کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چرا «مرگ بر آمریکا» کلیشه نیست؟

شهریار زرشناس

15 آبان 1397 ساعت 18:49

نگاهی به تجربه كشورهایی كه نه مرگ بر آمریكا گفته‌اند، نه با نظام جهانی سلطه و آمریكا و دیگر دولت‌های استكباری مبارزه كرده‌اند، بلكه همیشه كارگزار و وابسته و حیاط خلوت كشورهای امپریالیستی بوده‌اند، اما امروز از نظر اقتصادی در وضعیت‌های بسیار دشوار به سر می‌برند، بسیار روشنگر و آموزنده است.


جهان نیوز - شهریار زرشناس: ‌چرا مرگ بر آمریكا؟ چرا باید با دولت مستكبر ایالات متحده آمریكا به عنوان سركرده نظام جهانی سلطه مبارزه كرد؟ آیا «تعامل سازنده» و همسویی با نظام جهانی، رویكرد بهتری نیست و موجب رفاه و پیشرفت كشور نمی‌شود؟
آیا جز این است كه اگر به چارچوب‌ها و قواعد و احكام نظام جهانی تن بدهیم و از آنها تبعیت نماییم، آنها نیز دست از اعمال تحریم و «ایرا‌ن‌هراسی» برمی‌دارند و شركت‌های چندملیتی سرمایه‌های خود را وارد كشور می‌كنند و بدین سان رفاه و رونق پدید می‌آورند؟ پس چرا باید شعار «استقلال» از نظام جهانی و «تاكید بر ظرفیت‌های درونی» سرداد و دعوی استكبارستیزی داشت؟ آیا اینها موجب تنگی سفره معیشت مردم نمی‌شود؟
آنچه در بالا آوردیم پرسش‌هایی است كه برای تبیین شرایط امروز و ترسیم فرآیندها و رویكردهای معطوف به جهت‌گیری‌های كلان و استراتژیك كشور و روشنگری و ابهام‌زدایی و پاسخ به شبهاتی كه رسانه‌های وابسته به نظام جهانی (و رسانه‌ها و چهره‌های مروج آرا و افكار آنها در داخل كشور) عنوان می‌كنند، باید به آنها پاسخ گفت.
روشنگری و بیان حقایق درخصوص پرسش‌هایی كه در صدر این مقاله عنوان نمودیم یك ضرورت و وظیفه مهم است.
برای شناخت و درك بهتر نسبت میان پیشرفت و رفاه اقتصادی - اجتماعی و فراخی سفره معیشتی مردم یك كشور با مناسبات برخاسته از نظام جهانی باید با نگاهی واقع‌بینانه، صفحه شطرنج و واقعیات جاری و حقیقی سیاست و اقتصاد در جهان امروز را دریافت و تحلیل كرد. در ادامه نكات و حقایقی را در این باره عنوان خواهیم كرد: 
1‌- نظام جهانی سلطه كه از زمان پدیدار شدن عالم غرب مدرن بتدریج شكل گرفت، در روند بسط خود كشورهای جهان را به دو دسته اصلی «كشورهای مركزی» (متروپل) و «كشورهای پیرامونی» تقسیم نمود. در چارچوب این تقسیم‌بندی، چند كشور معدود متروپل كه در شرایط امروز جهانی نوعا سرمایه‌داری امپریالیستی هستند؛ منابع طبیعی و نیروی كار سرزمین‌ها و مردمان كشورهای پیرامونی را غارت و استثمار می‌كنند و ضمن وابسته كردن این كشورها، آنها را به بازارهای مصرف كالاهای خود بدل می‌نمایند.
نظام جهانی‌ای كه با آغاز پیدایش غرب مدرن در رنسانس، تاسیس گردید،‌ نظامی مبتنی بر مناسبات بهره‌كشانه است و جوهری ظالمانه دارد. این نظام جهانی بویژه از اواخر قرن نوزدهم و درپی ظهور سرمایه‌های انحصاری و آغاز گسترش فرآیندهای جهانی‌سازی، ساختاری متصلب پیدا كرده است. در چارچوب این ساختار متصلب برای هریك از اعضای این نظام وظیفه و نقش مشخصی تعیین گردیده است. دولت‌های كشورهای متروپل نظام جهانی (همان‌ها كه ما با استفاده از تعبیر حكیمانه قرآنی آنها را استكباری می‌نامیم) نوعی نظام درهم‌تنیده و پچیده ساخته‌اند كه برپایه وابستگی كشورهای پیرامونی به كشورهای امپریالیست متروپل استقرار یافته است. در چارچوب این نظام (كه مناسبات آن ظالمانه و استثماری و تحمیلی و سركوبگر است) مردمان سرزمین‌های پیرامونی حق ندارند از حد و مرتبه خاصی بیشتر رشد نمایند و اجازه ندارند خارج از محدوده‌ها و قلمروهایی كه رژیم‌های كشورهای متروپل (همان دولت‌های مستكبر) تعیین كرده‌اند، فعالیت و پیشرفت نمایند.
2-حقیقت این است كه مناسبات نظام جهانی (كه امام خمینی (ره) در عبارت حكیمانه «نظام جهانی سلطه» به‌نحوی موجز باطن و جوهر آن را بیان نمودند) برپایه سلطه‌گری و استیلای چند قدرت امپریالیست بر بقیه كشورها و بر چند میلیارد نفر انسان (كه در سرزمین‌ها و كشورهای پیرامونی به‌سر می‌برند) بنا گردیده است. اساس مناسبات این نظام، ظالمانه و سركوبگرانه و مبتنی بر استثمار و استعمار است. سرشت و سرنوشت كشورهای پیرامونی در چارچوب مناسبات نظام جهانی، وابستگی به دولت‌ها و قدرت‌های استكباری متروپل و مبتلا بودن به درجات مختلف فقر و فاصله طبقاتی و مشكلات ناشی از ناكارآمدی نهادهای اقتصادی - اجتماعی است. تنها راه مردمان سرزمین‌های پیرامونی برای رهایی از فقر و ظلم و وابستگی، مبارزه با اركان و نهادها و شئون برگرفته از مناسبات نظام جهانی و رهایی از محدوده‌ها و سیاست‌ها و قواعد تحمیلی و سركوبگر تعیین‌شده از سوی رژیم‌های مستكبر و نهادهای بین‌المللی است. در واقع برای مردمان كشورهای پیرامونی، راه رهایی از فقر و ظلم و راه رسیدن به رفاه و رونق و پیشرفت و عدالت اقتصادی - اجتماعی، از جاده استقلال‌طلبی و مبارزه با نظام جهانی سلطه و استكبارستیزی می‌گذرد و بدون آن امكان‌پذیر نیست.
3-استعمار غرب مدرن حدود 200 سال پیش به منظور تبدیل ایران به یك كشور پیرامونی غارت‌شده و تحت سلطه به سراغ ما آمد و با روی كار آوردن رژیم پهلوی، عملا ایران را به یك كشور وابسته بدل کرد. كشوری كه شركت‌های چندملیتی امپریالیستی نفت و دیگر منابع طبیعی آن و نیروی كار مردمانش را غارت می‌كردند و بازارهایش را به محلی برای فروش تولیدات خود و انباشت سود تبدیل كرده بودنــــد. نظام جهانی سلطه بــــــــه منظور پیشبــــرد اغراض و مطامع خــــود، صورت‌بندی (فرماسیون) فرهنگی - اقتصادی-سیاسی شبه‌مدرنیته را در ایران به وجود آورده و آن را بر كشور حاكم کرد. رژیم پهلوی تجسم اراده سیاسی این شبه‌مدرنیته در ایران بود. رهاورد حاكمیت غرب‌زدگی شبه‌مدرن در ایران چیزی جز نفی استقلال ایران و فقر گسترده اكثریت مردم و تشدید و تعمیق فاصله طبقاتی و دشواری و تنگی معیشت و كمرنگ شدن احساس خودباوری و اعتماد به نفس ملی و ظهور و بروز انواع بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی نبود.
سلطه استبدادی فرماسیون تجددمآبی نتایج فاجعه‌باری به بار آورد. این‌گونه بود كه جامعه ایرانی نسبت به آن اعتراض گسترده کرد و در هیات انقلاب شكوهمند اسلامی، عالم ایرانی - اسلامی رستاخیز كرد تا بساط ظلم و غارتگری و بهره‌كشی نظام جهانی علیه مردم ایران را برچیند. انقلاب اسلامی با تكیه بر میراث آموزه‌های قدسی تشیع و فرهنگ اسلامی و توان عظیم مردمی و با مطالباتی استقلال‌طلبانه، عدالت‌خواهانه و دین‌مدارانه رخ نمود تا جامعه ایرانی را در مسیر رشد، اعتلا و پیشرفت مستقل قرار دهد.
4-حقیقت این است كه چه برای مردم ایران و چه برای مردم دیگر كشورهایی كه نظام جهانی آنها را در مجموعه «كشورهای پیرامونی» و تحت‌سلطه خود قرارداده یا به‌دنبال تحت سلطه قرار دادن آنهاست؛ فقط یك راه برای رسیدن به پیشرفت و عدالت و زندگی توام با بهروزی وجود دارد و آن، راه استقلال‌طلبی و حركت در مسیری جدا از مدارهای وابستگی به نظام جهانی و مبارزه با سلطه‌طلبی مستكبرانه آن است، زیرا مناسبات نظام جهانی و تقسیم كار بین‌المللی‌ای كه امپریالیسم جهانی برای كشورها و ملت‌ها و نقش‌های آنها انجام داده، به‌گونه‌ای است كه هر ملتی از ‌آن تبعیت کند همیشه محكوم به وابستگی و فقدان استقلال و گرفتاری در فقر و ظلم و بحران‌های ركودی و تورمی و چرخه ناكارآمدی و فساد است.
نگاهی به تجربه كشورهایی كه نه مرگ بر آمریكا گفته‌اند، نه با نظام جهانی سلطه و آمریكا و دیگر دولت‌های استكباری مبارزه كرده‌اند، بلكه همیشه كارگزار و وابسته و حیاط خلوت كشورهای امپریالیستی بوده‌اند، اما امروز از نظر اقتصادی در وضعیت‌های بسیار دشوار به سر می‌برند، بسیار روشنگر و آموزنده است. به وضعیت امروزی مصر و مكزیك و پرو نگاه كنید (نمونه‌های بی‌شمار دیگری را نیز می‌توان نام برد و مثال زد) دولت‌های حاكم بر این كشورها در همسویی كامل (و فراتر از آن در وابستگی) به آمریكا و نظام جهانی به سر می‌برند. اما اكثریت مردم آن در فقر و شرایط بسیار دشوار (به مراتب بسیار دشوارتر از شرایط اقتصادی امروز فی‌‌المثل كشور ما) به سر می‌برند. اگر آن‌گونه كه نئولیبرال‌های غرب زده مدعی‌اند این به اصطلاح تعامل سازنده با دنیا (در واقع وابستگی به نظام جهانی و هضم شدن در هاضمه سرمایه‌داری بین‌المللی) موجب رفاه و فراخی سفره معیشت و رونق و رفاه اقتصادی می‌شود، پس چرا در مصر، مكزیك و پرو (و ده‌ها نمونه دیگر كه می‌توان برشمرد) نشده است؟ مصر یك رژیم كودتایی وابسته به آمریكا دارد، رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته است. به وضعیت قاهره، اسكندریه و دیگر شهرهای آن بنگرید. نزدیك یك میلیون نفر از مردم قاهره شب‌ها در گورستان می‌خوابند، اسكندریه مشكل آب شرب دارد، سرانه درآمد مصر از ایران و برخی كشورهای دیگر منطقه پایین‌تر است، فاصله طبقاتی ناشی از غلبه مناسبات سرمایه‌داری در آن كشور بیداد می‌كند. به‌عنوان نمونه دیگر به مكزیك بنگرید: بیشترین درآمیختگی را با اقتصاد آمریكا و شركت‌های چندمیلیتی دارد، یكی از كانون‌های فعالیت سرمایه‌داری جهانی است، از احكام و دستورات و قواعد تقسیم كار نظام جهانی تبعیت می‌كند، اما غرق در فقر، ظلم، ناامنی و بیكاری و اسیر دست گانگستریسم است. به پرو نگاه كنید. نمونه‌ای دیگر از كشورهای تابع نظام جهانی كه مطابق قوانین، قواعد و چارچوب‌ها و تقسیم كار تعیین شده از طرف نظام جهانی عمل كرده است؛ اما نتیجه چه بوده است؟ پرو امروز فقیرترین كشور آمریكای لاتین است. پرو كشوری وابسته با مردمی فقیر است كه تحت سلطه مناسباتی ظالمانه به سر می‌برند. 
حال می‌پرسیم اگر طبق مدعای روشنفكران و سیاسیون نولیبرال داخلی و رسانه‌های وابسته به نظام جهانی، راه رسیدن به رفاه و معیشت فراخ و زندگی توام با بهروزی؛ حرف شنوی از احكام و قواعد نظام جهانی و دست كشیدن از مبارزه استقلال‌طلبانه ضداستكباری، و هضم شدن در هاضمه نظام جهانی (و به قول مرسوم «تعامل سازنده با دنیا!!؟») است؛ پس چرا این نسخه در مصر و مكزیك و پرو و ده‌ها نمونه دیگر جواب نداده و موجب تباهی و سیه‌روزی مردمان شده است؟
5-حال برگردیم به پرسش آغاز این گفتار:‌ «چرا مرگ بر آمریكا؟» زیرا آمریكا عنصر هژمونیك و سركرده نظام جهانی سلطه و دولتی استكباری است و تحلیل عقلانی، علمی و تجربه تاریخی ایران و دیگر كشورها نشان داده است تبعیت از نظام جهانی و وابستگی به آن، برای ملت‌ها رهاوردی جز ظلم، فقر و وابستگی ندارد. تنها راه نجات ملت‌ها، در پیش گرفتن مسیر استقلال و راه رشد مستقل از نظام جهانی و مبارزه با استكبار جهانی است. زیرا نظام جهانی استكبار به سركردگی دولت ایالات متحده آمریكا مانع پیشرفت و حركت مستقل ملت‌ها و كشورهاست و رشد همه‌جانبه، رفاه، رونق، بهروزی و فراخی معیشت زندگی مردمان به مبارزه با آمریكا و نظام جهانی سلطه و استقلال از آن گره خورده است. زیرا نظام جهانی، سدی برای حركت ملت‌ها به سوی استقلال و آزادی ایجاد كرده است و رسیدن به رفاه، پیشرفت و بهروزی جز از طریق درهم شكستن این سد امكان ندارد.
منبع:جام جم


کد مطلب: 650620

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/650620/چرا-مرگ-آمریکا-کلیشه-نیست

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com