سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - 19 Mar 2024
 
۰
۱

مقاله پسر 16 ساله روزنامه را توقیف کرد

«دختر لُر» نخستین فیلم ناطق ایرانی
يکشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۲
کد مطلب: 606165
ذوق و علاقه «سپنتا» به شعر و تاریخ ادبیات ایران باستان به جایی رسید که حاصل مطالعاتش مقاله‌ای بود که در روزنامه منتشر شد و گویا به سبب همین مقاله، دفتر روزنامه به تعطیلی کشیده شد.
مقاله پسر 16 ساله روزنامه را توقیف کرد
به گزارش جهان نيوز، عبدالحسین سپنتا در چهارم خرداد 1286 شمسی در خیابان واگون‌خانه(اکباتان کنونی) تهران متولد شد، پدرش غلامرضا خان فرزند ابوطالب و ملقب به «شیروانی» به دلیل اقامت طولانی در رشت به «رشتی» شهرت داشت؛ غلامرضاخان از ملتزمان دربار مظفرالدین شاه بود و چون به زبان انگلیسی آشنایی داشت، به عنوان مترجم دکتر «ادکاک» پزشک مخصوص شاه در سفر مظفرالدین شاه به اروپا، جزو همراهان او بود.

وی در سال 1305 شمسی در تهران از دنیا رفت و مادرش «شوکت شیرازی» از خاندان معروف امام‌ جمعه شیراز بود؛ این زن در زبان و ادب پارسی دستی داشته و در تعلیم و تربیت فرزند سعی فراوانی داشته و پیوسته وی را به تحصیل علم و دانش، تشویق و ترغیب می‌کرده است، این زن روشنفکر در سال 1328 شمسی فوت و در آرامگاه سپنتا در تخت فولاد به خاک سپرده شد؛ میرزاعباس‌خان شیدا در رثای این بانو اشعاری را سروده است.

* تعطیلی روزنامه به دلیل مقاله پسر بچه 16 ساله
عبدالحسین تحصیلات خود را در تهران شروع کرد ابتدا برای تحصیل به مدرسه «سن لویی» و سپس به دبستان زرتشتیان تهران (جمشید جم) و بعد به کالج آمریکایی تهران و مموریال کالج اصفهان رفت؛ پیشرفت‌های ابتدایی او با موفقیت‌های زیادی همراه بود و ذوق و علاقه وی به شعر و تاریخ ادبیات ایران باستان از همان اوان کودکی مشخص شد؛ این امر سبب مطالعاتش در این زمینه شد که حاصل آن مقاله‌ای بود که در روزنامه «فروهر» در سن 16 سالگی منتشر شد و گویا به سبب همین مقاله، روزنامه مزبور به تعطیلی کشیده شد.

سپنتا از همان زمان که در مدرسه زرتشتیان تحصیل می‌کرد، به هنر تئاتر روی آورد و وارد این حرفه شد و چون شناخته شده بود، در آن مدرسه مشغول به کار شد؛ هم‌زمان با این فعالیت‌ها بود که «دین‌شاه ایرانی» وارد تهران شد و چون از علاقه و شناخت سپنتا نسبت به فرهنگ و ادب ایران باستان مطلع شد، وی را برای ادامه تحقیقات و مطالعات بیشتر به هند فراخواند.
او با تمام سختی‌هایی که از جانب روزگار و اجتماع برایش فراهم آمده بود، هیچ گاه از کار و مطالعه و تحقیق در تاریخ و علوم و فرهنگ و ادبیات ایران باستان باز نماند به همین خاطر وقتی یکی از دوستان دایی‌اش پیشنهاد کرد که جهت پیگیری تتبعات به بمبئی نزد «دین‌شاه ایرانی» سفر کند، لحظه‌ای درنگ نکرد.

سپنتا که تازه نام خانوادگی «سپنتا» را برای خود اختیار کرده بود و تا این زمان تحت عنوان «عبدالحسین شیرازی» شهرت داشت، عازم دیار هند شد این سفر که اولین سفر وی بود، دو ماه بیشتر طول نکشید و بلافاصله به ایران بازگشت؛ وی در خدمت دین‌شاه ایرانی، به ترجمه و نشر کتب مربوط به تاریخ و ادبیات ایران باستان پرداخت و زبان و ادبیات قدیم را از استاد پورداوود فراگرفت.
با فوت پدر و دایی‌اش دوباره در شهریور 1307 شمسی روانه هندوستان شد، هنوز بیشتر از سه ماه از اقامتش در هند نمی‌گذشت که در صدد انتشار روزنامه‌ای برآمد تا بدین وسیله بتواند اوضاع سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران را منعکس کند بنابراین نخستین روزنامه خود به نام «دورنمای ایران» را در 4 صفحه به قطع متوسط در آذر 1307 در شهر بمبئی هند به زبان فارسی منتشر کرد.

این روزنامه به صورت هفتگی و دارای مطالب سیاسی، اجتماعی و ادبی بود، اما دورنمای ایران دوام چندانی نداشت و پس از 15 شماره متوقف شد؛ پس از آن روزنامه «جنگل» را منتشر کرد که آن نیز خیلی زود پس از 2 شماره توقیف شد و علت توقیف آن مقاله‌ای تند و مستدل بود که سپنتا به طرفداری، ایران درباره بحرین و انگلیسی‌ها نوشته بود.

* آثار سپنتا
وی پس از آن در ادامه اقامتش در هند با فراهم شدن امکانات پژوهشی و راهنمایی‌ها و نظرات دین‌شاه، به تألیف و ترجمه و انتشار کتاب‌های متعددی روی آورد از جمله آثاری که در این زمان در هند چاپ و منتشر کرد، می‌توان به مواردی مثل «پیام راستی»، «اشک سپنتا»، ترجمه «اخلاق ایران باستان» تألیف دین‌شاه ایرانی، ترجمه «زرتشت که بود و چه کرد؟» تألیف رابیندرانات تاگور و «نوآموز مزدیسنا» در دو جلد، ترجمه «پرتوی از فلسفه ایران باستان» تألیف دین‌شاه ایرانی، «منتخبات اشعار دهقان سامانی»، «منتخبات اشعار میرزا عبدالوهاب گلشن ایران‌پور»، گردآوری مجموعه «سخنوران دوران پهلوی» برای دین‌شاه ایرانی، «مجموعه اشعار ملی عارف»، جمع‌آوری و چاپ اشعار «داراب افسر بختیاری»، ترجمه «ایران و اهمیت آن در ترقی و تمدن بشر» تألیف بلسارا اشاره کرد.

پس از این اقامت 3 ساله، بار دیگر قصد بازگشت به ایران می‌کند، این بار اما ازدواج کرده و همسر اختیار می‌کند؛ بازگشت او به هند نه تنها او را از نظر روحی دچار تحول کرده بود، بلکه زمینه ورود به حرفه‌ای جدید را نیز برایش فراهم کرد، سپنتا در کنار تألیف و تحقیق، به هنری روی آورد که بعدها یکی از علل شهرت او در ایران و جهان شد او به قول خود، اتفاقی با پدیده فیلم و سینما آشنا شد و بدان روی آورد.

* ساخت نخستین فیلم ناطق ایرانی
سپنتا وقتی به فکر ساختن فیلم افتاد، به این نکته نیز توجه خاص کرد که ردپایی از فرهنگ ایرانی در فیلمش یافت شود پس با شروع این کار که مدت زمان نسبتاً زیادی طول کشید، موفق شد که در فروردین 1312 فیلم‌برداری نخستین فیلم ناطق ایرانی، «دختر لُر»، را در بمبئی آغاز کند و سرانجام در 30 آبان 1313 آن را به نمایش بگذارد.

چون از این فیلم استقبال کم‌نظیری شد و مدت طولانی بر روی صحنه سینما بود، از طرف وزارت معارف ایران پیشنهاد دومین فیلم نیز به او داده شد، این فیلم با نام «فردوسی» در مهر 1312 شمسی در جشن هزارمین سال تولد فردوسی با ایجاد آرامگاهی تازه در طوس به نمایش درآمد، «شیرین و فرهاد» سومین فیلم او بود که در خرداد 1314 شمسی با عنوان «خسرو و شیرین» به نمایش گذاشته شد.

فیلم بعدی او داستانی از «نادرشاه» و محاصره و فتح لاهور به دست اوست، این فیلم با نام «چشم‌های سیاه»، ابتدا در هند و سپس در خرداد 1315 در ایران بر روی پرده رفت، پنجمین فیلم سپنتا برگرفته شده از ادبیات ایرانی بود به نام «لیلی و مجنون» که با خلق آن استقبال با شکوهی از آن صورت گرفت و او را در ردیف شخصیت‌های بین‌المللی سینما قرار داد لازم به ذکر است که نقش اول تمامی این فیلم‌ها را خود بازی می‌کرد و اکثر شعرها در آن‌ها سروده خود اوست.

* روزنامه سپنتا
سپنتا حدود 6 سال زندگی هنری و فرهنگی خود را بعد از بازگشت از هند به نوشتن مقالات و انتشار آن در بعضی مجلات و روزنامه‌ها و از جمله انتشار کتاب «اسرار جنگل» که در 1316 در اصفهان به چاپ رسید، گذراند و سرانجام در سال 1322 شمسی موفق به انتشار هفته نامه‌ای به نام «سپنتا» شد که حدود 10 سال مداوم و به طور مرتب انتشار می‌یافت؛ این روزنامه که مهم‌ترین و ارزشمندترین کار روزنامه‌نگاری سپنتا محسوب می‌شود، به صورت هفتگی و در 4 صفحه در اصفهان منتشر می‌شد.

این جریده هر چند بیشتر جنبه سیاسی دارد، ولی از مقالات علمی و تحقیقی و تاریخی بی‌بهره نیست، همچنین دارای اخبار داخلی و خارجی و حوادث شهر اصفهان است، ترجمه‌هایی از سیاحان خارجی راجع به ایران و اخباری از خارجیان درباره اصفهان نیز در آن به چاپ می‌رسید؛ روزنامه سپنتا تا سال 1332 به طور مطلوب و مرتب منتشر می‌شد و سپنتا تمام مطالب آن را از نثر و نظم و کاریکاتور و خبر و نقد و طنز را خود، شخصاً می‌نگاشت، نکته قابل ذکر درباره این روزنامه، قلم بسیار شیوا و روان و ادیبانه آن است.

علاوه بر این هفته‌نامه، او در این مدت چند کتاب از جمله «انار گلی»، ترجمه «یادداشت‌های آبراهم گاتوغی گوس»، «مار» را نیز چاپ و منتشر کرد و در کنار آن‌ها حضوری فعال در انجمن‌های ادبی از جمله «انجمن ادبی کمال» داشت که باعث رونق بخشیدن به این انجمن‌ها و هم انتقال نظرات و تجربیات خود به دیگران بود.

همچنین آثاری چون «هزارمین سال تولد ابن‌سینا»، «مجموعه اشعار سپنتا»، «تاریخچه اوقاف اصفهان»، «حافظ چه می‌گوید»، «آنچه را دنیا مرهون تمدن ایران هست» را در آخرین سال‌های حیاتش به انجام رسانید و منتشر کرد.
بخش دیگر آثار سپنتا که در پایان باید از آن نام برد، مجموعه مقالات اوست که در روزنامه‌ها و مجلات مختلف از جمله مجله‌های معارف اسلامی، وحید، یغما، فرهنگ استان دهم، ارمغان و روزنامه‌های مجاهد، خبرهای روز، اصفهان و راه نجات به چاپ رسیده است؛ این مقالات که بسیار پربار و پرمحتوا هستند، در موضوعات مختلفی چون انتقادی، آثار و عتیقه‌های ماندگار، معرفی شخصیت‌های هنری و هنرمندان بزرگ و گمنام، معماری اسلامی، معرفی مکان‌ها و یا اشیاء، نوشته شده‌اند.

مجموعه مقالات سپنتا، به غیر از آنچه در روزنامه‌های خود نوشته، بیش از 70 مقاله است که این نمایانگر روح خستگی ناپذیری و علاقه‌مندی وی به مطالعه و تحقیق را می‌رساند نام تعدادی از این مقالات «جریان‌های بزرگ فکری و اجتماعی و اثر آن در شعر فارسی»، «نفوذ تمدن ایران در سایر ملل»، «شمه‌ای از روابط ایران و هند»، «کاشی کاری در گذشته و حال»، «مینیاتور ایران»، «معماری اسلامی»، «آثار و تمدن ایران در خرابه‌های تاکسیلای هند» است.

سرانجام عبدالحسین سپنتا در هشتم فروردین 1348 شمسی در اصفهان بر اثر سکته قلبی درگذشت، پیکرش را در تخت فولاد اصفهان و در مقبره خانوادگی در مقابل مصلی به خاک سپردند.

منبع: فارس
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
واما شما؟