گروه سیاسی جهان نيوز: ارديبهشت 1359 نيروهاي امريكايي در عملياتي موسوم به «دلتا» و با هدف آزاد كردن گروگانهاي اين كشور كه در لانه جاسوسي امريكا در تهران تحت مراقبت بودند، در صحراي طبس پياده شدند.
قرار بود اين نيروها كه در ميان آنان افسران حكومت پهلوي و افراد وابسته به ساواك نيز حضور داشتند، از طبس با چرخبال به سوي تهران حركت كرده و در ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي) فرود آيند و سپس با لباس مبدل، به سفارت امريكا در تهران حمله كرده و جاسوسان خود را آزاد كنند. طبق اين نقشه، آنان پس از پايان فعاليتشان، از همين راه به طبس رفته و از آنجا با هواپيما از ايران خارج ميشدند.
نيروهاي امريكايي براي انجام اين عمليات در «فورت برگ» امريكا آموزش نظامي ديده و در فرودگاه كاروليناي شمالي انجام آن را تمرين كرده بودند. پيش از شروع عمليات نيز به پايگاههايي در مصر و عمان منتقل شده بودند.
فرودگاههاي نظامي مصر، عمان و عرشه ناو هواپيمابر امريكا دردرياي عمان از مراكز عمده برخاستن هواپيماها و چرخبالهاي مهاجم امريكا براي فرود در منطقه طبس بود. ناو هواپيمابر نيميتسنيز 4 ماه پيش از اين حمله ـ دي 1358 ـ در چهارچوب نيروهاي موسوم به «واكنش سريع» وارد خليج فارس شده بودند. حمله نظامي امريكا به طبس، دوهفته پس از آن صورت گرفت كه دولت اين كشور در اقدامي يكجانبه، روابط كشورش را با جمهوري اسلامي ايران قطع كرد.
نيروهاي امريكايي ـ 132 نظامي، 8 چرخبال و سه هواپيماي باربري هركولس 130 C-ـ پس از استقرار در طبس و قبل از حركت به تهران دچار حوادث مختلفي شدند و از ادامه مأموريت بازماندند. دستگاه هيدروليك يكي از چرخبالها از كار افتاد، چرخبال ديگر بر اثر طوفان شن و عدم ديد كافي به هنگام جابجايي، با يكي از هواپيماهاي هركولس برخورد كرده و هر دو وسيله نقليه آتش گرفت و در نتيجه آن 8 تن از نظاميان در شعلههاي آتش سوختند.
منابع سياسي امريكا مدعياند كه كاخ سفيد براي توقف عمليات، از سوي كرملين نيز تحت فشار بودهاند. ادعايي كه به نظر ميرسد با هدف كتمان شكست عمليات مطرح شده است. در تمام مراحل عمليات دلتا تنها 4 نفر در امريكا از انجام آن باخبر بودند: كارتر رئيس جمهور، هارولد براون وزير دفاع، هاميلتون جوردن مشاوركاخ سفيد و برژينسكي مشاور امنيت ملي. در ايران نيز عوامل ناشناختهاي در جريان اين عمليات بوده و با آن همكاري داشتهاند.
به هرحال، درپي حادثه صحراي طبس و فرار باقي مانده هواپيماها و چرخبالهاي امريكايي به سوي ناو «نيميتس» جيمي كارتر رئيس جمهور امريكا شكست اين عمليات مداخله جويانه را اعلام كرد. پس از اين مداخله، كتابهاي بسياري در خارج از كشور انتشار يافت و اهداف پشت پرده امريكا در اين حمله ماجراجويانه و ناموفق وهمچنين ابعاد رسوايي كاخ سفيد را بر ملا ساخت.
علاوه بر اين، گزارشهاي مستند و مصور منابع خبري امريكا به ويژه روزنامه نيويورك تايمز و مجلات تايم و نيوزويك، همچنين مصاحبه هايي كه از قول فرماندهان نظامي امريكا درباره عمليات طبس در اين منابع منعكس شد، ابعاد مداخله جويانه تروريسم دولتي و نگاه متعرضانه كاخ سفيد عليه جمهوري اسلامي ايران را نشان ميداد. اين حادثه يكي از بزرگترين رسواييهاي نظامي وسياسي كاخ سفيد در برابرانقلاب اسلامي ايران محسوب ميشود.
در پي شكست قطعي عمليات امريكا در طبس و بازگشت باقيمانده هواپيماهاي آن كشور يكي از چرخبالها كه حاوي مداركي در مورد جزئيات عمليات بود، به دستور بنيصدر بمباران شد. در همين بمباران بود كه محمد منتظر قائم، فرمانده سپاه پاسداران يزد به شهادت رسيد. به هرحال اين اقدام كاخ سفيد كه پس از بلوكه كردن دارائيهاي ايران در بانكهاي امريكا، تحريم اقتصادي ايران و اعلام قطع رابطه سياسي واشنگتن باجمهوري اسلامي ايران صورت گرفت، حلقه ديگري از اقدامات كاخ سفيد عليه جمهوري اسلامي ايران در سالهاي پس از پيروزي انقلاب بود كه به شكست انجاميد.
پس از اين حادثه، جاسوسان امريكايي در چند دسته به نقاط مختلف كشور برده شدند تا دسترسي به آنان ميسر نباشد. جاسوسان امريكايي بيش از 6 ماه پس از عمليات امريكا در طبس در اختيار دانشجويان پيرو خط امام بودند.
خاطرهای سترگ
بیابان طبس، بهترین راوی معجزهای است که دل تاریخ را به لرزه درآورد. تفسیر آیه «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللّه وَاللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ» را باید از کویر تفتیده طبس پرسید. بیابان خشک طبس، تبلور کمینگاه الهی شد برای گرگهای در کمین نشستهای که راوی سیاه مرگ بودند. طبس برای مردم ایران فراتر از نام بیابانی در دوردستهای کویر است. طبس یک خاطره است؛ خاطرهای از محافظت الهی از سرزمین و مردمی که نمیتوانند زور و زورگویان را تحمل کنند. شاید از همین روست که خاطره پنجم اردیبهشت سال 1359، برای مردم ایران فراموش نشدنی و به یاد ماندنی است؛ روزی که یکی از پیچیدهترین عملیاتهای نظامی امریکا با شکست روبهرو شد.
طبس؛ واقعه ای عبرت انگیز
عبرت گرفتن از تاریخ که در قرآن به آن سفارش شده، ضروری است. تاریخ، عرصه پیروزی حق بر باطل است و قرآن کریم، هدف از بیان سرگذشت پیشینیان را این میداند که در مورد نتایج آنها اندیشه شود. ازاینرو، رویداد طبس میتواند عظمت الهی و امدادهای غیبی را برای مردم آشکار کند. ماجرای طبس، یکی از رسواترین توطئههای امریکا بر ضد انقلاب اسلامی است. بدون شک، ماجرایی که در طبس روی داد، یکی از معجزههای بزرگ قرن بیستم به شمار میآید؛ زیرا شیطان بزرگ با تمامی توان و بهرهگیری از دقیقترین و پیچیدهترین امکانات نظامی و با تدارک همهجانبه و هماهنگی همه عوامل داخلی و خارجی به ایران آمده بود.
مصداقی برای سوره فیل
آنچه در طبس گذشت، مصداقی دیگر برای سوره فیل بود و پنجم اردیبهشت سال 1359، یوم الفیل دیگری و کارتر، مظهر استکبار جهانی و ابرههای دیگر. آنچه در این ماجرا گذشت، رویدادی ساده، زودگذر و فراموششونده نبود، بلکه نمادی ماندگار برای همیشه تاریخ است. راستی اگر خداوند به انقلاب اسلامی، رهبر و مردم ایران عنایت ویژهای نداشت، این تهاجم گسترده که از ماهها قبل تدارک دیده شده و به میزان قابل توجهی برای آن نیرو و دقت صرف شده بود، به این سادگی و با توفانی از شن خنثی نمیشد. در این صورت، چه کسی توانایی آن را داشت که از اجرای این نقشه شوم و گسترده جلوگیری کند؟
انگیزه های تجاوز
از همان آغاز تسخیر لانه جاسوسی امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، دولت ایالات متحده به فعالیت بسیار گسترده سیاسی و نظامی دست زد. امریکا با اعزام ناوگان نظامی خود به خلیج فارس، وانمود کرد که هر لحظه آماده حمله به ایران است. البته هنگامی که از حل بحران گروگانگیری از راه سیاسی و خط و نشان کشیدن نظامی ناامید گردید، به فکر اجرای طرح نجات گروگانها و در کنار آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی افتاد. حربه محاصره اقتصادی هم که چندی قبل از این واقعه آزموده شده بود، نتیجه مثبتی به بار نیاورد. ازاینرو، طرح حمله کماندویی به ایران و به قتل رسانیدن رهبران اصلی انقلاب مطرح شد تا با هشدار دادن به همه ملتهای آزادیخواه، جهانیان را در برابر قدرت عملیات نظامی امریکا به شگفتی وادارد.
استفاده از اوضاع ناآرام داخلی
برای واکاوی علت حضور کماندوهای امریکایی در کویریترین صحرای ایران، باید به تأثیر به شدت منفی ماجرای اشغال سفارت امریکا و گروگان گرفتن کارکنان این سفارت در سال 58 و اوضاع وخیمی که کارتر، رئیسجمهور وقت امریکا در انتخابات ریاست جمهوری به آن دچار شده بود، توجه کرد. ناتوانی دولت کارتر در پایان دادن به ماجرای گروگانگیری، موجب شد تا او تمام راهها را برای باز گرداندن گروگانها و بالا بردن بخت خود برای پیروزی در انتخابات در نظر بگیرد. آنچه امریکاییها را به پیروزی و موفقیت نقشهشان امیدوار میکرد، اوضاع ناآرام داخلی ایران به دلیل درگیریهای پس از انقلاب و آشوب و بحرانهای ناشی از این موضوع بود. ضمن آنکه آتشافروزیهای رژیم بعث عراق در مرزهای خود با ایران و غائله کردستان نیز مزید بر علت شده بود تا امریکاییها خود را برنده انجام عملیات کماندویی نیروهای دلتا فورس بدانند.
اهداف این تهاجم
از سوی تمام خبرگزاریهای جهان این خبر مخابره شد که نیروهای کماندویی امریکایی با تجهیزات کامل نظامی برای نجات گروگانهای لانه جاسوسی به سوی تهران رهسپار شدند، ولی به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف گردیدند و افراد باقی مانده فرار کردند. سادهاندیشی است اگر تصور کنیم آنان صرفا برای نجات 52 گروگان، آن همه هواپیما، بالگرد، سلاح و مهمات را به ایران منتقل کرده بودند. آنان میخواستند مراکز مهمی چون منزل حضرت امام خمینی رحمهالله ، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهوی، نخستوزیری، ستاد کمیته مرکزی و انبارهای مهمات ارتش را بمباران کنند. همچنین شخصیتهای مهم مملکتی را از بین ببرند و حکومتی سوسیال ـ دموکرات به سبک امریکایی و به ریاست شاپور بختیار به روی کار آورند.
نقش عوامل داخلی
در عملیات طبس، عده ای از مزدوران داخلی امریکا نیز با آنها همکاری میکردند. سازمان سیا برای انجام مأموریت نجات گروگانها، از کمک برخی از عوامل نفوذی در ایران استفاده میکرد. اسنادی که بعدا فاش شد، نقش بنیصدر را در رأس این نیروها روشن ساخت. چند روز پیش از تجاوز طبس، از سوی فرماندهان نظامی که بنی صدر آنها را به کار گماشته بود، یعنی تیمسار شادمهر رئیس وقت ستاد مشترک و تیمسار باقری فرمانده وقت نیروی هوایی، به پایگاه یکم شکاری دستور داده شد توپهای ضدهوایی 23 میلی متری که حریم حفاظتی فرودگاه مهرآباد و خود پایگاه را تأمین میکرد، جمعآوری شود. همین کار در پایگاههای دیگر مانند شیراز و ایستگاه رادار مشهد نیز انجام شده بود.
امریکا پس از شکست در طبس
شکست بدون جنگ در ایران، برای کشوری که همواره بر اقتدار و توانایی نظامی و اطلاعاتی خود میبالید، قابل تحمل نبود. به همین دلیل، در روز اول خرداد 1359، امریکا و بازار مشترک اروپا، ایران را تحریم اقتصادی کردند؛ اقدامی که با مسدود کردن داراییهای ایران در 14 تیر 1359 ادامه یافت. یک هفته بعد و در 21 تیر، کودتای نوژه، کشف و یک روز قبل از اجرا خنثی شد.
تاثير واقعه طبس بر گروگان ها
سرپرست اداره تشريفات وزارت امور خارجه شرح مي دهد: واقعه طبس شايد مهمترين و خطرناك ترين اتفاقي بود كه براي گروگان ها در ايران به وقوع پيوست. به گفته دكتر پرويز ذوالعين در كتاب ديپلماسي، صبح روزي كه جزئيات خبر واقعه انتشار يافت، وي متوجه خطر بزرگي كه سه تن گروگان امريكايي را در ساختمان وزارت امور خارجه، تهديد كرده بود، شد. قرار بود هواپيماها و هلي كوپترها، از بيابان هاي اطراف طبس به نزديكي تهران (حوالي درياچه قم) فرود آمده و سرنشينان در آنجا به چند گروه تقسيم شده و با كاميون هايي كه از قبل بايد آماده شده باشد به شهر تهران وارد شوند.
گروهي به سفارت امريكا و گروهي ديگر از آنان با كاميون به ساختمان وزارت خارجه يورش برده و اين سه تن را آزاد كنند و از آنجا به اتفاق ساير گروگان هاي آزاد شده، با هلي كوپترهايي كه در ميدان ورزشي امجديه (سابق) بايد بنشينند، به محل هواپيماها حمل شوند و بعد از آتش زدن هلي كوپترها همه به خارج از مرزهاي ايران پرواز كنند. احتمالاً اجراي اين نقشه پيچيده نياز به همكاري افراد متعددي از ايرانيان داشت، از جمله ايرانياني كه با گروگان ها سر و كار داشتند. آيا در بين محافظان و ماموراني كه در كاخ وزارت خارجه بودند، نيز كساني در اين طرح مشاركت داشتند؟ هيچ معلوم نيست و شايد هيچ گاه هم علني نشود، ولي آنچه مسلم است اينكه عمليات نجات گروگان ها از طبقه سوم كاخ وزارت امور خارجه، به آساني عملي نمي شد و در اين صورت شايد كار به زد و خورد مي كشيد و احتمالاً خطرات جاني، هم براي محافظان و هم براي گروگان ها داشت. صبح روزي كه در رسانه ها، اين خبر با شور و حرارت بسيار اعلام شد، وي به ديدن گروگان ها رفت و ديد ايشان هم هراسان و هيجان زده هستند، ولي به هيچ وجه درباره طرح اين نقشه و اجراي ناقص آن و سپس شكست آن سخني نگفتند و ايشان هم نتوانستند بفهمند آيا آنان از قبل از چنين طرحي اطلاع داشته اند يا نه. وي تنها به تذكر اين نكته اكتفا كرده كه بگويد خطر جدي از سر آنان گذشته است و آنان نيز به اين موضوع معترف بودند و...
ناگفتههاي حادثه طبس از نخستين فرد حاضر در صحنه
حسن شكيبي يكي از اعضاي كميته انقلاب اسلامي طبس در سال 1358 بود كه در زمان بروز اتفاق در صحراي طبس اولين فردي بود كه براي بازرسي منطقه اعزام شد.
وي ميگويد: يك سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود و من مشغول تحصيل و به صورت داوطلبانه عضو كميته انقلاب اسلامي طبس بودم. صبح حدود ساعت 4 مشغول درس خواندن بودم كه يك نفر آمد به درب منزل ما و از من خواست كه سريع به كميته بروم. در آن زمان مهندس اخوان سرپرست كميته انقلاب طبس بود و به من گفت ماموريتي است و سريع بايد برويم ومن را به دليل اينكه فعاليتهايي در زمينه ورزشهاي رزمي داشتم و آموزشهاي پارتيزاني را نيز قبلا ديده بودم با خود به همراه برد.
بلافاصله با يك خودرو سيمرغ كه از واحد اكتشاف معدن زغال سنگ در اختيارمان گذاشته بودند حركت كرديم و اين هم مجهزترين خودرو طبس بود. ژاندارمري طبس هم با 4 سرباز 3 درجه دار و يك راننده همراه ما حركت كردند. تا محل حادثه 162 كيلومتر جاده خاكي بود؛ اما خودرو ژاندارمري نميتوانست با سرعت زياد حركت كند و بنابراين ما در كمتر از 1.5 ساعت خود را در ساعت 7 و 30 دقيقه صبح به محل حادثه رسانديم.
در موقع ورود ما به محل حادثه در 2 كيلومتري محل حادثه مستقر شديم و 5 دستگاه هلي كوپتر سالم نظامي و يكي روشن و 4 دستگاه ديگر سالم وخاموش بود را درصحرا ديديم.
احمد حبيبي، غلامحسن رحيمي، رمضان رحيمي، اكبر قاضي،راننده مرحوم علي غلامي؛ 5نفر ديگر حاضر در منطقه بوديم. در آن زمان تعداد اسلحههاي موجود در كميته طبس 7 عدد ژ-3 بود كه 4 قبضه آن خراب و 3 قبضه آن نيمه سالم و تعداد اندكي برنو و تعداد 180 عدد فشنگ ژ-3 بود كه اين مهمات قدرتمندترين نيروي دفاعي طبس بود كه مي خواست برود با ارتش مجهز و تا دندان مسلح آمريكا درگير شود.
يك فروند هواپيماي C-130 پر از مهمات بود كه با يك هليكوپتر باهم برخورد كرده و در حال سوختن بودند تعداد زيادي تورهاي استتار، كپسولهاي بزرگ انفجاري، جيپ نظامي و موتور كراس در محل بود و منطقه وسيعي با چراغ محدوده فرود هواپيما را مشخص كرده بود.
قرار شد يك نفر نزديك برود و محل را شناسايي كند زيرا معلوم نبود نيروهاي آمريكايي در منطقه حضور دارند يا خير؟ البته در آن زمان ما نمي دانستيم اينها نيروهاي آمريكايي هستند زيرا هيچگونه علامت و نشانهاي از آمريكايي بودن هواپيماها و هلي كوپترها وجود نداشت.
من به عنوان اولين نفر به همراه مرحوم غلامي با يك قبضه ژ-3 منطقه را بازرسي كرديم و هيچ نيروي نظامي را در منطقه نديديم و تعدادي تيربار كاليبر 50 با قطار فشنگ از داخل دربهاي جلوي هر كدام از هليكوپترها بيرون بود. درب انتهايي هليكوپترها هم باز بود و داخل بعضي از هلي كوپترها خودور بود.
بعد از شناسايي اوليه به محل همكاران در فاصله 2 كيلومتري برگشتيم و نيروي ژاندارمري تازه به محل رسيده بود كه به همراه هم در آنجا مستقر شديم. با توجه به عدم ارتباط دو گروه كوچك نظامي با ساير مراكز مسئولان دو گروه تصميم گرفتند تعدادي به صورت مشترك كميته و ژاندارمري با پاي پياده هواپيماها رامورد شناسايي قرار دهند.
در زمان عمليات هليبرد آمريكا براي نجات گروگانها، جاسوسي با نام مستعار محمد زماني كه ايراني بود و 60 سال سن داشت به طبس فرستاده شده بود و به عنوان نماينده مهندس بازرگان نخست وزير ايران 40 روز مانده به حمله آمريكائيها در طبس مستقر شده بود و هر روز با ماشين يكي از ادارات تحت عنوان اينكه براي شناسايي معادن به كوير مي رود منطقه را شناسايي و بررسي مي كرد و اين مطلب نيز در كتاب 444 خاطرات كارتر عنوان شده است. بد نيست گفته شود؛ تا كنون هيچكس نسبت به محاكمه و بازجويي اين فرد اقدامي انجام نداده و وي بلافاصله بعد از شكست حمله نظامي آمريكا در طبس ناپديد شد.
با وجود حضور نيروهاي ژاندارمري اما تنها 5 نفر از نيروهاي كميته انقلاب به صورت سازماندهي شده به مقصد هليكوپترها كه در فاصله 100 متري از يكديگر نشسته بودند براي شناسايي حركت كرديم. هيچكدام از نيروهاي ژاندارمري حاضر به حضور در اين گروه شناسايي نشدند. ما پنج نفر هر كدام به سمت يكي از هليكوپترها رفتيم كه يك دستگاه آن روشن بود.
طبق اظهارات كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا، رادار آن هليكوپتر روشن كليه حركات ما را در منطقه طبس ارسال ميكرده است كه اين موضوع در اسناد دانشجويان پيرو خط امام و اعترافات كارتر آمده است.
متاسفانه در ايران حكومت وقت يعني بني صدر با مرحوم بهشتي به شدت درگير و سياست زدگي خاصي كشور را فرا گرفته بود. گروههاي التقاطي هم به شدت نظام را آزار مي دادند زيرا بني صدر هم مخالف روحانيت و مخصوصا كميته انقلاب اسلامي بود. در نتيجه توجه دولتمردان به خارج كشور و امور بين الملل و مخصوصا سياست ها خارجي در آن زمان بسيار ضعيف بود و گرنه رويدادهايي كه در آمريكا رخ مي داد نشان ميداد كه يك كار نظامي عليه ايران انجام خواهد شد.
در زمان انقلاب اسلامي درسال 57 كارتر رييس جمهور ايالت متحده آمريكا بود و در همان زمان و بعد از افشاي ادامه جاسوسي آمريكائيها در ايران تحت عنوان سفارت آمريكا، تعدادي از دانشجويان مسلمان اقدام به تسخير لانه جاسوسي كردند كه حضرت امام خميني (ره) به شدت مورد تاييد قرار دادند و دانشجويان را تشويق كردند. از آنجا كه كارتر دو ضربه مهلك از سوي ايرانيان يكي از دست دادن حكومت پهلوي و ديگري تسخيرلانه جاسوسي خورده بود، حال بايد براي پيروزي درانتخابات اين گروگانها را آزاد مي كرد.
كارتر گروهي را كه در جنگ هاي ويتنام موفق بودند گروگانها را از داخل پادگانهاي نظامي و درحال آماده باش سالم بيرون بياورند را مامور آزاد سازي گروگانهاي خود در ايران كرد و ساعتهايي هم بيشتر تا شروع انتخابات باقي نمانده بود و اين مسئله براي كارتر بسيار حياتي بود. اين گروه 6 ماه در صحراي نوادا آموزش ديده بودند و دراين صحرا دقيقا مطابق ساختمانها و راه هاي ايران ايران ساختمان و راه ساخته و صدها مانور كرده و آموزش ديده بودند.
400 هواپيما از طريق ناو هواپيمابر نيكسون وارد خليج فارس شده و آماده بمبباران ايران بودند. گروه مستقر در طبس مسيرهاي آمريكا، اسرائيل، مصر، عمان و سپس كرمان را طي كرده بودند و در آن زمان 17 استان درايران كليه پدافندها و رادارهاي آنها جمع شده بود و استانهاي ساحلي، كرمان، خراسان، سيستان وبلوچستان، سمنان، تهران و تعدادي ديگر از استانها به حالت يك كودتاي خزنده توسط افسران رژيم پهلوي كه در ارتش ايران باقيمانه بودند پدافندهاي هوايي و رادارها را جمعآوري كرده بودند و آمريكائيها هيچگونه مانعي برسرراهشان نبود.
در هنگام شناسايي اوليه غرش هواپيماهاي F-14 نيروي هوايي ارتش ايران را بالاي سرمان شنيديم كه شروع به تيراندازي به سمت ما كردند كه در آن زمان به محل استقرار اوليه عقب نشيني كرديم.
در مرحله بعد گروهي از نيروهاي مردمي با تفنگهاي شكاري نزد ما آمده و خواستند تا براي مبارزه با اين نيروهاي متجاوز اقدام كنند. كه در مرحله شناسايي، دوباره هواپيماها به ما حمله كرده و منطقه استقراري را بمباران كردند. كليه نيروها به جز من به محل قبلي برگشتند و من بسيار اصرار داشتم به جمع آوري اسلحه ها و اسنادي كه روي زمين ريخته بود.
شب وقوع حادثه هليكوپترها در كرمان سوختگيري كرده و در طبس مستقر مي شوند كه همان زمان با طوفاني كه هر از چند گاهي در كوير مي وزد مواجه مي شوند البته تا آن زمان عمليات تغييري نكرده بود و قرار بر ترك منطقه نبود. در همان شب دو دستگاه تانكر بنزين از سمت يزد به طبس در حال حركت بودند كه به محض پيدا شدن اين دو دستگاه يكي از تفنگداران امريكايي با موتور تريل و اسلحه به سمت تانكر مي رود و خودرو را به رگبار مي بندد كه راننده بلافاصله از ماشين خارج شده و خود را به ماشين پشت سري ميرساند بعد از اين جريان يك دستگاه اتوبوس به محل حادثه رسيده و با تفنگداران آمريكايي مواجه مي شود كه آنها اتوبوس را به خارج از جاده هدايت كرده و در آنجا مسافران را پياده كرده و مورد اهانت و ضرب و شتم قرار مي دهند.
در حالي كه دستان مسافران از پشت بسته شده بود و فرياد الله اكبر و يا امام زمان و يا امام رضا به فريادمان برس سر مي داند انفجار بسيار مهيبي در بيابان رخ مي دهد كه آن انفجار ناشي از برخورد هليكوپتر با هواپيماي C-130 بود.علت اين برخورد نيز طوفان شن و عدم ديد خلبانها بوده است. بعد از انفجار، نيروهاي امريكايي با هليكوپترهاي سالم به عمان برمي گردند.
در واقع شكست نظامي آمريكا در اين لحظه صورت مي گيرد و اين در حالي است كه كارتر در اتاق فرماندهي مشغول هدايت عمليات بوده و لحظات زيادي تا انتخابات رياست جمهوري باقي نمانده بوده است و هر لحظه به مردم امريكا پيام مي داد كه هرچه سريعتر گروگانهاي آمريكايي را نجات خواهم داد.
9 آمريكايي در هواپيما در حال سوختن بودند و من براي نجات آمريكاييها در كنار هواپيما هرچه تلاش كردم فايده اي نداشت.در آن لحظه هيچگونه ارتباطي با جاهاي ديگر نداشتيم و تنها وسيله ارتباطي ما خودروهاي محلي و مردم بودند.من مرتب نامه مي نوشتم و حدود 14 بار تلگراف زدم و تمام اين اسناد در پاسگاه ديهوك طبس موجود است چون تنها پاسگاهي كه بين طبس و مشهد ارتباط داشت پاسگاه ديهوك بود كه به بيرجند مخابره مي شد.
در نامه ها ذكر مي كردم كه ما در اينجا مستقريم و كاملا هواپيماها را در محاصره قرار دادهايم و اسناد و اسلحهها و مهمات در اختيار ماست و هيچگونه نيروي نظامي خارجي در منطقه نيست؛ اما بني صدر به تلگرافهاي من هيچگونه توجهي نكرد و سرهنگ باقري فرمانده نيروي هوايي ارتش را با هواپيماهاي جنگنده مامور شناسايي و انهدام اسناد و مدارك آمرييكائيها كرد كه اين فرد بعدا اعدام شد. بعد از ظهر بالغ بر 50 نفر از نيروهاي كميته انقلاب طبس به سرپرستي مرحوم حجتالاسلام حيدري به منطقه آمدند. بعد از ايشان تيمسار سهرابي فرمانده وقت ژاندارمري بيرجند و در حال حاضر مشاور فرماندهي كل قوا به منطقه آمدند و ماتحت امر ايشان قرار گرفتيم.
مقرر شد از محل استقرار قبلي حركت كرده و با عبور از ميان هواپيماهاي آمريكايي در دو كيلومتري بعد از آن مستقر شويم.
پس از مشاورههاي نظامي زياد ناگهان طوفان سهمگيني مجددا منطقه را فرا گرفت و در حال نزديك شدن به ما بود. با توجه آشنايي بنده به طوفانهاي كويري، پس از اعلام خطر به حاضران تصميم گرفتيم از منطقه عبور نموده و در سمت طبس درميان تپه ماهور ها مستقر گرديم. هنگام حركت حدود ساعت7:30 بعد از ظهر با اولين گروه اعزامي سپاه يزد شامل 4 نفر پاسدار و يك راننده به يك دستگاه استيشن سيمرغ آبي رنگ مواجه شديم و بعد از گذشت 12 ساعت از حضور ما در منطقه در هنگام غروب اولين ماشين پاسدار به فرماندهي شهيد منتظر قائم به محل رسيدند.
فرمانده سپاه استان يزد شهيد محمد منتظر قائم كه از انقلابيون دوران مبارزات عليه طاغوت و فردي بسيار باهوش بود تقاضاي اطلاعات مربوط به حادثه را از اينجانب كرد. پس از عزيمت بنده به داخل خودروي ايشان قريب به 10 دقيقه ايشان سوالاتي را مطرح نموده و من كليه مشاهدات خود را طي 12 ساعت گذشته براي ايشان و همراهان وي بازگو كردم.
توقف كوتاه ما منجر به رسيدن طوفان شديد شن شد كه در اين موقعيت هيچ جايي قابل شناسايي نبود و كليه خودروهاي اعزامي از طبس به محل تصميم گيري و يا به اولين پاسگاه ژاندارمري سابق مستقر در 40 كيلومتري محل حادثه به نام پاسگاه رباط خان رفتند. 15 دقيقه تلاش ما در ميان طوفان باعث گرديد كه ما دقيقا در ميان غبار و تاريكي مغرب در كنار هواپيماها باشيم.
شهيد محمد منتظر قائم اصرار كرد بنده به همراه ايشان براي خارج كردن اسناد نظامي آمريكا داخل هواپيماها برويم پس از تست ابتدايي تله انفجاري، دو نفري وارد هواپيما شديم و مقدار زيادي اسناد جمع آوري و تحويل محمد منتظر قائم كردم.
يكي از اسناد بسته بزرگ پول جديد هزارتوماني تازه چاپ بود كه با كاغذ كاهي بسته بندي شده بود. ايشان به محض باز كردن پوشش پولها به من اعلام كرد اسكناسها تقلبي بوده و توسط آمريكا به چاپ رسيده زيرا بنابر اطلاعاتي كه دارم از ابتداي انقلاب تا كنون ما در كشور چاپ اسكناس نداشتهايم.
در حال گفتوگو بوديم كه غرش مجدد هواپيماها كه حاكي از حمله قريب الوقوع آنها بود به گوش رسيد و شروع به بمباران منطقه كردند، شهيد محمد منتظر قائم بر اثر تركش بمباران در ناحيه سينه مجروح و دست راست وي قطع و به مقام شهادت نائل شد. همچنين 4 نفر از همراهان وي مجروح شدند و من به دليل آنكه در جوب كنار جاده حالت نظامي گرفته بودم فقط براي مدت 20 دقيقه دچار موج انفجارشدم.
از آنجا كه من مسلط به رانندگي با ماشين سيمرغ نبودم از تنها راننده موجود در منطقه خواستم تا ماشين را از منطقه دور كند و دو نفري 500 متر از منطقه فاصله گرفتيم.
بلافاصله در تاريكي شب و ايستادن درمحل مورد نظر مجددا يكي از جنگده هاي نيروي هوايي به خودوري ما حمله كرد و من از داخل خودرو به سمت هواپيماي مزبور تيراندازي كردم سپس براي جمع آوري مجروحين و شهداي احتمالي به محل حادثه برگشتيم و در حالي كه با چراغ خاموش حركت مي كرديم يك دستگاه جيپ نظامي آمريكايي با چراغ خاموش با ما برخورد كرد كه يكي از پاسداران قادر به رانندگي، خودروي آمريكايي ها را برداشته و به سمت ما آمده بود. بنابراين با دو دستگاه خودرو براي جمعآوري مجروحين به محل حادثه برگشتيم.
مجروحين را بلافاصله به بيمارستان شهيد سيدمصطفي خميني طبس منتقل كرديم. با اعلام نيازمندي به خون مردم ايثارگر طبس با تجمع در بيمارستان مبادرت به اهداي خون كرده و سپس با يك دستگاه آمبولانس براي حمل پيكر شهيد منتظر قائم به محل حادثه رفتم. در حال عزيمت بودم كه مجددا متوجه حضور هواپيماهاي گشت زني كه مرتبا با منور، منطقه را روشن ميكردند شدم. ناچار با وجود فرماندهي در منطقه و بلاتكليفي نيروهاي نظامي تازه وارد از شهرهاي مختلف از جمله تربت حيدريه،فردوس، گناباد،بيرجند و كرمان پيكر و برخي از قطعات جدا شده بدن شهيد منتظر قائم را شبانه به طبس فرستاديم.
حسن شكيبي به دليل حضور از ابتدا و آشنايي با كوير در آن زمان به عنوان مسئول نيروهاي نظامي مردمي كه بالغ بر 250 نفر بوده و در شعاع 500 متري حادثه مستقر بودند؛ شده بود.
*گزارش: حسام زبیراوی