حجت الاسلام موسوی مطلق به بهانه جنایت اخیر فرقه دراویش گنابادی به بیان خاطره ای از «شیخ حسین انصاریان» پرداخته است.
به گزارش جهان نيوز، در بخشی از خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان ص 63 - 61 آمده است:
پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت. در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم.
روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادی هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست.
برای دیدار از آن مقبره رفتیم . قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند.
با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاق های صحن رفتیم و دور هم نشستیم. در ضمن صحبت رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟
گفت: من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می خواندم که زلزله آرام بگیرد. او داشت این حرف را می زد که زمین لرزید. منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود.
سلام پیشنهاد می کنم هرکس میخواد عقائد خرافه داشته باشه، درگیر فساد اخلاقی بشه و لاابالی گر، حتما عضو گروه نور....تابنده بشه .به خدا دلم نیومد اون را همنام امام علی(ع) بدونم.
این که خاطره ای است در ذهن که رنگش می کنند . در زلزله رودبار جناب قرائتی داشت افاضات می کرد که زلزله امتحان الهی است و چنان و چنان که پس لرزه ای آمد ، جناب قرائتی درطرفه اعینی یک دست به قبا یک دست به عمامه از صفحه دوربین غیب شدند .
هرکی عاقله باید وقت زلزله فرار کنه بیرون
اما اینکه قطب گفته من بیرون نرفتم ودعا خواندم وبعد عکسش معلوم شد
عیبه
وگرنه ب اقای قرایتی ایرادی وارد نیست,زلزله امتحان الهی است به این معنا نیست که بمونیم خونه زیر اوار
بلکه یعنی اگه کسی هم مرد صبرکنیم
هرکی عاقله باید وقت زلزله فرار کنه بیرون
اما اینکه قطب گفته من بیرون نرفتم ودعا خواندم وبعد عکسش معلوم شد
عیبه
وگرنه ب اقای قرایتی ایرادی وارد نیست,زلزله امتحان الهی است به این معنا نیست که بمونیم خونه زیر اوار
بلکه یعنی اگه کسی هم مرد صبرکنیم
اگر زمان زلزله حجةالاسلام قرائتی بجای تلاش برای نجات زندگیش همونجا مینشست و به ذکر گفتن مشغول میشد، همین شما نمیگفتین چه شیخ خرافاتی که نمیاد مثل یک انسان طبیعی در برابر خطر از خودش واکنش نشون بده و بجاش نشسته منبر میره، نه به فکر خودش هست نه جان مردم؟!
کلا همیشه دنبال عیبجویی و دست گذاشتن روی فرعیات و مسائل بیهوده هستین تا قضایا رو به حاشیه ببرین و راه تنفسی برای فرار از پاسخگویی پیدا کنید
فکر کنم دیگری را با آقای قرائتی اشتباه گرفتید. بنده نیز آن فیلم و گزارش سیما را داشتم می دیدم. فرد دیگری بود و اسمشان هم یادم هست ولی درست نیست بگویم. آن شخص محترم بر روی یک بلندی کم ارتفاعی داشت صحبت می کرد که ناگهان زلزله آمد و ایشان به طور بی اختیار و البته ترس به سمت پایین دویدند.
شخصی روی ریل راه آهن خوابیده بود و یک نان هم دستش بود یک نفر به او گفت چرا اینجا خوابیدی خطرناکه گفت من از دنیا سیر شده ام می خوام خودکشی کنم طرف سوال کرد اگه می خوای خودکشی کنی این نان چیه . گفت میخوام اگه قطار دیر اومد از گرسنگی نمیرم
قران دراویش دراویش مثنوی و رهبر معنوی شان ابن عربی و بایزید بسطامی و کارشان در زمان حرج مرج جاسوسی برای انگلیس عرفان انها دروغ و شامرته بازی و اعتقاد به معاد ندارند و پیروی جبر بی اختیار هستند
علامه جعفری رحمه الله از مفسرین مثنوی بود و در صحبت هاشون بارها مثنوی می خواند
حضرت امام و آیت الله بهجت در مواردی از ابن عربی نقل قول کردن و من برخی مطالب ابن عربی رو خوندم و موردی که از توش درویش در بیاد ندیدم البته آدم گمراه از هر چیزی می تونه واسه خودش دستاویز درست کنه
ولی با مابقی فرمایش شما کاملا موافق هستم
دراویش از زمان پهلوی رابطه خوبی با رضاشاه و محمد رضای فراری داشتند و در مفسده ایشان شکی نیست