حساب و کتاب دقیق است/ عادلانه قضاوت کنیم/آیتالله هاشمینژاد
صور برزخی افراد گنهکار امت پیامبر
«يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا؛ روزی که در صور دمیده میشود و مردم فوج فوج برای محاسبات به محشر میآیند.»
تفسیر نورالثقلین در ذیل آیه کریمه روایت دارد که پیغمبر اکرم صلیالله علیه و آله در منزل ابوایوب انصاری نشسته بودند. معاذبن جبل عرض کرد یا رسولالله! چه میفرمایید راجع به این آیه کریمه؟ حضرت فرمودند: درباره امر بزرگی سؤال کردی. سپس فرمودند ده طایفه از امت من فردای قیامت به صور مختلف وارد محشر میشوند. بعضی به صورت بوزینگان، بعضی به صورت خوکان، بعضی وارونه، بعضی کور و سرگردان، بعضی کر و لال و مجنون و ...
افرادی که به صورت بوزینه وارد محشر میشوند، فتنهانگیزان هستند. نمامان، سخنچینان، فتنهانگیزان و کسانی که خانوادهها را با سخنچینی از یکدیگر جدا میکنند.
کسانی که به صورت خوک وارد محشر میشوند، اهل حرامخواری هستند و کسب و زندگیشان آلوده به حرام است.
افرادی که وارونه وارد محشر میشوند و سرهایشان پایین و پاها به طرف آسمان است، رباخواران امت هستند.
افرادی که کور محشور میشوند، قضات ظالم هستند که در مسند قضاوت، حکم ظالمانه دادند.
دقت و سختی عدالت در قضاوت
قرآن کریم درباره جناب داوود نبی آیهای دارد که نشان میدهد چقدر کار قضا سخت است. قضاوتهای حضرت داوود مشهور است و داریم که حضرت صاحبالزمان عجلالله تعالی فرجه بعد از ظهور مانند ایشان حکم میکند. قرآن کریم میفرماید دو نفر آمدند محضر حضرت داوود و یکی از دیگری شکایت داشت. شکایت این بود که برادر من 99 میش دارد و من یکی بیشتر ندارم، ولی او اصرار دارد که این یکی را هم در بحث شراکت از من بگیرد و در سخن هم من حریف او نمیشوم.
«إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنِي فِي الْخِطَابِ» حضرت پیش از آنکه تحقیق بیشتری کند و مطلب را بررسی کند، بلافاصله حکم کرد:
«قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ؛ [داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده»
قرآن در ادامه میفرماید:
«وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ؛ و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده ايم» چون با عجله قضاوت کرد و باید طرف دیگر را هم میخواست و حرف متهم را هم گوش میداد و بعد قضاوت میکرد، استغفار کرد.
ابیبصیر در وسائل نقل میکند که امام باقر علیهالسلام فرمود: «اگر کسی برای دو درهم قضاوت کند و به خطا رود، کافر شده است.»
در روایت دیگری انسبن مالک از نبی اکرم صلیالله علیه و آله نقل میکند که فرمود: «
لِسانُ الْقاضی بَیْنَ الْجَمْرَتَیْنِ مِنْ نارٍ حَتّی یَقْضی بَیْنَ النّاسِ فَاِمّا اِلَی الْجَنَّةِ وَ اِمّا اِلَی النّارِ؛ زبان قاضی بین دو شعله از آتش است تا بین مردم قضاوت کند. اگر به عدالت قضاوت کند، به طرف بهشت راه رفته است و اگر به ظلم قضاوت کند، به طرف آتش حرکت کرده است»
قضاوت فقط در محکمه نیست
یکی از بزرگان وقتی همسرش از فرزند شکایت میکرد که فلان کار خطا را انجام داده و اذیت کرده، پدر میگفت برو فرزند را بیاور و در حضور خود بچه دعوایت را اقامه کن تا بچه بتواند از خودش دفاع کند تا مبادا حکم من غیرعادلانه باشد، ولو در تنبیه فرزند خودم.
آیتالله سیدجعفر سیدان از علمای خوب، متقی، شخصیت بسیار ارزنده و از خطبای قدیم مشهد است. ایشان فرمود: یک روز وارد خانه شدم. دو تا بچهها با هم دعوا میکردند. من زدم پشت دست یکی از بچهها و تنبیهش کردم. شب که رفتم منبر دیدم منبرم، منبر هر شب نیست و مستمع اصلا گوش نمیدهد. روضه هم خواندم، هیچکس گریه نکرد. آمدم منزل متوجه شدم در قضاوت خودم و تنبیه بچه به عدالت رفتار نکردم و بچه آزرده شده بود. در آغوشش گرفتم و تفقدی کردم تا جبران شد. شب بعد منبرم اثرگذار بود.
ما خیلی وقتها بر اثر غیبتی که افراد پیش ما از دیگران میکنند، آنها را متهم میکنیم، اما قرآن میفرماید «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا؛ اگر فاسقى برايتان خبرى آورد نيك وارسى كنيد»
داستانی تأمل برانگیز
مرحوم ملامهدی نراقی رضوان خدا بر او باد میفرمایند ماه رمضان بود و من در نجف بودم. آمدم منزل دیدم هیچ در خانه نداریم. رفتم بیرون و رفتم به طرف وادیالسلام نجف و دیدم دو سه نفر جنازهای را آوردند و تا مرا دیدند، گفتند شما که عالم هستی، زحمت بکش و این میت را دفن کن؛ چون ما گرفتاریم و باید برگردیم.
مرحوم نراقی میفرماید وارد قبر شدم. در حال تلقین خواندن بودم که خودم را در عالم دیگری دیدم و فهمیدم آنجا عالم برزخ است. دیدم باغ بسیار باصفایی است. آقایی روی تخت نشسته و با من صحبت میکرد. بستگان و ارحامش هم آمده بودند و حالش را میپرسیدند. به من گفت گوشه عبایت را بگیر و از کیسه برنج، مقداری برنج گوشه عبایم ریخت. یک مرتبه دیدم ماری آمد و او را چنان نیش زد که از حال رفت. وقتی به حال آمد گفتم این نیش مار برای چه بود؟ گفت من همین کسی هستم که تو همین الان مرا دفن کردی. روزی در هوای گرم تابستان در دکان بقال محل رسیدم. دیدم بقال با یکی از مشتریها سر دو درهم دعوا دارند. بقال میگفت دو درهم بدهکاری و مرد میگفت یک درهم. من قضاوت کردم و گفتم نه یک درهم و نه دو درهم. یک درهم و نیم بدهید و تمام شود. بقال سکوت کرد، اما ناراضی بود. الان که من وارد برزخ شدم، گفتند این مار تا قیامت تو را نیش میزند به خاطر این قضاوت غیرعادلانهای که کردی.
سختی سکرات موت در لسان روایات/حجتالاسلام علوی تهرانی
در بیان سختی سکران موت چند حدیث از رحمة للعالمین پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله داریم که به ترتیب شدیدترین و متوسط و آسانترین میزان سختی سکرات را بیان میکند.
«ان للموت ثلاثة آلاف سکرة؛ برای مرگ سه هزار سختی است» هر کدام از این سختیها به یک میزان انسان را اذیت میکند که به ترتیب به آنها میپردازیم.
یکی از این سختیها معادل هزار ضربه شمشیر در زمان زنده بودن است: «اشد من الف ضربة بالسیف»
باز روایت داریم بعضی از سکرات مرگ معادل سیصد ضربه شمشیر است.
و کمترین میزان را هم اینگونه بیان کردهاند:
«ادنی جبزات الموت بمنزلة مائه ضربة بالسیف؛ کمترین سختی جان دادن معادل صد ضربه شمشیر است»
حدیث دیگری از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام داریم که میفرمایند: «ان اهون الموت بمنزلة حسکة کانت فی صوف فهل تخرج الحسکة فی الصوف الا و مع صوف؛ آسانترین مردن به منزله خاری است که بین گلوله پشمی گیر کرده باشد. اگر بخواهی خار را از گلوله پشم جدا کنی، آیا چیزی جز بعضی از اعضای پشم با آن هست یا نه؟»
سختی جان کندن در لسان ادعیه
اصولا ماهیت جان کندن سخت است. میخواهد پیغمبر خدا باشد یا دیگری، اما نهایتا ذات مرگ با سختی همراه است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله زمانی که در بستر بیماری و احتضار بودند، ظرفی را کنارشان قرار داده بودند و دست خود را در آب میزدند و به صورت میکشیدند و میفرمودند «ان للموت سکرات» و در همان حال دعا میکردند: «اللهم هَوٍّن عَلَیَّ سکرات الموت» پیامبر اکرم کار نمایشی که انجام نمیدهد. بازی که نمیکند. معلوم میشود فوقالعاده کار سختی است.
جناب عیسی علیهالسلام به حواریون اینطور امر کرد که از خدابخواهید این سختی را برای شما آسان کند. دعا و ورد زبانتان این باشد. یک روز حواریون به ایشان عرض کردند که حضرت سام علیهالسلام فرزند حضرت نوح علیهالسلام که بعد از ایشان پیامبر شد، زنده کنید تا از ایشان سؤال کنیم که آن زمان چه اتفاقاتی افتاده است؟ ایشان هم قبول کرد، اما با اینکه فاصله مرگ حضرت سام تا آن زمان حدود 5 هزار سال بود، پس از زنده شدن به حضرت عیسی فرمود تازه آثار گزیدگیها و سوزش مرگ داشت از ذهن من میرفت که شما مرا زنده کردید. حضرت عیسی علیهالسلام فرمود: حالا میمانی یا میروی؟ گفت: میروم به شرطی که دوباره سکراتالموت سراغم نیاید.
جناب عزرائیل علیهالسلام خدمت حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهالسلام رسید تا ایشان را ببرد، اما حضرت موسی تمایلی نداشت. جناب عزرائیل یک نارنج بهشتی آورد و به ایشان داد تا ببوید و انا لله و انا الیه راجعون. بعد از مرگ ملائکه از جناب موسی علیهالسلام پرسیدند. شما که راحتترین مرگ را در میان انبیا داشتید، مرگ را چگونه یافتید؟ حضرت موسی علیهالسلام فرمود: مانند گوسفندی که پوست از بدنش میکنند و زنده است.
حضرت امام موسی کاظم هم که عابدترین مردم بود، باز برای رفع این سختی زیاد دعا میکرد: «اللهم انی اسئلک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب»
سختی حساب و کتاب در محشر
یکی از سختیها مرگ این است که ما باید مدتی در صحرای محشر معطل باشیم تا نوبت حساب و کتابمان برسد. 50 موقف را باید پشت سر بگذاریم که هر موقفی معادل هزار سال توقف دارد. 50 هزار سال باید صبر کنیم تا معلوم شود بهشتی هستیم یا جهنمی که یکی از عذابهایش این است که در این مدت نه غذایی داریم برای خوردن و نه آبی برای نوشیدن.
منبع:رجا