جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

چه‌کسانی دروصف‌حضرت‌فاطمه(س)شعرسروده‌اند؟

شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۹
کد مطلب: 588037
زندگانی اهل بیت (ع) همواره در مرکز توجه اهالی ادبیات قرار داشته است؛ در این میان حضرت فاطمه (س) جایگاه خاصی در متون ادبی و آثار شاعران دارد.
چه‌کسانی دروصف‌حضرت‌فاطمه(س)شعرسروده‌اند؟
به گزارش جهان نيوز، شاعران فارسی‌زبان و عرب‌زبان با رویکرد‌های روایی و تاریخی، فلسفی و کلامی، تخیلی و شاعرانه، عاطفی و شخصی و چند وجهی و فاخر به شخصیت بانوی دو عالم پرداخته‌اند.

از شاعران فارسی‌زبانی که در وصف حضرت فاطمه (س) شعر سروده‌اند، می‌توان به دقیقی، فردوسی، غضائری رازی، ناصرخسرو، سنایی، قوامی رازی، عطار نیشابوری، سعدی، خواجوی کرمانی، حسین واعظ کاشفی، بابا فغانی شیرازی، هلالی جغتائی و اهلی شیرازی اشاره کرد.

بنا بر این گزارش، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، عاشق اصفهانی، قاآنی شیرازی، جیحون یزدی، صفای اصفهانی، ادیب‌الممالک فراهانی، محمدتقی بهار، محمد حسین غروی اصفهانی، صغیر اصفهانی، مهدی الهی قمشه‌ای، شهریار و حسن‌حسن‌زاده آملی هم در وصف حضرت فاطمه (س) شعر سروده‌اند.

شایان ذکر است؛ شخصیت بانوی دو عالم محور اشعار شاعرانی چون حمید سبزواری، مشفق کاشانی، محمدحسین بهجتی اردکانی، محمود شاهرخی، نصرالله مردانی، قیصر امین‌پور، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی، احمد عزیزی، محمدرضا آقاسی، غلامرضا قدسی، جواد محدثی، علیرضا قزوه، حمیدرضا شکارسری، سپیده کاشانی و نیره سعیدی نیز بوده است.

گفتنی است؛ امام خمینی (ره) نیز در خصوص شخصیت حضرت فاطمه (س) شعر سروده‌اند. متن این شعر را در اینجا می‌آوریم؛

ای‏‏‏‏ ازلیّت، به تربت تو مُخمّر! / وی‏‏‏‏ ابدیّت، به طلعت تو مُقرّر!
آیت رحمت ز جلوه‏‏ تو هویدا / رایَتِ قدرت در آستینِ تو مُضْمَر
جودت، همبسترا به فیض مقدّس / لطفت همبالشا به صدرِ مُصَدّر
عِصمتِ تو تا کشید پرده به اجسام / عالَم اجسام گردد عالَم دیگر
جلوه‏‏ تو، نور ایزدی‏‏ را مَجْلی‏‏ٰ / عِصمت تو، سِرّ مُختفی‏‏ را مَظهر
گویم واجب تو را، نه آنَتْ رُتبت / خوانم ممکن تو را، ز مُمکِن برتر
مُمکن اندر لباس واجب پیدا / واجبی‏‏ اندر ردای‏‏ امکان مُظْهر
ممکن، امّا چه ممکن، علّت امکان / واجب، امّا شعاعِ خالقِ اکبر
ممکن، امّا یگانه واسطه فیض / فیض به مِهْتر رسد، وزان پس کهتر
ممکن، امّا نمودِ هستی‏‏‏‏ از وی‏‏ / ممکن، امّا ز مُمکِناتْ فزونتر
وین نه عجب، زانکه نور اوست ز  زهرا / نور وی‏‏ از حیدر است و او ز  پیمبر
نور خُدا در رسول اکرم پیدا /کرد تجلّی‏‏ ز وی‏‏ به حیدر صفدر
وَ ز  وی‏‏، تابان شده به حضرت زهرا / اینک ظاهر ز دُختِ موسی‏‏ جعفر
این است آن نور، کز مشیّت «کُنْ» کرد / عالم، آنکو به عال است مُنوّر
این است آن نور، کز تجلّی‏‏ قدرت / داد به دوشیزگان هستی‏‏ زیور
شیطانْ عالِم شدی‏‏ اگر که بدین نور / ناگفتی‏‏ آدم است خاک و من آذر
آبِروی‏‏ مُمْکِناتْ جمله، از این نور / گر نَبُدی‏‏، باطل آمدند سراسر
جلوه‏‏ این، خود عَرَض نمود عَرَض را / ظِلّش بخشود جوهریّتِ جوهر
عیسی‏‏ مریم به پیشگاهش دربان / موسی‏‏ عمران به بارگاهش چاکر
آن یک چون دیده‏‏بان، فرا شده بر دار / وین یک چون قاپقان، معطّی‏‏ بر در
یا که دو طفل‏‏اند در حریم جلالش / از پی‏‏ تکمیل نفس آمده مُضطَر
آن یک، «انجیل» را نماید از حفظ / وین یک «تورات» را بخواند از بر
گر که نگفتی‏‏: امام هستم بر خلق / موسی‏‏ جعفر ولّیِ‏‏ حضرتِ داور
فاش بگفتم که این رسول خدای‏‏ است / معجزه‏‏اش می‏‏ بُوَد همانا دختر
دختر، جُ‍ز فاطمه نیاید چون این / صُلْبِ پِدر را و هم مَشیمهی‏‏ مادر
دختر، چون این دو، از مَشیمه‏‏ قدرت / نامد و ناید، دگر هُماره مُقدّر
آن یک، امواج اعلم را شده مبدأ / وین یک، افواج حلم را شده مَصْدر
آن یک، موجود از خطابش مَجْلی‏‏ٰ / وین یک، معدوم از عقابش مُسْتَر
آن یک، بر فرق انبیا شده تارک / وین یک، اندر سرْ اولیا را مِغفر
آن یک، در عالم جلالت «کعبه» / وین یک، در مُلک کبریایی‏‏ «مَشْعَر»
«لَمْ یَلِد» م بسته لب و گر نه بگفتم / دختِ خُدایند این دو نور مُطهّر
آن یک، کوْن و مکانْش بسته به مَقْنَع / وین یک، مُلکِ جهانْش بسته به مِعْجَر
چادر آن یک، حِجابِ عصمت ایزد / مِعْجَرِ این یک، نقابِ عفّتِ داور
آن یک، بر مُلک لایَزالی‏‏، تارُک / وین یک، بر عرش کبریایی‏‏ افسر
تابشی‏‏ از لطفِ آن، بهشتِ مُخَلّد / سایه‏‏ ای‏‏ از قهر این، جحیم مُقَعّر
قطره‌‏‏ای‏‏ از جودِ آن، بِحارِ سماوی‏‏ / رَشْحه ‏‏ای‏‏ از فیض این، ذخایر اغیر
آن یک، خاکِ مدینه کرده مُزّین / صفحه‏‏‏‏ قم را نموده، این یک انور
خاک قم، این کرده از شرافتْ جنّت / آب مدینه، نموده آن یک، کوثر
عرصه‏‏ قم غیرت بهشت برین است / بلکه بهشتش، یَساولی‏‏ است برابر
زیبد اگر خاک قم به «عرش» کند فخر / شاید، گر «لوح» را بیابد همسر
خاکی‏‏، عجب خاک! آبروی‏‏ خلایق / ملجأ بر مُسلم و پناه به کافر
گر که شنیدندی‏‏ این قصیده‏‏‏‏ «هندی‏‏» / شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی / «ای‏‏ به جلالت ز آفرینش برتر!»
وین یک قمری‏‏ نمط هماره نگفتی‏‏ / «ای‏‏ که جهان از رُخ تو گشته منوّر!»

منبع: دیوان امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص. ۲۲۷-۲۲۹
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *