جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - 29 Mar 2024
 
۰
توطئه رودررویی مردم با ولایت

طراحی دشمن برای ایجاد بحران از مدینه تا تهران

پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۲۱:۲۶
کد مطلب: 593461
در جمهوری اسلامی ایران به دلیل ابتنای حکومت بر نظام ولایت فقیه، کارآمدی و ناکارآمدی در افکار عمومی بی واسطه یا با واسطه به ولایت مرتبط است. برای تحقق کارآمدی ثبات سیاسی و اجتماعی یک ضرورت است. در دیگر سو جریان باطل به دلیل عدم اصالت در یک فضای متشنج و بحرانی زمینه ی رشد بهتری دارد. جریان باطل با ایجاد ترس و رعب نسبت به از دست دادن امنیت، آسایش و رفاه و آرامش در میان عموم مردم میتواند زمینه های یک بحران را فراهم نماید.
طراحی دشمن برای ایجاد بحران از مدینه تا تهران
به گزارش جهان نيوز؛
بحران و مدیریت بحران
یکی از عواملی که ثبات سیاسی جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد "بحران" است. بحران، تشتّت نامتعارف و آشفتگی حاد است که سامان را دچار اختلال میکند. فارغ از اینکه سامان و ثبات جمعی باشد یا فردی. بحران گاه در سخت افزار اتفاق می افتد مثل یک جنگ و نبرد خونین و گاه در نرم افزار جامعه یا فرد، مثل آنجا که فتنه ای نظری رخ دهد یا فرد دچار آشفتگی روحی شود. هرچند که همه بحران را با خسارت میشناسند امّا عبور به سلامت از بحران سرمایه ای نادر برای فرد و جامعه تولید میکند که در دوران ثبات و آرامش به دست نخواهد آمد. علاوه بر این هر بحران یک نقطه ی اوج دارد که سرنوشت بحران یا بحران زده بدان بستگی دارد. اگر آن نقطه ی عطف به درستی کنترل نگردد بی ثباتی بر سیستم به اندازه ی وسعت بحران مسلط شده و احتمال تسرّی به سایر بخش ها نیز دور از ذهن نخواهد بود.
در ذات بحران غافلگیری و پیش بینی ناشدگی موجود است و همین امر حجم صدمات وارده را بالا می برد. همین امر سبب می شود تا بسیاری از گزینه های شرایط عادی یا در دسترس نباشد یا قابلیت سود دهی خود را از دست بدهد. بنابراین مدیریت بحران متفاوت از کنترل وضعیت در شرایط عادی در انتخاب بین دوگانه ی بد و بدتر قرار میگیرد و به صورت موقّت حرکت به سمت اهداف پیشینی متوقّف میگردد. پس سنجش رفتار کنترل کننده ی بحران در نسبت با وضعیت سفید و عادی صحیح نخواهد بود. آنچه در مدیریت یک حالت غیر منتظره باید اتفاق بیفتد نه حذف موضوع که کنترل و هدایت آن است. از این منظر مجموعه اقدامات مربوط به شناسایی عوامل ایجاد و تشدید کننده و کنترل کننده را مدیریت بحران می نامند. در نهایت ممکن است مدیریت بحران با انتخاب گزینه ی بد در قبال گزینه ی بدتر به پایان برسد. در این حالت هرچند نتیجه ناخوشایند است امّا مدیریت موفّق بوده است.
 
بحران سازی برای ولایت پس از رسول خدا (ص)
بر همین اساس حوادثی که پس از شهادت رسول خدا (ص) در باب جانشینی و وصایت امیرالمؤمنین (ع) رخ داد نمونه ای از بحران هایی است که حول محور ولایت رخ داده است. در واقع طرف مقابل سعی در ایجاد اخلال در فرآیند مسالمت آمیز انتقال وصایت و قدرت از سوی رسول مکرم اسلام (ص) به علی بن ابیطالب (ع) را داشت که با نقشه ای از پیش طراحی شده موفق شد مسیر صحیح را با یک "شبه مسیر" تغییر داده و با کمترین هزینه ی سخت به مقصود خویش برسد.
 
توضیح بحران بدین شرح است: رسول خدا (ص) با اطلاع از حضور منافقان و نفوذی ها و طرح ایشان برای غصب جایگاه امیرالمؤمنین (ع) اقدام به تشکیل سپاه "اسامه بن زید" کردند و ایشان را مکلّف نمودند تا برای دفع حملات امپراطوری روم در جنوب فلسطین به سرعت از شهر مدینه خارج شوند و همه ی بزرگان از مهاجر و انصار مکلّف بودند سپاه را همراهی نمایند تا آنجا که فرمودند: «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه». در این میان تمام صحابه سرشناس و حتی افرادی که طرفدار جریان امام علی (ع) بودند نیز باید از شهر خارج می شدند. زیرا پیامبر (ص) بنا دارند که بتوانند محیط امنی را برای تثبیت قدرت و وصایت ایجاد کنند و استثنای یک جریان خاص امکان پذیر نیست. هرچند به تصریح منابع اهل سنّت امیرالمؤمنین از همراهی سپاه توسّط پیامبر استثناء شده بودند.
 
در همان روز شهادت رسول خدا (ص) سقیفه تشکیل میشود و خروجی آن بیعت برخی نخبگان و صحابه ای است که البته با اختلاف و درگیری زیاد به بیعت با ابابکر تن داده اند. فردای سقیفه بیعت عمومی با ابابکر از تمام کسانی که در مدینه هستند بوسیله ی قبیله ی "بنی اسلم" با اجبار اتفاق می افتد. در همین زمان مسئله ی فدک و احتجاجات حضرت زهرا (س) با کسانی که باغ فدک و همچنین املاک دیگر حضرت زهرا (س) در شهر مدینه را غصب کرده اند اتفاق می افتد. اوج واقعه به هنگام بازگشت سپاه اسامه از نبرد در حدود 40 روز بعد اتفاق می افتد. آنجا که طرفداران علی بن ابیطالب به شهر بازمیگردند و با غصب حق امیرالمؤمنین و خلافت ابابکر مواجه میشوند. اما در نهایت با سستی و عدم بصیرت نخبگان و مردم هجوم به خانه ی حضرت زهرا (س) اتفاق می افتد و امر بر طریق صحیح خود استوار نمی ماند.
 
نکته ی مورد بحث در جبهه ای است که دشمن در مقابله با امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س) گشوده است.
 
در واقع جریان باطل از شیوه ای خطرناک استفاده میکند که میتوان آن را طراحی برای "رویارویی مردم با ولایت" دانست. شواهد ایجاد این رویارویی را در احتجاجات حضرت زهرا با ابابکر به عنوان اولین بروزهای این عملیّات میتوان مشاهده کرد. آنگاه که ابابکر در برابر استدلال قرآنی، سنّتی و عرفی ایشان تاب مقاومت نداشت امر غصب فدک را به جماعت مسلمین و عموم مردم مربوط میکند.
 
 اوخطاب به حضرت زهرا (س) می گوید: «ما آنچه را که مى‏‌خواهى در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفّار جهاد نموده و با سرکشان بدکار جدال کنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و تنها دست به این کار نزدم، و در رأى و نظرم مستبدّانه عمل ننمودم، و این حال من و این اموال من است که براى تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمى‌‏شود و براى فرد دیگرى ذخیره نشده، توئى سرور بانوان امّت پدرت...حُکمت در آنچه من مالک آن هستم نافذ است، آیا مى‌‏پسندى که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم...»
 
در بخش دیگری از احتجاج که صدیقه ی طاهره (س) این شیوه ی ابابکر را مخالف قرآن و سیره ی پیامبر معرفی میکنند، ابابکر پاسخ میدهد: «خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل مى‌‏باشد و راست مى‏‌گوید، سخن حقّت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمى‌‏کنم، این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند، و آنان این حکومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأى هستم، و نه چیزى را براى خود برداشته‏‌ام، و اینان همگى گواه و شاهدند...»[1]
در واقع از ابتدای بحران طرف مقابل سعی دارد به جای آنکه خود با اهل بیت درگیر شود، مخاصمه را میان اهل بیت و مردم معرفی کند. این شیوه تا بدانجا پیش میرود که امیرالمومنین در پاسخ به دعوت "ابوسفیان" و عبّاس" برای بیعت با ایشان پس از ماجرای سقیفه میفرمایند: «امواج سهمگین فتنه ها را با کشتیهاى نجات بشکافید و از راه اختلاف و خصومت و دشمنى کنار آیید... آن کس که با داشتن یار و یاور قیام کند رستگار شده، یا در صورت نداشتن نیروى کافى راه مسالمت پیش گیرد (راحت شده و مردم را راحت کرده است)...»[2]
 
سوال در این بخش این است که امیرالمومنین از ضرورت اجتناب از کدام اختلاف سخن میفرمایند؟ چند فرض متصور است:
الف) اختلاف میان امیرالمومنین با غاصبان خلافت
ب) اختلاف میان مردم طرفدار امیرالمومنین با مردم طرفدار غاصبان
ج) اختلاف میان مردم با غاصبان
د) اختلاف میان مردم با امیرالمومنین
 
به وضوح میتوان دریافت که گزینه ی "الف" وجود دارد و قابل نفی و نهی از طرف کسی نیست. گزینه ی "ب" نیز حتی پس از سوزاندن خانه ی اهل بیت واقع نشد و اساسا امکانش پیش نیامد. گزینه ی "ج" نیز که مطلوب امام (ع) بود و در روشنگری خود همین گزینه را دنبال میکنند، پس نهی از آن بی معنی است. تنها گزینه ی "د" باقی می ماند و آن احتیاطی است که امام (ع) در بروز تنافر و اختلاف میان ولایت و مردم میبینند. بنابراین زمانی که مردم با عدم درک صحیح از اوضاع به یاری امام (ع) نپرداختند، حضرت از حقّ مسلّم خویش برای جانشینی رسول خدا (ص) در مقطعی چشم پوشی نمودند.
 
این مسیر دقیقا همان نقشه ای ایست که جریان باطل دنبال میکند که بتواند با رودررویی امام و مردم کار را برای جریان حق به انتها برساند. در این زمان است که امام علی (ع) راه سکوت را در پیش میگیرند چون جبهه ای که گشوده شده است محدود به آن دوره نخواهد شد و مضراتش هزاران سال طول خواهد کشید. با علم به این تحلیل است که امیرالمومنین با صبر و گذشت حتی در برابر شهادت دخت رسول خدا (س) حلیمانه از بروز اختلاف و تنافر میان مردم و ولایت جلوگیری می کنند. این به واقع مدیریت بحران بوسیله امام است که منجر به انتخاب گزینه ی بد که سکوت و صبر در برابر جریان باطل حتی در حادثه ی شهادت حضرت زهرا است و الا باید گزینه ی بدتر که درگیری نظامی و قتل تعداد زیادی از مردم (ولو طرفداران باطل) و در نهایت شهادت خود امام و اهل بیت (ع) است را انتخاب نمایند. پس در یک بحران با این پیچیدگی، مدیریت خوب همانا نتخاب گزینه ای با کمترین آسیب است.
 
بحران سازی برای ولایت فقیه در جمهوری اسلامی
همین عملیّات در در طیّ سال های اخیر بر علیه نظام ولایت فقیه شکل گرفته است. پس از جنگ 8 ساله و ناامیدی دشمن از نابودی نظام مقدس جمهوری اسلامی به شیوه ی سخت؛ طراحی ویژه ای برای فروپاشی نرم از درون صورت گرفته است. بخش بسیار مهم این طراحی همان عملیّات"رودررویی مردم با ولایت" است که به شدت در صدر اولویّت های شبکه ی رسانه ای دشمن قرار دارد.
 
در جمهوری اسلامی ایران به دلیل ابتنای حکومت بر نظام ولایت فقیه، کارآمدی و ناکارآمدی در افکار عمومی بی واسطه یا با واسطه به ولایت مرتبط است. برای تحقق کارآمدی ثبات سیاسی و اجتماعی یک ضرورت است. در ظرف ثبات است که ولایت حرکت خود برای تحقق اهداف و آرمان ها را تداوم می بخشد. اما در یک جامعه ی متشنج، معنویت و دین بیش از سایر مولفه ها آسیب میبیند، آنچنانکه فقر بر دیانت بسیار اثر گذار است. در دیگر سو جریان باطل به دلیل عدم اصالت در یک فضای متشنج و بحرانی زمینه ی رشد بهتری دارد. جریان باطل با ایجاد ترس و رعب نسبت به از دست دادن امنیت، آسایش و رفاه و آرامش در میان عموم مردم میتواند زمینه های یک بحران را فراهم نماید.
 
حال اگر جریان باطل بتواند ولایت را در برابر امنیت، رفاه مادی و آرامش مردم قرار دهد حتی در صورت عدم موفقیت در نتیجه ی نهایی، زمینه های یک بحران معرفتی را ایجاد کرده است. این تردید نرم افزاری ممکن است ولو در یک زمان طولانی منجر به تهدیدی سخت افزاری برای ثبات جامعه ولایی باشد. بنابراین یکی از استراتژی های ثابت طاغوت در برابر ولایت ایجاد کانالی برای "رودررویی مستقیم ولایت با مردم" است. مسیر این کانال میتواند "معیشت" یا "امنیّت" یا حتی "آزادی" به معنای کلی کلمه باشد. این مدل از ایجاد بحران در ماجرای سقیفه برای کوتاه کردن دست امیرالمومنین از قدرت اتفاق افتاد، آنجا که طرف مقابل امام (ع) را به خروج از جماعت مسلمین متهم میکند و مردم به جهت ترس از دست دادن آسایش جامعه از همراهی ولایت منصرف میشوند. همین استراتژی توسط دشمن درباره ی ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته شده است. تلاش برای تقابل اهداف و مسیرهای ولایت فقیه و مردم، زمینه ی همه ی فتنه ها و اغتشاشات سالهای اخیر است.
 
در این شیوه تمام کاستی ها و کمبودهای کشور و احیاناً سوء مدیریت های موجود به علاوه ی حجم بسیار بالایی از اکاذیب و شایعات به شخص ولیّ فقیه نسبت داده میشود تا با معرفی رهبری نظام به عنوان مسئول و بلکه متصدی مشکلات، برای قرار دادن مردم در برابر ولایت فقیه تلاش نمایند. در این شیوه حتّی اگر امر به ایجاد تنافر و خصومت ختم نشود گزینه ی "ناکارآمدی" ولایت برای اداره ی کشور در اذهان رسوخ میکند.
 
این همان شیوه ای است که جریان باطل در حوادث پس از سقیفه برای خروج جامعه از مسیر ولایت از آن استفاده کرد.
 
بر این اساس دشمن در مثل قضایای 18 تیر 1378 یا فتنه 88 تا اغتشاشات 96، تلاش می کند تا نوک پیکان حملات خود را با هر انگیزه ای که آغاز شده باشد به سمت ولیّ فقیه نشانه بگیرد تا با ایجاد چنین گسست های بزرگی حداکثر نتیجه را برای خود حاصل نماید. این شیوه تا بدانجا دنبال می شود که در مسئله ی امنیّت کوچکی مثل "اغتشاش دراویش تهران" شبکه های معاند نظام جمهوری اسلامی به جای استفاده از عناوینی چون مأموران نیروی انتظامی و... در تمام پیام های خبری مرتبط با موضوع از انتساب توهین آمیز مأموران صلح و امنیت به رهبر معظم انقلاب (البته در قالب های توهین آمیز) استفاده میکند. این همان خطّی است که در انتهای حوادث کوی دانشگاه 78 معترضین را به سمت بیت رهبری روانه کرد و همان اندیشه ای است که در فتنه ی 88 ، بنا داشت شعار تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به شعار علیه ولایت فقیه تغییر بدهد و همان خطّی است که در اعتشاشات اخیر وقتی برخی اصناف با انگیزه های اقتصادی تجمّعاتی انجام داده بودند؛ در برخی شهرها با عده ی معدودی درصدد بود تا ولایت فقیه را آماج شعارهای خود قرار دهد.
 
بنابراین خط تلاش برای "رودررویی مردم با ولایت" از ابتدای دشمنی با ولایت به طور ثابت توسط جریان باطل تعقیب می شود و طراحی تازه ای نیست. در این میان همانگونه که فاطمه زهرا (س) با فهم دقیق از شرایط و توجّه به محذورات امیرالمؤمنین در دفاع از خود به مقابله با جریان باطل پرداخت و راه روشن حق را برای همیشه ی تاریخ پر فروغ و روشن نگاه داشت، در زمان حاضر نیز وظیفه ی دفاع از ولایت فقیه به دلیل محذورات بسیاری که در امر تبیین و روشنگری برای او وجود دارد باید توسّط نخبگان و افسران جوان جنگ نرم صورت گیرد تا این کید شیطان برملا گردد. صرف ایجاد یک بحران توسّط دشمن میتواند ولایت را از امکان انتخاب میان گزینه های "خوب و خوبتر" به تخییر میان گزینه های "بد و بدتر" برساند.
 
*منابع در دفتر اندیشکده موجود می باشد.
 
پی‌نوشت
1. بخش های از خطبه فدکیه
2. خطبه 5 نهج البلاغه
 
 
*محسن خاکی، کارشناس گروه سیاسی اندیشکده برهان
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *