سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 23 Apr 2024
 
۰

تهران برای راهپیمایی روز قدس آماده بود؟

شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۳
کد مطلب: 618229
لحظه به لحظه این راهپیمایی عظیم قابلیت پرداخت‌های چند هزار کلمه‌ای و چند صفحه‌ای داشت؛ از همان تاکسی صلواتی تا تیترهای ماندگاری که حالا تجربه شده بودند؛ تا گروه ورزشکارانی که شعار آزادی فلسطین سر می‌دادند، هر چه هم به سمت انقلاب پیش ‌می‌رفتی انبوه جمعیت افزایش می‌یافت.
تهران برای راهپیمایی روز قدس آماده بود؟
به گزارش جهان نيوز به نقل از فرهیختگان، بعد از تعطیلات چند روزه و حسی که شبیه اصحاب کهف بود، عجله رسیدن به راهپیمایی باعث شد بی‌گپ‌و‌گفت خاصی اولین تاکسی‌ای که ایستاد را سوار شوم. فکرش را هم نمی‌کردم که بعد از رسیدن به مقصد قرار است دو هزار تومان بیشتر کرایه بپردازم. در اخبار آمده بود که کرایه‌ها 5/12 درصد افزایش یافته است اما تغییر کرایه پنج هزار تومانی به هفت‌هزار تومان کمی بیشتر از این درصدهاست. کلنجار با راننده‌ هم فایده‌ای نداشت و از آن گذشتم. چند قدمی آن طرف‌تر در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم تا اتوبوسی که ایستاده، حرکت کند و بعدی را سوار شوم. البته فرق‌شان فقط صندلی کنار پنجره بود؛ چون تقریبا همه آن اتوبوس‌هایی که در آن صف پنج اتوبوسه وجود داشتند کولر نداشتند و از آن اتوبوس‌های قدیمی و قراضه‌ای بودند که احتمالا مخصوص همین ایام و ساعات بعد از 12 شب است.

یک بار که با یکی از مسافران درباره این موضوع صحبت می‌کردم، راننده گفت چون تعداد مسافران کم است و معمولا کارتن‌خواب‌ها و خیابان‌گردها ساعات آخر شب از اتوبوس استفاده می‌کنند از این ماشین‌های قدیمی و بی‌امکانات استفاده می‌کنیم تا هم هزینه کمتری برای استهلاک بپردازیم و هم اینکه ماشین‌ها صدمه نبینند! همان موقع هم به من برخورد، اما امروز بیشتر، چرا؟ چون وقتی اتوبوسی که ایستاده بود حرکت کرد و اتوبوسی که منتظرش بودیم بعد از چند دقیقه حرکت نکرد؛ صدای نابهنجار گاز دادن‌های پیاپی راننده می‌آمد اما ماشین هیچ حرکتی نمی‌کرد. راننده را عوض کردند اما مشخص بود مشکل از ماشین است. همه عجله داشتند؛ چه آنهایی که شوق راهپیمایی داشتند و چه آنهایی که کاری در مرکز شهر دارند. عوض شدن راننده به مذاق راننده اصلی خوش نیامد. مشاجره‌ای شروع شد و او گفت که صدبار گفته‌ام این ماشین عمرش‌رو کرده، داغونه، فکر می‌کنید من نمی‌تونم رانندگی کنم؟ هر شش تا چرخش قفل شده و تکون نمی‌خوره.

یکی از مسافران در همین حین پیشنهاد داد یدک‌کش ماشین را از خط خارج کند که همین موضوع باعث شد راننده عصبانی به این مسافر هم نهیب بزند و دعوا شدت بگیرد. حرفش این بود که مردک فکر کرده ما عقل‌مون نمی‌کشه، اون‌طرف رو نگاه کن، ماشینایی که می‌خوان برن تو پارکینگ گیر کردن، این طرف هم که این قراضه راه‌رو بند آورده. یدک‌کش رو از روی سر من بیاره این‌رو بکشه ببره؟

لابه‌لای این بحث‌ها هیچ چیزی تغییر نمی‌کرد جز صف مسافران که لحظه به لحظه طولانی‌تر می‌شد و حالا از ایستگاه هم بیرون زده بود. تازه این ابتدای خط بود. قطعا ایستگاه‌های بین‌راه وضعیت بدتری داشتند. واقعا هم همین‌طور بود، چون بعد از نیم ساعت فهمیدیم توفیقی حاصل نشده و باید با تاکسی برویم. البته باید قبل از میدان امام حسین هم پیاده می‌شدیم. از داخل تاکسی می‌دیدم که چگونه مردم در ایستگاه‌های بین‌راه و زیر تابش پر‌حرارت آفتاب انتظار اتوبوس را می‌کشند، غافل از اینکه ابتدای خط مشاجره خنده‌داری بین راننده و مسئول ایستگاه و مسافران رخ داده و دودش به چشم همه رفته است.

اینها کارهای تازه‌ای نیستند، قبل‌تر هم این‌گونه مسائل را می‌دیدیم. جز چند نفر کسی برای کولر نداشتن اتوبوس‌ها غر نمی‌زد، اما انتظار حرکت از اتوبوس‌ها و رسیدگی مسئولان خط، بی‌جا نبود. به هر حال خیلی‌ها از 500 تومان کرایه‌ای که دادند، گذشتند؛ حتی آنهایی که پنج هزار تومان پول کارت بلیت نو دادند و سه هزار تومان تا میدان امام حسین پول تاکسی پرداختند تا راهپیمایی کنند یا به کار و زندگی‌شان برسند.

 تاکسی صلواتی تا قدس
این تلخی اول راه اما همه ماجرا نبود. وقتی از پل عابر آن طرف رفتیم، دو جوان ایستاده کنار ماشین پرایدشان فریاد می‌زدند تاکسی صلواتی تا قدس (تا میدان امام حسین می‌رفتند). خیلی خیلی جالب بود. نه فقط برای من، بلکه برای همه آنهایی که آنجا بودند و حتی قصد حضور در راهپیمایی را نداشتند. اولویت با افراد سالمند بود؛ به خصوص آنهایی که از اتوبوس شهری ناامید شده بودند و با ما به کنار جاده آمده بودند. سریع سوار شدند و حرکت کردند و رفتند. ما هم با یک تاکسی دیگر رفتیم. از نزدیکی‌های میدان و روبه‌روی هنرستان آزادی فلسطین ترافیک آغاز شد. یک نفر به کنایه گفت احتمالا منظور اون بندگان خدا اینجا بود. راننده جواب داد اتفاقا با اون هیکل و شور و نشاط منظورشون فلسطین بود. مسافرانی که قصد حضور را در راهپیمایی داشتند این چند متر باقی‌مانده را هم به آن چند صدمتری که پیش‌رو داشتند اضافه کردند و پیاده شدند و بقیه هم با موتور و ... به مسیر ادامه دادند.

 بیلبوردهای بی‌روح، پلاکاردهای اندک
سابقه چند ساله حضور در راهپیمایی‌ها ناخودآگاه حساسیت‌ها و توجهات خاص به برخی از موضوعات را ایجاد می‌کند. گاهی حتی تا جایی پیش می‌رود که تعداد ماشین‌های امدادی حاضر در مسیر را هم می‌شماری و به آن حساس می‌شوی، با همین تفکر و با قیاس وضعیت بصری مسیر راهپیمایی در سال‌های گذشته و امسال می‌شد به این نتیجه رسید که بیلبوردها و پلاکاردهای سال پیش به خوبی القا‌کننده فضای راهپیمایی بوده است؛ چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ بصری. امسال اما بیلبوردهای ساده‌ای وجود داشت که اکثر تصاویر آن با یک جست‌وجوی ساده اینترنتی به دست می‌آمد و یکی در میان روی پایه‌ها نصب شده بودند. پلاکاردها هم از لحاظ تعداد و هم از لحاظ گرافیک وضعیت خوبی نداشتند؛ حتی توان کنار زدن بادکنک‌های کم‌باد پیرمرد بادکنک‌فروش را نداشتند. کودکان نیز ترجیح می‌دادند اسپایدرمن‌های بادکنکی را بالای دست بگیرند تا پلاکاردهای بی‌روح اهدایی شهر‌داری تهران را! در این حوزه هم اما وضعیت با همت مردمی و پایگاه‌های بسیج کساد نبود؛  پرچم‌های حزب‌ا... باقیمانده از سال‌های پیش در خانه‌ها و پرچم‌ها و پوسترهای اهدایی امسال قصور مدیریت شهری را در حد توان جبران کرد تا بعد از وضعیت بد حمل‌و‌نقل، در دومین کم‌کاری مدیریت شهری مردم پای کار باشند. موضوع دیگری که نارضایتی مردم را در پی داشت حضور موتورسواران بسیار در مسیر راهپیمایی بود. اتفاقی که علی‌رغم مسدود بودن راه‌ها و اعلام سرهنگ موسوی‌پور معاون هماهنگ‌کننده پلیس راهور پایتخت مبنی بر اینکه ورود موتورسیکلت به محدوده مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس اکیدا ممنوع است و پلیس با ورود موتورسواران به محدوده راهپیمایی برخورد می‌کند، به چشم می‌آمد و مشکلاتی را ایجاد می‌کرد.

 از گوشزدهای کیهانی تا سخنان رهبری از بلندگوی پشت‌موتور
عده‌ای از مردم زیر آفتاب و جدا از جمعیتی که از کناره و سایه حرکت می‌کردند، خیره به آسفالت و سنگ‌فرش خیابان ایستاده بودند. نزدیک‌شان شدم. دیدم تعداد زیادی روزنامه با دستنوشته‌هایی روی زمین چسبانده شده بود؛ از مطالبات صنفی و ملی و سیاسی تا حقوق‌های نجومی و پیش‌بینی بدعهدی آمریکا و غرب در برجام که تیتر روزنامه کیهان بوده است. یک پیرمرد خوش‌ذوق همه آنها را آرشیو کرده بود و حالا برای عبرت روی زمین چسبانده بود تا همه ببینند که بالا برویم و پایین بیاییم به آمریکا و متحدانش نمی‌شود اعتماد کرد. حین تماشای تیترها بودم که صدای جو ‌شکن بلندی لابه‌لای فریادهای جوان مداح روی وانت به گوش رسید و باعث شد جمعیت برای لحظاتی به پشت سر نگاه بکند. راننده‌ای بو‌د‌ که بلندگویی را کنار پرچم سه رنگ کشور روی موتورش بسته بود و سخنان رهبری در ارتباط با قدس و مسائل دیگر را با صدای بلند پخش می‌کرد. شعارها آرام‌تر شد و همه، حتی آن جوان مداح روی وانت به این سخنان گوش دادند و بعد از شنیدن فرازی از سخنان بدون اعلام لیدر یا شخص خاصی همزمان تکبیر گفتند و مرگ بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل سر دادند. حتی پیر‌زنی که کنار خیابان و زیر سایه نشسته بود و قرآن می‌خواند و من هم قابم را برای گرفتن عکس از او تنظیم می‌کردم به خروش آمد و فریاد مرگ بر اسرائیل سر داد.

 حماسه‌ای که تمام نمی‌شود
لحظه به لحظه این راهپیمایی عظیم قابلیت پرداخت‌های چند هزار کلمه‌ای و چند صفحه‌ای داشت؛ از همان تاکسی صلواتی تا تیترهای ماندگاری که حالا تجربه شده بودند؛ تا گروه ورزشکارانی که شعار آزادی فلسطین سر می‌دادند، هر چه هم به سمت انقلاب پیش ‌می‌رفتی انبوه جمعیت افزایش می‌یافت. به سبک مجری‌های تلویزیونی همه آمده بودند؛ از پیر و جوان تا کالسکه‌هایی که با پرچم حزب‌ا... و ایران و فلسطین سایه‌بانی برای نوزادان و سربازان آینده این سرزمین ایجاد کرده بودند. همه یکصدا یک خواست مشترک را فریاد می‌زدند، فارغ از هر حزب و جریان و جهت سیاسی؛ مرگ بر اسرائیل.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *