پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۰

روایت همسایه امام(ره) در نجف از زندگی ایشان

سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۲
کد مطلب: 617737
نماینده‌ کنونی میناب که در مجلس دوم هم بر کرسی نمایندگی تکیه زده بود، از خاطراتش درباره امام (ره) روایت می‌کند؛ او از دورانی گفت که در نجف اشرف همسایه رهبر کبیر انقلاب بود.
روایت همسایه امام(ره) در نجف از زندگی ایشان
به گزارش جهان نيوز، مصطفی ذوالقدر به «خبرآنلاین» گفت: خاطرات من از امام یکی دو تا نیست. من در نجف با امام همسایه بودم  و از نزدیک شاهد بودم که ایشان چه زندگی ساده‌ای دارند. من زمانی که در نجف زندگی می‌کردم خانه‌ام برای خودم بود اما خانه امام اجاره‌ای بود. خانه امام یخچال نداشت و هر بار که این موضوع مطرح می‌شد می‌گفت هر وقت همه طلبه‌ها یخچال خریدند من هم برای خانه‌ام یک یخچال تهیه می‌کنم!

وی افزود: یادم نمی‌رود یک مغازه‌ای در نزدیکی ما بود که خادم امام همیشه از آن مغازه برای خانه ایشان خرید می‌کرد. او هر بار یک کیلو خرما می‌خرید. یک روز یک کیلو و نیم خرید و روز بعد دوباره به میزان قبل خرید کرد. از او علت را که جویا شدم پاسخ داد وقتی یک کیلو و نیم خریدم امام به شدت ناراحت شد و به من گفت که برای خانه ما همان یک کیلو کافی است و بیشترش اسراف است. مرحوم امام به شدت با اسراف مخالف بود و به واسطه همان زهد و تقوا بود که توانست انقلابی با این عظمت را رهبری کند.

او درباره برخورد امام (ره) به عنوان همسایه گفت: ما منزل امام زیاد رفت و آمد می‌کردیم. ایشان اخلاق و رفتار بسیار نیکویی داشت. امام حدودا ساعت ۱۰ شب به منزل بازمی‌گشت، ما طلبه‌ها به دیدارش می‌رفتیم و ایشان برای ما سخنرانی می‌کردند و اگر مسئله‌ای بود آن را مطرح می‌کردند. ایشان هر شب به زیارت حرم حضرت امیرالمومنین (ع) می‌رفتند اما هیچگاه اجازه نمی‌دادند کسی همراهشان برود و اصلا مانند امروز نبود که مسئولان  وقتی می‌خواهند جایی بروند چندین نفر را به دنبال خود راه می‌اندازند. فقط آقای محتشمی و یک شیخ افغانی بود که گاهی اجازه داشتند همراه ایشان باشند. هر کسی به جز این دو نفر می‌خواست با امام همقدم شود از او می‌پرسیدند آیا کاری داری و اگر او جواب منفی می‌داد از او می‌خواست که به راهش ادامه دهد.

او گفت: در نجف همه ماشین داشتند و لازمه زندگی و تردد هم این بود اما امام هرگز ماشین نداشت و هر شب جمعه به کربلا می‌رفت و چون ماشین نداشت تا شب جمعه بعد صبر می‌کرد. من بارها شاهد این بودم که ایشان با پای پیاده این طرف و آن طرف می‌روند.

او از دوران نمایندگی‌اش در زمان حیات امام نیز چنین گفت: من هیچگاه فراموش نمی‌کنم که به همراه مرحوم هاشمی رفسنجانی و تعدادی از نمایندگان خدمت امام رفتیم. مرحوم هاشمی خطاب به امام گفت «اماما این نمایندگان کسانی هستند که شب و روز برای خدا کار می‌کنند». حضرت امام به آقای هاشمی جوابی داد که همه منقلب شدند. ایشان گفتند «من تا به امروز دو رکعت نماز برای خدا نخوانده‌ام. اگر بهشت و جهنم نبود، آیا نماز می‌خواندم؟ پس این عبادت من برای خودم است، نه برای خدا!». ایشان با این صحبت یک جواب محکم به نمایندگان دادند که دعوی نداشته باشید که ما شب و روز برای خدا کار می‌کنیم!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *