جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۳
۴
برای شناخت شب قدر این مطلب را از دست ندهید

گفتاری خواندنی از استاد میرباقری درباره شب های قدر/ کلید شب قدر چیست؟

يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۱۵
کد مطلب: 617550
اندازه و قدر و قیمت و حد وجودی انسان، در شب قدر معین می شود. این که انسان چه بشود، به تقدیراتی برمی گردد که در عالم بالا انجام می شود. این سنگ چه بشود؟ بستگی به این دارد که چشم شما چگونه این را بگیرد و چه طمعی در او بکند و چه کاری سرش بیاورید
گفتاری خواندنی از استاد میرباقری درباره شب های قدر/ کلید شب قدر چیست؟
گروه فرهنگی جهان نيوز، استاد میرباقری: نعمتی در این ماه هست- که در بسیاری از روایت ها و دعاهای ماه رمضان تأکید شده- و آن این است که «ثم فضل لیله واحده من لیالیه علی لیالی ألف شهر»، یک شب این ماه از شب های هزار ماه برتر است. این یک گنج عظیم بی حد و اندازه ای است که خدای متعال در این ماه قرار داده است و انسان باید تلاش کند که این گنج را به دست بیاورد. اگر به دست آورد، تدارک همه کاستی های عمر انسان می شود و اگر به دست نیاورد، در این عمر معمولی هفتاد- هشتاد ساله انسان خیلی کاری نمی شود کرد.

براساس بعضی روایات، شب قدر نعمتی است که خدای متعال در مقابل عمر طولانی ای که به امم سابق داده، به امت نبی اکرم (ص) عطا کرده است. در روایات ذیل سوره قدر دو شأن نزول برای این سوره آمده است- و هر دو هم ممکن است درست باشد و تنافی ای باهم ندارند- اول اینکه حضرت در خواب دیدند که بنی تمیم و بنی امیه از منبر حضرت بالا رفتند و مردم را به قهقرا برمی گردانند. حضرت محمد(ص) محزون شدند جبرئیل آمد و گفت: یا رسول الله چه شده؟ فرمود: من چنین خوابی دیدم، عرض کرد من مطلع نیستم باید بروم از خدای متعال سؤال کنم، برگشت و سوره قدر و یک آیه دیگر را آورد که ما در مقابل این دولت طولانی ای که به آنها دادیم و مردم را به قهقرا برمی گردانند به تو شب قدر دادیم که شب قدر تو از این دولت کارگشاتر است. درست است اینها به عقب برمی گردانند ولی شب قدر تو همه آنها را جبران می کند.

در آیات دیگر دارد «و اذ قلنا لک ان ربک احاط بالناس و ما جعلنا الرؤیا التی أریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القرآن»(اسراء/60) ما گفتیم، پروردگارت محیط به مردم است، آنها نمی توانند از ملک و حکومت خدا بیرون بروند، خدا احاطه دارد، پس حکمت این شجره ملعونه چیست؟ این فتنه الهی است! کوره ای است که باید مردم در این کوره بروند که یک عده خالص بیرون بیایند و یک عده جدا بشوند. بعضی روایات شجره ملعونه را به بنی امیه تفسیر کرده اند. خداوند می فرماید ما در مقابل این فتنه شب قدر را به تو دادیم که تدارک همه آنها را می کند.

ذیل این آیه روایت دیگری است که معنا می کند و آن اینکه در محضر رسول الله(ص) عرض شد که بعضی از امم سابق فقط 120 سال شمشیر روی دوش شان بوده و می جنگیدند درحالی که عمر امت حضرت متوسط 60 تا 70 سال است، حضرت به خدای متعال عرض کردند که خدایا در مقابل این عمرهای طولانی به امت من چه عطا کرده ای؟ خدا فرمود سوره قدر را دادیم که جبران نقص عمر را می کند. چون خود دنیا که موضوعیت ندارد، این عمری که می دهند برای این است که انسان بتواند بارش را برای ادامه راه ببندد والا هزار سال در این دنیا باشی یا صدسال موضوعیت ندارد.

شب قدری که قرار دادیم جبران می کند، این شب قدر را گویی به احترام حضرت، به امت او دادند.
پیامبر ما غیراز حضرت موسی و حضرت نوح و حضرت ابراهیم علیهم السلام است که باید هزار سال کنارشان باشی تا برسی، در یک عمر کوتاه با حضرت می توان به مقصد رسید، مانند اینکه یک استاد زبردست که 40 سال سابقه تدریس دارد و از نظر استعداد و توانایی کامل است، با یک استاد معمولی خیلی فرق می کند، ممکن است یک کتاب را با او یک ماهه بخوانی ولی با دیگری یک ساله نشود خواند. این شفاعت حضرت و اهلبیتش علیهم السلام است که راه را کوتاه کرده است، شب قدر این امت نیز از این شفاعت به دست آمده است.

شب قدر، شب بیداری از غفلت
طبق روایات شیعه، شب قدر، در دهه سوم ماه رمضان است، ولی برخی بزرگان نقل کرده اند، یک سال هنگام شب نمی خوابیدند که شاید شب قدر را درک کنند. شب احیا، شب بیدار شدن از خواب غفلت است. کسی که به احیا می رسد، این شب را درک می کند. این گونه نیست که هر کس بیدار بود و ذکر گفت، به شب قدر رسیده است. به خاطر این که اگر انسان فضیلت بیش از هزار ماه عبادت را درک کند، باید تغییر کرده باشد. اگر آدم چهل روز مواظبت کند، می فهمد حالش عوض شده است. چطور می شود انسان شب قدر را درک کند و یک شبه، ره صد ساله را برود؟

عبادت یک ساله برای درک شب قدر
بزرگان برای این که شب قدر را درک بکنند و بفهمند و فضیلت شب قدر را بیابند، گاهی یک سال عبادت می کردند. همین که ماه رمضان تمام می شد یا شب بیست و سوم به صبح می رسید، از صبح روز بیست و سوم، آماده ضیافت مخصوص خدا در شب قدر می شدند. کما این که در شب جمعه نیز این گونه بودند. همین که سپیده جمعه می زد، اشک و آهشان جاری بود و مواظب بودند، شب برسد و شب جمعه را درک کنند. این شب، شب بزرگی است. درک شب قدر نیز مختلف است. ممکن است کسی بخشی از فضیلت هایش را درک کند، حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را ببیند.

شب قدر، شب صلاح
در روایت هست که از حضرت پرسیدند: شب قدر هر سال تکرار می شود یا این که تنها یک بار است و همان باری بود که قرآن بر قلب مبارک پیامبر نازل شد؟
حضرت فرمودند: وقتی ماه رمضان رسید، هر شب صد مرتبه سوره دخان یا هزار مرتبه انا انزلنا را بخوان. شب بیست و سوم که رسید، حوادث شب قدر را می بینی و می فهمی شب دیگری است و حساب و کتاب دیگری دارد. حتی ممکن است کسی حوادث شب قدر را هم ببیند، ولی دیدن به این معنا نیست که همه فضیلت شب قدر را یافته است.

سلام حق
خداوند می فرماید: «تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن كلُ ِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِىَ حَتىَ مَطْلَعِ الْفَجْرِ». (قدر: 5 و 4)
قدر شبی است که همه اش سلامتی است، سلام حق بر انسان ها که هر که هر چه دارد، از آن سلام است. هر سلامتی ای که انسان دارد، از سلام حق است. آن چه در این شب نازل می شود، تمامش سلام است. هر که هر سلامتی ای دارد، از خداست. گفته اند وقتی ما سلام به معصومین می کنیم، به این معناست که سلام و سلامتی خدا را برای آن ها می خواهیم. این شب، شب سلام است، دوم این که هر ناپاکی در این شب از بین می رود. تمام ناپاکی ها و نابسامانی ها اصلاح می شود. ملائکه می آیند و مقدرات عالم را در این شب به امضای ولی حق می رسانند، چون مقدرات انسان ها، تقدیر و ارزش و اندازه انسان ها در عالم ملکوت و به دست ملائکه الهی و به اذن خدا رقم می خورد.

تعیین قدر انسان، در شب قدر
شب قدر شبی است که ملائکه برنامه خود را می آورند که تقدیر انسان، جایگاه و اندازه او در دست و بال ملائکه مشخص شود. شب قدر، شبی است که ملائکه برنامه شان را تنظیم می کنند که چه بر سر این انسان بیاورند. هر ملکی متناسب با شأن و وظیفه اش و همه تصرفات و تقدیرات به اذن امام زمان است و به امضای ولی معصوم می رسد، یعنی معصوم امضا می کند که امشب چه بر سر این بیاید. اندازه و قدر و قیمت و حد وجودی انسان، در شب قدر معین می شود. این که انسان چه بشود، به تقدیراتی برمی گردد که در عالم بالا انجام می شود. این سنگ چه بشود؟ بستگی به این دارد که چشم شما چگونه این را بگیرد و چه طمعی در او بکند و چه کاری سرش بیاورید. ممکن است سنگی را بردارید و بگذارید لای جرز دیوار. این که ارزش ندارد. این به اندازه یک خشت و آجر می ارزد. اگر ذوبش و از خاشاک جدایش کردید، طلا می شود. آن وقت به پشتوانه اقتصاد کشوری بدل می شود. اگر تقدیر انسان عوض و تصرفی در انسان پدید آمد، ناگهان جای انسان در عالم عوض می شود و از هم نشینی با شیاطین و آلودگی ها جدا و خالص می شود و در صف ملائکه و بالاتر از ملائکه جای می گیرد. کسی به فضیلت شب قدر می رسد که شب قدر را درک کند و به گونه ای سلوک کرده باشد که بستر رشدش فراهم شود.
شب قدر برای کسانی است که اهل راهند، کسانی که دنبال رسیدن به مقصد هستند. به او می گویند خدا شبی دارد که اگر بتوانی خودت را به آن شب برسانی و برای رسیدن به آن شب کاری کنی، از هزار ماه برکاتش برای تو بیشتر است. اگر آن شب را درک کنی، به جایگاه والایی دست می یابی. اگر انسان نتواند خودش را به آن شب برساند، تقدیرات آن شب، مثل سال گذشته اش باشد، زیان کار است. اگر در طول سال به گونه ای راه را درست رفته، حضرت دستور می دهد که تمام مقدراتش جابه جا شود. در این شب سلامت ها بر او نازل و انواع بیماری ها و گرفتاری هایش رفع می شود. شب قدر از هزار ماه که با ناسلامتی بگذرد، بهتر است.

حضرت زهرا(س)، حقیقت شب قدر
روایت دیگری هست که مرحوم مجلسی در بحار ج 34 ص 91 نقل کردند که «اللیله فاطمه والقدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر» شب قدر ماه رمضان ارتباطی با ولی خدا دارد، من تلقی ام این است که حقیقت شب قدر درک ولی خدا و مقام ولایت الهیه است، انسان اگر به آن محیط امن ولایت الهیه وارد نشود که «ولایه علی بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی« شب قدری ندارد، خطرپذیر است، باید وارد آن حصن بشود که از مخاطرات نجات پیدا کند، کما اینکه «لا اله الا الله حصنی»، «ولایت علی ابن ابیطالب» هم حصن است. روایت سلسله الذهب را قریب به چهار هزار نفر به دست در نیشابور می نوشتند، وقتی کجاوه حضرت حرکت کرد گفتند: یک حدیث نقل کنید، حضرت با سند از آباءشان، از نبی مکرم اسلام(ص)، از جبرائیل عن الله تبارک و تعالی نقل کردند: «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» و سر را بیرون آوردند و گفتند: «بشروطها و أنا من شروطها»، پذیرش و ولایت اولیای الهی شرط و مقوم توحید است. اگر انسان به محیط ایمن والهی و آن وادی امن وارد نشود، خطر پذیر است، شیطان، نفس، دیگران تهدیدش می کنند. و من گمان می کنم که حقیقت شب قدر هم همین باشد. اینکه شب قدر در ماه رمضان است، بعید نیست معنایش این باشد که درک حقیقت آن مقام ولایت الهیه هم دراین ماه است، اگر انسان توانست خودش را به آن وادی ایمن و ولی خدا برساند، درکنار او بیش از هزار ماه جلو رفته است و اگر نرساند، هزار ماه هم که خودش بدود آن کار را نمی کند. یک شب که با ولی خدا سالک باشی و به آن وادی ایمن راه یابی، آن یک شب از هزار شب که خودت راه بردی بهتر است.
درک شب قدر هم غیر از بیدار بودن است؛ ممکن است آدم بیدار باشد، ابوحمزه بخواند، دعای جوشن کبیر بخواند، همه کارها را بکند ولی به درک شب قدر نرسیده باشد. درک شب قدر ورود به محیط ایمن الهی است که دراین روایت می فرماید «فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد أدرک لیله القدر». این روایت نقشه گنج است، بعد از یافتن آدرس گنج باید دنبال گنج یاب رفت. انسان باید آستین ها را بالا بزند تا پیدا کند، صرف نقشه گنج برای رسیدن به گنج کافی نیست؛ «فمن عرف فاطمه حق معرفیها فقد أدرک لیله القدر». سپس هشدار می دهند که خیال نکنید به معرفت تام حضرت می رسید «و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها» که در روایت دارد که نام ایشان از طرف خدا بوده است.

در علل الشرایع صدوق روایتی دارد که جابر از حضرت سؤال کرد که چرا به حضرت می گویند زهرا؟ فرمود: «لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته فلما اشرف أضاءت السماوات والارض بنورها و غشیت ابصار الملائکه» وقتی این نور که منشعب از عظمت الهی است، تجلی کرد حجاب ملائکه شد، با اینکه خود ملائکه نورانی هستند به سجده افتادند، خدا فرمود: «هذا نور من نوری أسکنته فی سماتی خلقنه من عظمتی أخرجه من صلب نبی من أنبیایی» او را در آن نقطه آسمان منصوب به خودم و آن رفعت منصوب به خودم جای دادم، سپس از مسیر رسول الله(ص) به عالم دنیا تنزلش دادم. بنابر این معرفت امام و معرفت صدیقه طاهره سلام الله علیها درک حقیقت شب قدراست.
ابتلاء و بلاء حضرت زهرا سلام الله علیها حلقه اتصال ما با عوالم بالاتر است. حلقه اتصال عالم با نبوت و ولایت است. اگر ابتلاء ایشان نبود فتنه های شیطان همه را جدا می کرد. حضرت به خاطر وسعت و عظمتش حلقه اتصال و پیوند همه اولیاء و همه خوبان به مقام نبوت و ولایت است. درباطن عالم هر کسی متصل می شود از این راه متصل می شود، حلقه اتصالی باطنی است. شاید معنای شب قدر بودن حضرت هم همین باشد.

تقدیر، دست ولی معصوم
نزول سلامت در شب قدر به دست ملائکه است. این که من کجا باشم، تابع این است که حضرت چه نظری داشته باشند. عزیزی که شب قدر را درک کرده بود، گفت: ملائکه فوج فوج می آمدند و پرونده ها را می آوردند. حضرت آرام نظر می دادند. این که شب قدر، لیله القدر فاطمه است، یعنی به میزانی که به او نزدیک شوی و به هر میزان که به او راه پیدا کنی، معصوم تو را قبول و وزنت را عوض و تو را جابه جا می کند. کسی که تشنه است، می دود تا آن شب را پیدا کند. نه تنها یک سال بیدار می ماند که همه عمر بیدار می ماند. دنبال این است که حضرت دستور دهد. نه یک سال که عمری می دود تا شب قدر را درک کند. بنابراین، انسانی که گمشده دارد، راز را به او می گویند. می گویند تقدیر و قدر و اندازه تو، دست ولی معصوم است، اوست که به ملائکه می گوید در صف ابرار باشد یا فجار؟ در شب قدر ممکن است فاسقان عالم هم تا صبح می گساری کنند. حتی ممکن است آدم از سر شب تا صبح دعای ابوحمزه بخواند و به جایی نرسد.

کلید قدر، معرفت فاطمه
وقتی حضرت جای تو را در عالم عوض می کند که فاطمه شناس باشی. شاید معنای شب قدر این است که فاطمه شب قدر است. حضرت، حر بن زیادی را حر سیدالشهدایی می کند. اگر در شب قدر، خیر و سلامتی نازل می شود، به خاطر فاطمه است. ملائکه کاره ای نیستند. آن ها خدام امام زمان (عج) هستند. شب قدر، امام زمان (عج) همه کاره است. قدر به دست امام زمان (عج) رقم می خورد. کلید قدر، معرفت فاطمه سلام الله علیها است. اگر فاطمه زهرا سلام الله علیها را واسطه کنید، رد خور ندارد. به شرط این که معرفت باشد. چگونه معرفت پدید می آید؟ حضرت فرمودند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ». خدا او را فاطمه نامیده، به معنای جدا و بریده شده، چون خلائق از معرفت او بریده اند. این معرفتی نیست که از مکاشفات و محاسبات و تجربیات به دست می آید. اهل مکاشفه چه گفته اند؟ فلاسفه و دانشمندان تجربی چه گفته اند؟ همه خلائق بریده از این معرفت اند. نه اهل مکاشفه، نه اهل علوم فلسفی و تجربی. همه بریده اند. نمي خواهد بفرماید اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر رسیدی. می فرماید: اگر معرفت پیدا کنی، به شب قدر می رسی، ولی بدانید دو چیز آسان نیست و در دسترس مردم نیست. کسی چیزی دستش نیست که بگوید فاطمه کیست. اگر به شب قدر رسیدی، آیا اهل مکاشفه اید؟ آیا فلاسفه شناختند؟ آیا دانشمندان و مورخین و محدثین شناختند؟ هیچ کدام نشناختند.

فهم کلام ائمه به یاری توسل
باید اهل توسل به خود اولیای معصوم بود. باید به کلام خدا و روایت معصومین متمسک شد. این گونه نیست که هر کس ادبیات عرب خواند و صرف و نحو و فقه و اصول بداند، فاطمه شناس است. برخی مفسرهای اهل سنت، سوره هل اتی را تفسیر کردند و فاطمه شناس شدند و به شب قدر رسیدند و چیزی به دست آوردند که امام زمان (عج) قدر و اندازه شان را عوض کند. هر وقت می خواهی قرآن بخوانی، باید در خانه حضرت امیر را بزنی تا چیزی بفهمی، اگر التماس نکنی، از قرآن چیزی نمی فهمی. معلم قرآن اوست. کلام معصوم هم همین گونه است. بدون التجا و توسل چیزی نمی توان از کلام معصوم فهمید.

شناخت خدا و اولیای معصوم
همه چیز دست خدا و اولیای معصوم است. دست بقیه خالی است، حتی جبرییل. حضرت فرمود: وقتی با جبرییل به معراج می رفتم، از مرزی که گذشتیم، دست جبرییل هم بسته بود. باید خدا و اولیای معصوم را شناخت. راهش این است که به آن ها پناه ببری. به میزان التماسی که می کنی، فاطمه شناس می شوی و به تو معرفت می دهند. آن وقت می فهمی شب قدر چه شبی است. آن وقت می فهمی مقدرات عالم چگونه است؟ چگونه رقم خواهد خورد؟ چگونه اولیای معصوم قدر تو را امضا می کنند.

روایتی دیگر
در روایت هست که «بُيِّنَ لَكَ الدَّاءُ وَ عُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَّةِ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاءِ فَانْظُرْ كَيْفَ قِيَامُكَ عَلَى نَفْسِكَ». آدم در شب قدر دنبال این است که اگر جزو اشقیاست، خدای متعال او را جزو صالحان قرار دهد و اگر جزو جهنمی هاست، خدا او را بهشتی کند. اگر جزو خوب هاست، خدا او را جزو خوب تر ها قرار دهد. خود انسان است که باید گام های بلند بردارد.

ذکر مصیبت حضرت فاطمه سلام الله علیها
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلَاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ».
شهادت علی علیه السلام آن گاه رخ داد که عدو، جانش را میان کوچه زیر تازیانه گرفت. فاطمه کمربند علی را گرفته بود و می فرمود: نمی گذارم او را به مسجد ببرید. صدا زد: دست فاطمه را کوتاه کن.

امام صادق علیه السلام فرمود: سبب وفات مادرمان، ضربات غلاف شمشیر بود. فاطمه از هوش رفت. وقتی به هوش آمد، دید امیرالمؤمنین را به مسجد بردند. به مسجد آمد و دید شمشیر بالا سر امیرالمؤمنین گرفتند. فرمود: اگر دست از امیرالمؤمنین برندارید، نفرینتان می کنم.

سلمان نقل می کند: ستون های مسجد حرکت کرد. امیرالمؤمنین فرمود: سلمان، فاطمه را دریاب. بگو امیرالمؤمنین می فرماید: مبادا نفرین کنی.
بسوز دل که علی بین خانه بود و عدو شریک زندگی اش را در آستانه در گرفت. اگر چه دست امیرالمؤمنین بسته بود، ولی حضرت می دید که ناموس خدا بین در و دیوار است. صدای فاطمه بلند شد: «قَالَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ ».

به خانه امیرالمؤمنین آمدند. ناموس حضرت، زیر دست و پای دشمن امیرالمؤمنین بود. حضرت ردای اش را روی فاطمه انداخت. طعنه ها را می شنید، ولی بعضی جاها آن قدر صحنه سنگین بود که از بالای نیزه می فرمود: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».
 
 
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


مجید
Germany
خیلی سنگینه
خدا به فریادمان برسه
عمار
Iran, Islamic Republic of
التماس دعا از همه مسلمین شب بیدار.
بی سواد گناهکار
Romania
سلام برهمه برادران و خواهران دینی
امشب از همه شما التماس دعا دارم
دعا کنید خدا عاقبت همه ما را به خیر کند
یا ولی العافیه
اسئلک العافیه
عافیه الدین و الدنیا والآخره
Iran, Islamic Republic of
دکتر جلیلی:

نباید قرآن را فقط بر سرمان بگیریم؛ باید "تمام مناسبات" قرآن در زندگی ما ساری و جاری شود. بسیاری از آیات قرآن ناظر بر این است که ما در رفتار با دیگران اعم از مومنین و غیر مومنین چگونه عمل کنیم؟

اگر گفته می‌شود: «لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء» (دشمنان من و دشمنان خودتان را به دوستی نگیرید) این سخن یک منطقی دارد که خود قرآن منطق آن را اینطور بیان می‌کند: «لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ» (آنها از هر گونه شر و فسادی درباره شما کوتاهی نمی‏کنند)

لذا میبینید که به‌صراحت بیان می‌کنند که ما باید تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران اعمال کنیم، به‌صراحت بیان می‌کنند که ما باید فشارهای دیگری بر ایران بیاوریم؛ این منطق آنهاست!

اگر از "مبارزه با استکبار" سخن گفته میشود؛ این بحث جدای از تجربه، یک "منطق عمیق قرآنی" دارد.