فضاي مجازي به درستي استفاده نمي کنيم و حتي اين فضا براي ما به بستري براي ترويج خشونت تبديل شده، علت چيست؟
ببينيد در ميان انديشمندان روانشناسي سايبر فردي نظير «يونگ» که فرد مطرحي است، بحث هاي جدي را در حوزه روانشناسي سايبر و مطالعات فضاي مجازي انجام داده و يکي از حوزه هاي مهمي که به آن ورود کرده، بحث اعتياد اينترنتي است و جزء اولين نفراتي است که سال 96 ميلادي مسئله اعتياد اينترنتي را مطرح کرد، يکي ديگر از مطالعاتش راجع به بداخلاقي ها، هرزه نگاري ها و کژکارکردهاي فضاي مجازي بوده. 

وي گفته است سه ويژگي در اينترنت نهفته است که اين سه مورد باعث خروجي فعلي مي شود. بحث اول گمنامي است و افراد به خاطر اينکه نامي از آنها نيست و مي توانند هويت هاي جعلي بسازند، معمولا زننده تر برخورد مي کنند در حالي که اگر هويت شخصي و خانوادگي و تصوير آنها وجود داشته باشد، عملا با محافظه کاري و رعايت ادب بيشتري رفتار مي کنند و نکته ديگري که وجود دارد، موضوع سهولت است، يعني فضاي مجازي ارتباط را خيلي راحت کرده و اين راحتي باعث مي شود که افراد در موقعيت هاي مختلف به فضاي مجازي وارد شوند و گاه بدون مقدمه و رعايت ظرايف و لطايف رفتار مي کنند. بنابراين سهولت در پيام رساني گرچه به ظاهر کارها را آسان کرده اما اين امر باعث مي شود که افراد در شرايط روحي رواني مختلف به خاطر اختلالات اخلاقي، ذهنيت خود را در فضاي مجازي گسترش دهند. سومين عاملي که يونگ مطرح مي کند، بحث گريز يا فرار است، يعني اگر افراد در زندگي واقعي و روزانه خودشان خلع و درد و تالمي داشته باشند، سعي مي کنند قفس مجازي داشته باشند تا در آن قفس از چارچوب ها گذر کرده و خط قرمزها را زيرپا بگذارند و در تقيدات زندگي روزمره قرار نگيرند. اين عوامل که از آن ياد شد، کژکارکردها را ايجاد مي کند. ما تاکيدمان اين است که اين محيط را بشناسيم و مقتضيات آن را بدانيم و سعي کنيم با مهارت هايي که از طريق سواد رسانه اي قابل احصاء هست و با تکيه بر سواد رسانه اي از محدوديت هايي ذاتي فضاي مجازي عبور کرده و براي اين چارچوب ها برنامه ريزي و سياست گذاري انجام دهيم.  

*ريشه پراکندن بذر خشونت در قالب فضاي مجازي کجاست؟ کجاي راه را اشتباه رفته ايم که امروز با اين گونه مسائل روبه رو هستيم؟ 
به نظر مي رسد، زنجيره آموزش رسانه اي ما نقص دارد، در اين زنجيره اول از همه خانواده دچار نقص است چون والدين معمولا نقش خودشان را به سيستم آموزشي و جامعه محول مي کنند. به عبارت ديگر بزرگترين خطا را والديني مرتکب مي شوند که نقش آموزشي، تربيتي و رسانه اي خودشان را ناديده مي گيرند. البته سيستم آموزشي هم نقص دارد. اين سيستم به زندگي و زيست رسانه اي همپاي زيست واقعي اهميت نداده و اين امر باعث شده که  افراد دچار پديده «دو شخصيتي» شوند يعني در زيست واقعي خود به چارچوب ها پايبندند اما در زيست رسانه اي دچار نوعي ولنگاري و خروج از ارزش ها و اخلاق ها هستند. بعد از اين مسئله نقش دستگاه هاي فرهنگي نيز اهميت دارد و پس از آن نقش جامعه نيز مهم است. جامعه بايد بستري براي تقويت رفتارهاي هنجارشکن نباشد. هرچند نقش فرد را هم نبايد ناديده گرفت زيرا فرد مي تواند خودش به تنهايي عامل کنترل رفتار و افکارش باشد و مستثني کردن خود فرد از اين مسئله به معناي پاک کردن صورت مسئله است و ديگر اينکه بزرگترين اشتباه ما اين است که دستگاه هاي دولتي و فرهنگي را در اولويت قرار داده ايم و از نقش خانواده ها غافل شده ايم. هميشه به دنبال اين هستيم که دستگاه ها مشکلات را حل کنند و در واقع هميشه سازماني و اداري فکر کرده ايم. ما دچار کژکارکرد در حوزه سازماني هستيم و اغلب همه نگاه ها معطوف به تحول سازماني براي کنترل و تغيير رفتار اجتماعي است در عين اينکه مبدا را درست انتخاب نکرده ايم در حالي که اگر تحول را همپاي تحولات سازماني در تحولات اجتماعي دنبال کنيم شايد بتوانيم اين گسست ديجيتال را در جامعه چاره کنيم، والدين ما با فضاي ديجيتالي و مجازي آشنا نيستند و فرزندان آنان از نسل ديجيتالي هستند. فرزندان به دليل همين ناآگاهي والدين آنها را دور مي زنند. اين اتفاق يک مانع براي داشتن فضاي مجازي پاک است. فضاي مجازي با فيلترينگ محقق نمي شود با اخلاق و تعهد اجتماعي و نظارت سيستمي اتفاق مي افتد. در چرخه ارزش گذاري بايد سهمي کمتر از يک سوم را به فيلترينگ اختصاص داد. در عين اينکه به نقش آفريني و وجودش اعتقاد داريم اما تمرکز اصلي بر حوزه فيلترينگ باعث اختلال مي شود. 

اينکه ما به دنبال مقصر باشيم مسئله اي را حل نخواهد کرد. اگر هماهنگي سيستمي ميان دستگاه هاي و تعهدات اجتماعي وجود داشته باشد مي توانيم راه حل هاي مناسبي پيدا کنيم. امروز ما با دوگانگي هايي روبه رو هستيم که اين مسئله انتخاب راهکار را براي ما سخت کرده است.

*چگونه مي توان اين روند را اصلاح کرد؟ آيا اساسا قابل اصلاح است؟ 
اولين اصلي که بايد به آن توجه داشته باشيم، همساني قاعده هاي اخلاقي و رفتاري در فضاي واقعي و مجازي است، به يک معنا نمي شود افراد در فضاي واقعي به اخلاق پايبند باشند و وقتي به مرز دنياي مجازي مي رسند، اخلاق را زيرپا بگذارند. اين همساني نياز به آموزش دارد. براي اصلاح روند موجود در حوزه نظام حقوقي و فضاي مجازي به بحث قانون گذاري و رفع خلاهاي قانوني نياز داريم. اگر بخواهيم وارد مصاديق شويم بايد بر اين نکته تاکيد کنيم که در زمينه قانون مطبوعات هنوز خلاء وجود دارد و قانون جامع رسانه اي هم در حوزه فضاي آموزشي کامل نيست اما همه چيز را نمي شود با قوانين اداره کرد به ويژه برخي از بداخلاقي هايي که در فضاي مجازي مي بينيم ريشه هاي تربيتي دارد و نوع برخورد با آن هم لزوما نمي تواند قانوني باشد بنابراين بايد به فکر احياي ارزش هاي اجتماعي در داخل جامعه باشيم تا اين امر در فضاي مجازي خودش را نشان دهد. امروز در ايران با تزلزلي جدي در حوزه ارزش هاي اخلاقي مواجه ايم که فضاي مجازي نمود و تجلي آن است براي همين بايد به فکر احياي نظام ارزشي بود که ريشه هاي 
مختلفي را مي تواند در حوزه خانواده محوري، دين گرايي و وفاق و انسجام اجتماعي داشته باشد.

*آيا ما به راستي فرهنگ استفاده از فضاي مجازي را نياموخته ايم و به همين خاطر عده اي در اين فضا خشونت کلامي و رفتاري خود را بروز مي دهند؟  
رهبر انقلاب در حکم اعضاي شوراي عالي فضاي مجازي، وظايفي را براي اين شورا در نظر گرفتند، يکي از اين ها بالا بردن فرهنگ کاربري اينترنت است. اين فرهنگ همان الزامات رفتاري- تعاملي است که در بستر فضاي مجازي صورت مي گيرد. ايشان بر ارتقاء سواد رسانه اي افراد جامعه تاکيد داشته اند برهمين اساس هدف ارتقاء سواد را سواد دانشگاهي و علمي ندانسته اند و به صورت مشخص گفته اند که بايد ارتقاء سواد رسانه اي افراد جامعه و نمود کارهاي درون دستگاه هاي عريض و طويل فرهنگي را در استفاده از فضاي مجازي شاهد باشيم. در حال حاضر متوسط استفاده ايراني ها از فضاي مجازي بالاي سه ساعت و در شهر تهران 6 ساعت است، اين مدت زمان نسبت به نرم ها و هنجارهاي جهاني به معناي استفاده بي حد و حصر است چه از لحاظ کمي و چه از لحاظ کيفي، استفاده اي که انجام مي دهيم، بايد معقولانه باشد. به نظرم ما بايد به همان قانون گذاري بازگرديم که رهبر انقلاب در قالب احکام صادره براي شوراي عالي فضاي مجازي، مطرح و تبيين کردند. احکامي که ايشان صادر کردند، پيوست هايي دارد که اين پيوست ها علني نشده، اين پيوست ها را ايشان تشريح و نگاه شان را در حوزه هاي مختلف تشريح کردند. به نظرم ميان خواست رهبر انقلاب با آنچه در واقعيت مي بينيم، خلاء و گسست جدي حاصل شده. حوزه اجرايي و مديريتي ما بازمانده است و اين بازماندگي و واماندگي اول از همه به متوليان بازمي گردد، متولياني که از سطح کمي و کيفي خوبي برخوردار نيستند و دوم به ابزارهايي بازمي گردد که آنها به هر دليلي در اختيار ندارند و يا پشتوانه هايي که براي متوليان ايجاد نشده. به عبارت ديگر حتي اگر ما متولياني که کيفيت و کارآيي بالاتري دارند را در کشور و فضاي مجازي درگير کنيم به خاطر عدم فراهم کردن ابزارها و پشتيباني هاي لازم مديريتي به مشکل برخواهيم خورد.

*به اعتقاد شما مي توانيم بر اين نکته تاکيد کنيم که امروزه آدمها دچار دوگانگي مجازي و حقيقي شده اند؟ 
ما عملا چيزي تحت عنوان نقاب فضاي مجازي و رسانه اي داريم و افراد ياد مي گيرند دوشخصيتي و چند شخصيتي باشند، افراد ياد گرفته اند در هر شبکه اجتماعي رفتاري را از خود بروز بدهند و به يک گونه عمل کنند. مثلا در توئيتر بزله گويي و مزاح مي کنند، در تلگرام تقليد و خبرخواني مي کنند و در اينستاگرام خودنمايي مي کنند. شايد بهتر باشد بگوييم هر شبکه اي دارد يک هويتي را منعکس و تقويت مي کند و استفاده بلندمدت و بدون آگاهي از آن مي تواند ايجاد رفتار چندشخصيتي را تقويت کند. اينفوگرافي هايي در فضاي مجازي تحت عنوان جغرافياي ناسزاگويي ايراني ها منتشر شده که نگران کننده است، به نظرم اين اصلا خوب نيست که ايراني ها وقتي در بازي جام جهاني برابر آرژانتين با گل مسي شکست مي خورند به صفحه داوربازي و يا صفحه مسي هجوم مي برند، اگرچه اين مسئله از سوي رسانه ها مورد نقد قرار مي گيرد ولي در مقابل وقتي مردم به صفحه ترامپ هجوم مي برند، از آن تقدير مي کنيم. بي ترديد دفاع از چنين لشکرکشي هايي براي کامنت گذاران يک خطاي راهبردي است. نمي شود براي اين مسئله استانداردهاي دوگانه قائل شويم. بايد يک چارچوب و روند مشخص داشته باشيم. رفتارهاي فردي صحيح، رفتارهاي جمعي صحيح را ايجاد مي کند. اغلب رفتارهاي فردي ما خطاست و جمع اين رفتارها با لشکرکشي و جغرافياي ناسزا در فضاي مجازي بروز و ظهور مي يابد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *