به گزارش
جهان نيوز به نقل از فرهیختگان، اتحادیه اروپا اگرچه یک نهاد اروپایی است، اما شواهد نشان میدهد تاسیس آن یک طرح کاملا آمریکایی بوده است. بعد از جنگ جهانی دوم، مقامات کاخ سفید قصد داشتند تا کشورهای اروپایی را در یک ساختار منسجم پیریزی کنند و برای رسیدن به این هدف، میلیونها دلار بودجه به شکل مخفیانه در اختیار سازمانی به نام «جنبش اروپا» و کمیتهای به نام «کمیته آمریکایی اروپای متحد» و چند نهاد دیگر قرار گرفت تا از آن برای تشکیل یک «اتحاد اروپایی» استفاده کنند.
گویا تاریخ انقضای اتحادیه اروپا برای آمریکا فرارسیده و ترامپ این کابوی ساختارشکن، روز چهارشنبه در یک تجمع انتخاباتی در داکوتای شمالی با نادیده انگاشتن نقش ایالات متحده در شکلگیری اتحادیه اروپا، دلیل تشکیل آن را سوءاستفاده از آمریکا عنوان میکرد. از سوی دیگر مرکل، صدارعظم آلمان همچون دیگر سران این اتحادیه درمانده، از در معرض خطر قرار گرفتن روابط فراآتلانتیک سخن میگوید و وجود پیمان آتلانتیک شمالی ناتو را برای دفاع از این کشور حیاتی دانسته است و از آمریکا خواهش میکند با وجود اختلافات، امنیت آنها را تامین کند.
دستور از آمریکا؛ ایجاد اتحاد در اروپا؟
برای پاسخ به این سوال، بهصورت مختصر شواهدی تاریخی را بررسی میکنیم که نشان میدهد اتحادیه اروپا در اصل یک پروژه آمریکایی بوده است. مقامات آمریکایی که تلاش میکردند اروپای پس از جنگ جهانی دوم را بازسازی کنند و ثبات را به آن برگردانند، فرضیه اصلیشان این بود که اروپا نیازمند یک «اتحاد فوری» است. یکی از مهمترین عملیاتهای سری آمریکا در اروپا پس از جنگ جهانی دوم، کمکهای مالی این کشور به «جنبش اروپا» بود. «جنبش اروپا» سازمانی چتری و شامل گروهی از سازمانهای دیگری بود که در عین تفاوت و اختلاف با یکدیگر، هر یک در رده خود سازمانهای معتبری بودند. آنچه همه این سازمانها در آن اتفاقنظر داشتند، لزوم اتحاد سریع کشورهای اروپایی بود. تمرکز «جنبش اروپا» بر «شورای اروپا» قرار داشت و مسیر انتقال کمکهای آمریکا به حامیان اتحاد اروپا، «کمیته آمریکایی اروپای متحد» بود که روسای آن، مقامات جامعه اطلاعاتی آمریکا بودند. «واحد سازمانهای بینالمللی» (شاخه تازهتاسیس سیا) نهادی بود که چهارمین بخش از عملیاتهای مخفی آمریکا را به عهده گرفت: تحریک و تبلیغ نارضایتی در شبکههای ماهوارهای.
این کار از طریق «کمیته ملی حامی اروپای آزاد» انجام شد، نهادی که بعدا تحت عنوان «کمیته اروپای آزاد» شناخته شد و کنترل «رادیو اروپای آزاد» و «رادیو آزادی» را به دست داشت. کمیته آمریکایی اروپای متحد و سازمان قبل از آن تنها دو عدد از چندین و چند کمیته آمریکایی و آزادی بودند که طی سالهای 1948 و 1949 تاسیس شدند. کمیته اروپای آزاد همکاری نزدیکی با سازمان سیا داشت که عمده بودجه آن از طرف دولت آمریکا و از طریق سازمان سیا بهدست این کمیته میرسید.
بودجه غیراروپایی اتحاد
بخش دیگری از حمایتهای مالی آمریکا برای پیشبرد نقشههای «جنبش اروپا»، از منابع مالی «آژانس امنیت متقابل» تامین میشد که توسط کنگره ایجاد شده بود. وزارت خارجه طرحهای پیشنهادی خود را در یک مقاله ویژه تحت عنوان «مفهوم اروپا» ارائه داد. وحدت کشورهای اروپایی رسما بخش محوری در سیاستهای آمریکا در قبال اروپا بود، تا جایی که کنگره این وحدت را بهعنوان یک شرط برای ادامه اعطای کمکهای مالی به اروپا در قالب «طرح مارشال» (با نام رسمی «برنامه احیای اروپا») تعیین کرده بود.
حوزه فعالیت کمیته آمریکایی اروپای متحد در اروپا طی اوایل دهه 1950 بهطور فزایندهای روی تبلیغات و تحریک مردم برای اقدام جمعی متمرکز بود. سال 1951 بخش عمده بودجه کمیته اروپای آزاد بهسوی یک ماجراجویی جدید معطوف شد: یک «کمپین وحدت» با حضور جوانان اروپایی بین سالهای 1951 تا 1956 تشکیل شد و «جنبش اروپا» بیش از 2000 تظاهرات و جشنواره را در سراسر اروپا برگزار کرد؛ بهویژه در آلمان، جایی که ارتش آمریکا هم به کمک آنها آمد. یکی از مزایای تزریق بودجه آمریکا به برنامههای جوانان این بود که کسی نمیفهمید «جنبش اروپا» تا چه اندازه به بودجه آمریکا وابسته است. «اسپاک» ماه می سال 1952 و «بارون بوئل» خزانهدار «جنبش اروپا» نوامبر سال 1953، بهنوبه خود تاکید کردند برای آنکه مخالفان وحدت اروپا نتوانند جنبش را ساخته دست آمریکاییها معرفی کنند، دریافت کمکهای مالی از این کشور باید مخفی بماند.
طراح یورو چه در سر داشت؟
«رابرت ماندل» کانادایی-آمریکایی را پدر «یورو» مینامند. ماندل، برنده جایزه نوبل اقتصاد سال 1999، حدود 50 سال است در دانشگاههای آمریکا درس میدهد و «یورو» را هم در دانشگاه کلمبیای این کشور اختراع کرد. اما مگر ماندل «یورو» را برای کمک به اروپاییها نساخت؟
نکته یورو اینجاست که این واحد پولی، انعطافپذیر نیست. وقتی کشوری عضو منطقه یورو میشود، دیگر نمیتواند با اعمال سیاستهای پولی یا مالی با رکود مقابله کند. به این ترتیب، تنها راههای باقیمانده، کاهش دستمزد، اعمال سیاستهای ریاضتی ازجمله تعدیل نیرو و کاهش مزایا، خصوصیسازی و از همه مهمتر، کاهش قوانینی هستند که بانکدارها و سرمایهگذاران را محدود میکنند. منظور ماندل از این طراحی این است که وقتی کشورها به حوزه یورو بپیوندند برای اشتغالزایی و چرخیدن چرخ اقتصادشان راهی نخواهند داشت جز اینکه قوانین محدودکننده تجارت را تا جایی که میشود، کاهش دهند. این یعنی یورو بهعنوان ابزاری ضدقانونی طراحی شده است تا قوانین دستوپاگیر مقابل بانکها و کنترل دولتها بر آنها را از بین ببرد؛ یعنی طراحی مدلی شبیه به آمریکا برای اقتصاد اروپا.
رابرت ماندل نگران این نبود که انتخاب ارز یورو برای کشورهای اروپایی ممکن است خطرناک باشد، چون آنچه برای او اهمیت داشت، تبدیل اروپا به یک موجودیت قدرتمند و متحد اقتصادی نبود، بلکه دستوراتی بود که ریگان به او میداد؛ چه بهتر که اجرای این دستورات میتوانست باعث شود دولتهای اروپایی در هنگام بحران، تمام مقررات دولتی را بردارند، صنایع دولتی را خصوصی کنند، مالیات سازمانهای بزرگ را کاهش دهند و رفاه مردم اروپا را درون چاهی بیندازند که انتها ندارد؛ دقیقا مانند بلایی که سالهاست سر شهروندان آمریکایی آمده است.
هدف از اختراع یورو تحمیل یک «دکترین شوک» به اروپا بود تا درنهایت، بانکهای بزرگ بتوانند داراییهای یونان و سایر کشورهای اروپایی را غارت کنند و منابع طبیعی و ثروت این کشورها را به یغما ببرند. تمام آنچه امروز در کشورهای حوزه یورو اتفاق میافتد گواه این است که اتحادیه اروپا یک ایده و حتی یک توطئه آمریکایی بوده است. عجیبتر از اینکه سیا در تشکیل اتحادیه اروپا دست داشته، این است که اروپاییها بهخصوص پس از حملات پاریس، به فکر افتادهاند تا یک «سیا»ی اروپایی برای خودشان بسازند.