کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

متن کامل سخنرانی سرلشکر سلیمانی در مراسم سالگرد شهید مغنیه

خاطراتی که برای اولین بار حاج قاسم از عماد مغنیه بیان کرد/ من به سید حسن، «آیت الله نصرالله» می گویم...

قصاص خون "عماد مغنیه" شلیک موشک نیست برچیدن رژیم صهیونیستی است

26 بهمن 1396 ساعت 13:52

این ایمان مغنیه بود که او را نگه می‌داشت من بارها شاهد گریه‌های شدید او بودم در یک جلسه‌ای که تلویزیون فیلمی راجع به امام رضا(ع) پخش می‌کرد و در صحنه‌ای که به امام سم نوشانده شد وقتی مغنیه برای اولین بار آن صحنه را دید آنقدر گریست که همه را منقلب کرد


گروه سیاسی جهان نیوز: فرمانده نیروی قدس سپاه گفت: قصاص خون شهید "عماد مغنیه" شلیک یک موشک نیست برچیدن و بنیان کندن رژیم کودک کش صهیونیستی است.

به گزارش جهان نیوز، متن کامل اظهارات سرلشکر قاسم سلیمانی در مراسم دهمین سالگرد شهادت حاج عماد مغنیه که با حضور دختر حاج رضوان و جمعی از هم رزمان شهید، رحمانی فضلی وزیر کشور و احمد جبریل فرمانده جنبش نهضت آزادی بخش فلسطین و آحاد مردم در تالار وزارت کشور برگزار شد، به شرح ذیل است:

*این جلسه، اولین جلسه‌ای است که در یک چارچوب علمی پیرامون شخصیت یک شهیدی برگزار می‌شود که وجود و شهادتش تأثیر بسیار اساسی بر عالم اسلامی داشت، نامی که برای دشمن، رعب‌آور و برای دوست، نشاط‌بخش و امیدوار بود.

*نام عماد مغنیه که در یک روز در شروع کار خود نام مختار را برای خود برگزید و در طی طریق نام رضوان را برگزید و به رضوان الهی نائل آمد. شخصیتی که قدر او و اساس شخصیت او تاکنون، در بین جوانان جهادی و مجاهد عالم اسلامی، اعم از شیعه و سنی و حتی غیر از آن در عالم مسیحی کسانی که در راه حق مبارزه می‌کنند، مجهول و ناشناخته مانده است. 

* نه این کنگره می‌تواند قدر او را معلوم کند و نه کنگره‌های دیگری، این همت اساسی از ناحیه تمام قلم به دستان، هنرمندان، کارگردانان و شخصیت‌هایی که توانمندی ظهور و بروز چنین شخصیت هایی را دارند، امروز بر همه آن‌ها یک واجب است که با شناساندن شخصیت آن‌ها یک راه روشن‌تر به خوبی شناسانده خواهد شد.

*سرلشکر سلیمانی با طرح این پرسش که چه عواملی باعث می شود که انسان ‌به چنین مرحله ای از ایثار و نبوغ برسد،گفت: ایا این ذاتی و مختص شهید مغنیه بود یا اگر هر کسی تلاش کند می تواند به این مرتبه برسد؟ انسان بر اساس دو عامل شخصیت خود را می سازد و تعیین هدف می‌کند اول آرزو و بعد اراده که دو‌عاملی هستند که شخصیت انسان را تحت تاثیر خود دارند.

*آرمان اگر خاکی بود انسان را در خاک نگه می دارد اما اگر آرزو متعالی بود انسان را در اوج می‌برد و این خیلی در بعد تربیتی مهم است، اراده انسان تابع تعلق اوست و‌تعلق نقش محوری در اراده دارد؛ شما اگر خواستید قدرت و ضعف انسان ها را بسنجید، تعلق‌اشان را بسنجید و اگر دیدید در جایی کسی مثل امام خمینی ره اینگونه برخلاف مسیر حریان خرکت کرد و یک کار محال و غیر ممکنی را ممکن کرد قطعاً به آرزوها و تعلقات و اراده امام ره بر می‌گردد.

*نیت انسان هم برشی از تعلقات اوست بنابراین تعلقات اثر اساسی در اراده دارد؛ اگر انسان تعلق‌اش به شهادت بود در وقت خطر و پیروزی همان حالی را دارد که در وقت شکست دارد، شما دیدید که خرمشهر سقوط کرد ترسیدیم خبرش برای وجود امام ره ضرر داشته باشد وقتی امام ایستاد برای نماز و آرام گفت خرمشهر سقوط کرده، پس می‌گیریم، الله اکبر! این نشانه قدرت تعلق است و لذاست که ایستادگی امروز فلسطینیان هم ناشی از همین تعلق است.

*هیچ تعلق خاطری حتی علاقه به فرزند هم نتوانست در مسیر حرکت شهید عماد مغنیه خللی ایجاد کند هر چند شهدا عاطفی‌ترین مردم هستند اما تعلق خاطر سنگین‌تری داشتند که این عواطف را زمین‌گیر می‌کرد و اگر این طور نباشد نمی‌توانند هر فریادی را از هر مظلومی بشنوند و بنابراین مشغول امور بی‌ارزش خواهند شد.او در جنگ چریکی متخصص بود اما آنچه دشمن را در مقابلش شکست می‌داد تعلق خاطری به چیزی بالاتر بود که اگر خبر شهادت به او بدهند لبخند می‌زد.

*رمز استقامت در میدان بر همین فلسفه تعلق برمی‌گردد و موضوعی که عماد مغنیه را از بقیه برجسته‌تر می‌کرد و مانند خورشیدی می‌درخشید تفاوت او در آرزوها و تعلق خاطرهایش بود چرا که او آرزویی ماورای خاک داشت و هیچ موضوع زمینی او را مشغول به خود نمی‌کرد و این یکی از مهمترین ویژگی‌های عماد مغنیه است که کمتر راجع به آن صحبت شده است.

*این ایمان مغنیه بود که او را نگه می‌داشت من بارها شاهد گریه‌های شدید او بودم در یک جلسه‌ای که تلویزیون فیلمی راجع به امام رضا (ع) پخش می‌کرد و در صحنه‌ای که به امام سم نوشانده شد وقتی مغنیه برای اولین بار آن صحنه را دید آنقدر گریست که همه را منقلب کرد.

* امروز دهمین سالگرد شهادت این اسطوره زمان است، این کلمه اسطوره خیلی بر زبان ما جاری می‌شود، برای افراد مختلف، اما حقیقتا بنده در بین مجموعه مجاهدانی که به شهادت رسیدند و چه آنهایی که در معرض و انتظار شهادت و در جبهه مقاومت هستند، اسطوره‌ای همانند عماد مغنیه نمی‌شناسم، شخصی که شهادتش موجب بهت جهان شد و اندوه بزرگی را در عالم اسلامی به‌وجود آورد.

* بنده، بعد از ارتحال امام خمینی(ره) در بین شخصیت‌های غیر روحانی، شخصیتی همانند عماد را ندیدم که در زمان شهادتش یک اندوه عمومی را در عالم اسلامی به‌وجود آورد و این، نه مختص لبنان، که تمام عالَم اسلامی بود. 

*این مهمترین ویژگی عماد مغنیه بود که کمتر می‌بینم پیرامون او در این موضوع گفته شود. همه کسانی که در کارهای ویژه دست و نقش دارند بعضا ممکن است در عمل خود یک تخصص پیدا کنند و حرفه‌ای شوند. برخی مثل این حرفه‌ای‌هایی هستند که آمریکایی‌ها در بلک واتر تربیت کردند. این انسان، انسان ناجی نیست. اگر فن و حرفه در اختیار آن تعلق بالای معنوی قرار نگیرد مخرب و به مانند بولدوزری است که هر بنائی را منهدم می‌کند.

*عقل، علم و شجاعت حاج عماد در کنترل ایمانش بود. ایمان او پیوسته یک حریمی را بین عمل و اقدام او ایجاد و مراقبت می‌کرد.  عماد قبل از تاسیس حزب الله، حزب الله تاسیس کرد.

*حاج رضوان قبل از تأسیس حزب‌الله یک گروهی با همین نام تأسیس کرد و وقتی که لبنانی‌ها شخصیت‌هایشان ترور می‌شد عماد مغنیه 19 ساله به فکر حفاظت از شخصیت‌های لبنان افتاد. روزی که کورانی و علامه فضل‌الله ترور شدند کسی که چشم فتنه را کور و بعثی‌ها را اخراج کرد مغنیه بود. اما در همه سال‌هایی که با هم طی کردیم یک بار ندیدم در صحبت‌هایش از خودش تعریف کند در حالی که او خالق بسیاری از پیروزی‌ها بود.

*یک مرتبه که در جنوب لبنان جلسه‌ای برگزار کرده بودیم هر چند همه نام او را می‌دانستند اما او را نمی‌شناختند یک بار یکی از اعضا اعتراض کرد و گفت تو که هستی که هر روز به این جلسه می‌آیی و می‌روی باید ظرف‌ها را هم بشویی، او قبول کرد و کار را انجام داد بعداً فهمیدند که او حاج رضوان است.

*معمولا فرصت بیشتر در جایی است که امیدی وجود دارد و دشمن دچار انهزام و شکست می‌شود و در آنجا امیدی هست اما در بدترین شرایط که دشمن غالب بود و ناامیدی محض از سوی دشمن ایجاد می‌شود تولید فرصت می‌کرد. یک با ابتکار عمل طومار رژیم صهیونیستی را در اوج ناامیدی در هم پیچاند. انهدام پایگاه افسران صهیونیستی، بیروت را نجات داد. اسرائیل آمده بود که حکومت ایجاد کند و آن را ایجاد کرده بود اما او این حکومت و سیطره را با اقدام خود و فرصت استتنایی خود نقش بر آب کرد.

*نیروهای لحدی بخشی از ارتش لبنان بودند که به رژیم صهیونیستی پیوستند و لبنان را به کنترل خود آوردند و امر خیلی خطرناکی بود. خیلی مساله بزرگی بود که قدرت دیگری آن هم قدرت لبنانی به قدرت صهیونیستی اضافه شده بود و عماد این نگرانی را به فرصت تبدیل کرد و با در هم پیچیدن طومار نیروهای لحدی و شکست مزدوران نه تنها این نیرو را به سوی اضمحلال و فروپاشی برد بلکه رژیم را وادار به فرار از جنوب لبنان کرد.

* آن روز او بدون اعتنا به ملاحظات امنیتی آنچنان دشمن را تعقیب کرد که دشمن در فرار عمده امکانات خود را جا گذاشت. عماد مغنیه در فروپاشی حزب بعث فقط در لبنان اکتفا نکرد که در عراق هم به مجاهدان عراقی کمک و همت کرد. همین شخصیت قدرتمند و اسطوره که دنیا از آن با عبارات بسیار بلندی یاد کرده است.

*برای وی صدها مقاله، بیان و خطاب نوشته شده است و هیچ کس نتوانسته او را هضم کند که حتی دشمنان با بیانشان عماد را مدح کرده اند و این حالت را فقط در امام خمینی(ره) دیده‌ام که در زمان ارتحالش دشمنانش چیزی جز تقدیس و مدح نمی توانستند انجام دهند لذا همه کسانی که عماد را در بیرون نقد کرده‌اند او را باعبارت های بلندی مدح کرده‌اند.

*عماد شخصیتی بود که همه سرویس‌های جاسوسی غرب و بعضا عرب و رژیم صهیونیستی مشترکا او را تعقیب می‌کردند و 25 سال پیوسته همه اقدامات آن‌ها را نقش بر آب کرد. از او شناخت دقیقی داشتند لذا از او با عبارت های بلندی یاد کردند.

* به رغم اشرافی که داشت تا نقطه مرکزی دشمن می‌آمد تا جایی که تمام تجهیزات آن‌ها را نابود کند. وقتی می‌گفت من رضوان نیستم که عماد مغنیه هستم. در همه جاهایی که خیلی‌ها با گردان، نیروهای بسیار و حمایت‌های سنگین می‌رفتند او تنها می رفت و آمد می‌کرد، گفت و گو می کرد و خارج می شد. لقبی که به او دادند، دقیق است که مثل شمشیر فرود می‌آمد و مثل یک شبح ناپدید می‌شد.

*او در جنگ 33 روزه غافلگیری جدیدی برای دشمن ساخت یعنی همان لحظه‌ای که ناوچه اسرائیلی را زدند و سیدحسن نصرالله از طریق تلویزیون آن را اعلام کرد این کار، کار عماد مغنیه بود.

*حاج رضوان معتقد بود برای به زانو در آوردن دشمن باید همه قابلیت‌های جهادی دنیای اسلام را احیا کنیم. کسی که گروه‌های فلسطینی را با مرکز مقاومت اتصال داد و یاسر عرفات را برای اولین بار به ایران آورد عماد مغنیه بود. او حماس را قدرت داد و جبهه خلق برای آزادی فلسطین را فعال کرد و این تفکر توانست غزه را به یک دژ تسخیرناپذیر تبدیل کند.

*امروز غزه و لبنان نقاط تولید اضطراب دائم برای اسرائیل است و همان‌طور که گفته شد هر موشکی که از فلسطین شلیک می‌شود می‌توان اثر انگشت عماد مغنیه را در آن دید.

*او در عراق هم فعال بود و امروز حتی دشمن از او با مدح یاد می‌کند و من این حالت را تنها در امام دیده بودم. عماد مغنیه 25 سال تمام نقشه‌های دشمن را ناکام گذاشت و خیلی‌ها برای دستگیری او فعالیت کردند. یکبار مرا به اتاق عملیاتش برد و پنجره‌ای را نشانم داد و گفت یک تیم همواره من را رصد می‌کند او دشمن را با خود می‌کشاند اما در نهایت شکست‌شان می‌داد.

*عماد مانند یک شمشیر در وقت خود فرود می‌آمد و به سرعت ناپدید می‌شد. این انسان با این خصوصیت دارای تبعیت عجیبی بود. من در جایگاهی نیستم که تعیین مقام فقهی برای کسی کنم چون سیدحسن نصرالله، آیت الله است چون خیلی از نشان های خدا را در مقابل دشمن دارد و آیت الهی است.

*در عالم شیعه و سنی مجاهدی نداریم که در پای درسش نبوده باشد او کسی بود که خودش از تجربیات دیگران می‌آموخت، با فلسطینی‌ها و عراقی‌ها می‌نشست و تجربه کسب می‌کرد و کادرسازی می‌کرد که بسیاری از مجاهدین امروز تربیت‌شدگان مدرسه عماد مغنیه هستند.

* عماد در مقابل این آیت الهی و شخصیت کم نظیر مانند سید حسن نصرالله متواضع بود. ممکن بود در موضوعی که او امر می‌کرد عماد نظر مخالفی داشت اما خودش را ملتزم به اجرای  آن می‌دانست و کسی از مجاهدان و غیر آن‌ها یاد ندارد جمله‌ای را که این رهبر حکیم حزب الله بیان کند و عماد به آن التزام نداشته باشد. بعضی وقت ها می‌دیدم که سید نگران بود او تا صبح با او می‌نشست و تا لبخند بر لب او جاری نمی‌کرد و حس رضایت را از او دریافت نمی‌کرد از خانه خارج نمی‌شد.جمله رهبری که فرمودند عماد فرزند امام بود یک جمله کامل است هر چند حاج رضوان با همان نسبت به رهبری عشق می‌ورزید.

فرمانده نیروی قدس سپاه با بیان اینکه عماد مغنیه معتقد بود آن که ما را ملتزم کرد و به ما اعتبار داد و به لبنان اعتبار داد سید حسن نصرالله است، گفت: خود را ملتزم به اوامر او می‌دانست. مظلوم دو بعد دارد یک بعد آن نوع اتفاقی است که پیرامون انسان می‌افتد و بعد دیگر این که انسان دارای عظمتی باشد، تلاشی کند و جهادی انجام دهد اما کسانی در نفی آن جهاد و تلاش او اقدام کند. سید حسن از این باب مظلوم است که نه تنها ناجی شیعه بود و هست که مسیحیت هم بقای خود را با تدبیر او می داند.

* نکته‌ای که دشمن می‌داند و اما باید با جدیت بداند، آن چیزی که قصاص خون عماد است شلیک یک موشک نیست. آن که قصاص خون یک عماد است کشتن یک نفر نیست. قصاص خون عماد و همه عمادهایی که در فلسطین و لبنان به شهادت رسیده‌اند و در ایران و دیگر جاها با توطئه رژیم صهیونیستی به شهادت رسیده‌اند، برچیدن و بنیان کندن این رژیم کودک کش صهیونیستی است.

* دشمن می‌داند این امر حتمی است و می‌داند در کنار همه شهادت هایی که اتفاق می‌افتد ، روزانه ده ها کودک با همین مدرسه  و با همین نشانی متولد می‌شوند و جای پای خالی آنها را پر می‌کنند. بنابراین این وعده الهی حتما تحقق پیدا خواهد کرد و ما به این وعده اطمینان داریم. ما وعده الهی را صادق می‌دانیم و صدق آن را در عرصه های گوناگون بارها دیده‌ایم و در قصاص خون این شهدای ارزشمند خواهیم دید.

*ما هیچ شبی نمی‌خوابیم مگر این که به دشمنان فکر می‌کنیم و جلوی چشم ماست. این رژیم ماندنی نخواهد بود. اعمال این رژیم مزدور نشان می‌دهد که این رژیم پایدار نیست و هیچ عوامل و آثار پایداری در این رژیم دیده نمی‌شود.

*اعمالی که رژیم صهیونیستی انجام می‌دهد بیانگر ناپایداری این رژیم صهیونیستی است و ما این آثار را دیده و حس می‌کنیم. ما این وحشت و دست و پا زدن ها و دیوانه وار عملیات‌های غیرانجام را می‌بینیم و این‌ها آثار تلاش‌های مذبوحانه آخرین است. به همین دلیل این نظام پایدار نخواهد بود.


کد مطلب: 591592

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/591592/خاطراتی-اولین-بار-حاج-قاسم-عماد-مغنیه-بیان-سید-حسن-آیت-الله-نصرالله-می-گویم

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com