فرق است بین کسی که ظلم را میداند و میشناسد و مرتکب میشود و کسی که بر اثر تبلیغات، درکی از ظلم ندارد.
جهان نيوز - دکتر محسن ردادی*: «صفحه من شبیه صفحه تسلیتهای روزنامه شده چرا این همه حادثه این همه رفتنهای جگر سوز این همه تلخی...جواب ساده است سالهاست به آیینه آسمان مرگ فرستادیم به بهانه های مختلف و ما در این گنبد دوار بازتاب فریادهای خودمان هستیم مرگ، مرگ می آورد و زندگی ، زندگی این خواسته خود ماست که سقف آیینه گون مان به ما برگردانده خشکسالی و دروغ و رفتنها و ریزشهای پر داغ پلاسکو ، زلزله ، خشکسالی . دریاچه ارومیه، زاینده رود.... و حالا نفتکش و جمعی از هموطنانی که به رسم همیشگی اطلاعی از سر نوشتشان نیست تسلیت پشت تسلیت و ایران، باز هم تسلیت»
این نوشتهی یکی از بازیگران سینما و تلوزیون است که در رثای سانحهی دردناک غرق شدن نفتکش سانچی عنوان نموده است. به اعتقاد این بازیگر محجوب، مصیبتهایی که دامنگیر این روزهای ما شده ناشی از فریادهای مرگ بر... ماست که «سقف آیینه گون مان به ما برگردانده ». به دلیل مرگ خواستن برای دیگر «ملتها» خودمان دچار مرگ و نیستی شدهایم. شعارهای مرگ بر ... که از ناحیهی مردم ایران صادر میشود باعث برآشفتن نظم کائنات میشود و نتیجهی آن به صورت بلاهای گوناگون به ما بر میگردد. قبل از او برخی دیگر از هنرمندان نیز چنین گزارهای را مطرح کرده بودندو این احتمال را داده بودند که این بلاهای بیدلیل و غیر مترقبه حتما باید چنین علتی داشته باشد.
پیش از همه باید یادآور شوم که هنرمندان همواره به دلیل لطافت روحی که دارند بیش از دیگران نسبت به پدیدههای گوناگون هشیار هستند و حق هم چنین است که حس ناب هنرمندان، جامعه را متوجه رخدادهایی بکند که سایرین از آن آگاه نیستند. ظاهرا همین موهبت الهی است که هنرمندان و به التبع سایر ایرانیان را متوجه غیرعادی بودن این حوادث و مصیبتها نموده است. اگر تقویم این چند سال اخیر را ورق بزنیم پر است از رخدادهای ناگوار: زلزله، آتشسوزی، خشکسالی، آلودگی هوا، اغتشاش و آشوب، گرانی، و باز هم زلزله... . قاعدتا باید در پس این عذابها سری نهفته باشد. زمانی علمای ربانی مانند آیتالله خوشوقت خبر از عذابی قریبالوقوع میدادند و البته مانند تمام پیامآورانی که در قرآن از آنها نام برده شده با تمسخر و ناباوری مردم عوام مواجه میشدند. شوربختانه اکنون نشانههای این عذاب چنان آشکار شده که هوشمندترین افراد یعنی هنرمندان آن را دیده و برای جامعه حکایت میکنند تا شاید برای رفع آن چارهای اندیشیده شود. هرچند در دفع این عذابها با درخواست برای حذف شعارهای ظلمستیزانه، راهی اشتباه و حتی معکوس را پیمودهاند، اما همهی اینها مانع ا زاین نیست که هوشیاری آنها را در تشخیص دردی چنین غیرعادی نستاییم.
بر اساس متون دینی زمانی که ظلم و ستم در جامعهای زیاد شود عذاب خداوند بر این مردم نازل میشود. البته این نشانهها اگر درست بنگریم نوعی رحمت است برای هشیاری و اصلاح وضع و دست برداشتن از ظلم و ستم. با جستجو در قرآن کریم ارتباط فساد و ظلم و سایر بدیها با ناکامیها و مصیبتهایی که بر ما نازل میشود بسیار آشکار و واضح و صریح است. راه حل بر طرف شدن این عذابهای جمعی نیز مبارزه با ظلم و ظالمان است.
ظلمی که از ناحیهی دولت روا داشته می شود تا ستمی که فرد فرد ما نسبت به دیگران مرتکب میشویم در نزول بلا مؤثر است. این ظلم ممکن است سوءاستفاده ی یک کارگردان باشد از یک بازیگر؛ ممکن است بی اعتنایی فردی باشد که سوار بر ماشین میلیاردی خود از کنار زبالهگرد ی که تا کمر در سطل زباله خم شده میگذرد؛ وامکان دارد چشم بر هم گذاشتن صاحب نفوذهای اجتماعی باشد بر گورخوابها و فاضلابخوابها که به جای مطالبه برای اصلاح وضعیت این اقشار بیزبان جامعه، هشتگ «هنرتوقیفشدنی نیست» را داغ کنند؛ این ظلم میتواند اولویت ندادن به وضع معیشتی نیازمندان جامعهای باشدکه آمار خودفروشی زنان متأهلِ آن، عبور از خط قرمزها را نشان میدهد وبه جای چارهجویی و همدردی، هنرمندان در سوگ دختران بازمانده از استادیوم مرثیهسرایی کنند. ظلم، اختلاسها، دزدیها و مجازات عدالتخواهان است.
رابطهی ظلم و کردار بد با حوادث ناگوار، چیزی نیست که صرفا اسلام گفته باشد. «کارما »(Karma) که در عرفان هندی معرفی شده و خیلی ساده میگوید هرچه بکارید همان را درو میکنیدبیانی دیگر از همین گزارهای است که در اسلام و قرآن کریم بیان شده است. برای جلوگیری از این حوادث و معکوس کردن روند مجازات کائنات، باید با ظلم وستم جنگید و آن را نابود کرد. باید علیه ظلم فارغ از اینکه در ایران رخ میدهد یا در سراسر جهان خروشید و حساب خود را از ظالمان جدا کرد.
اما چرا هنرمندانی که در تشخیص درد راه درست را پیمودهاند،در درمان آن به مقصدی اشتباه حوالت میدهند؟ اگر این بلاها نتیجهی ظلم است،پس چرا باید به جای ظلمستیزی مضاعف، به سکوت در برابر ظلم توصیه کرد. شاید برخی بگویند که هنرمندان ما،متوجه نبودند که شعار مرگ بر آمریکا و مشابه آن، شامل حال ملتها نمیشود که خود قربانیان ظلم سیاستمداران هستند. نمیدانند که این مرگخواستنهاصرفا نثار حاکمان ظالم کشورهای جهان میشود. حاشا و کلا! چنین غفلتی هرگز از هنرمندان سر نمیزند. قطعا آنها متفطن این نکته هستند که وقتی میگوییم مرگ بر آمریکا منظورمان حتی آن سیاهپوست آمریکایی که لباس ارتش آمریکا را پوشیده و برای اندک درآمدی جان خود را در معرض خطر قرار میدهد نیست. چه برسد به مردم معمولی آمریکا که خیلی از آنها حتی مسلمان هستند و بسیاری از آنها معترض سیاستهای استکباری دولتشان . هنرمندان میدانند شعار مرگ بر آمریکا یعنی ملتهای آمریکا و سایر جهانیان از ظلم و ستم دولتمردان سرمایهسالاری همچون ترامپ رها شوند. با این همه چرا هنرمندان ما خواهان متوقف کردن شعار مرگ بر... هستند و از ما میخواهند برای سلامتی و بهروزی همهی ملتها دعا کنیم؟ پاسخ باز میگردد به همان روحیهی حساس هنرمندان و انباشته شدن جهان از ظلم. در تاریخ هرگاه که ظلم زیاد میشد، عدهای از غیرتمندان کمر مبارزه با ستمکاران میبستند و برای آزادی و عدالت می جنگیدند. اما افرادی که روحیهی مبارزه نداشتند در مواجهه با چنین وضعیتی به غار تصوف و کنارهجویی پناه میبردند. این افراد که به تعبیر شهید مطهری خواهان «صلح کل» هستند و چارهی مبارزه با ظلم را کناره گرفتن از این نزاعها و دعا برای سلامتی همه (چه آنان که ظالمشان میدانیم و چه مظلومان) میدانند. تصور پاکدلانهی آنها این است که با محبت و نیت خیر امکان آشتی گرگ و بره فراهم میشود و ظالم در نهایت از ظلم خود شرمنده شده و حق مظلوم را میدهد.
چنین وضعیتی را در مرام مسیحیت که در روزگار ظلم رومیان و خاخامهای ظالم متولد شد میبینیم. در صدر اسلام که آشوبها همه جا را فرا گرفته بود و حتی به فرزند و بستگان پیامبر هم رحم نمیکردند فرقهی «مرجئه» ظهور کرد که قضاوت در مورد خوبی و بدی افراد را ممنوع کردهبود و برای همه(چه ظالم و بدکار و چه مظلوم) آرزوی اصلاح و خیر داشت. پس از حملهی مغول به ایران نیز تصوف شدت گرفت و سرخوردگان از وضع موجود و ناامیدان از اصلاح به تصوف پناه بردند که مبارزه با ظلم را نکوهش میکرد. اکنون تصوف مدرن در میان هنرمندانی که از وضع ستم در سطح جهان و کشور ناراضی هستند و در ضمن برای تغییر دادن این وضعیت خود را ناتوان حس میکنند رواج یافته است.
با این حال باید به هنرمندان عزیز و پیروان آنها یادآوری کرد که دوگانههایی در زندگی انسان وجود دارد که از آن گریزی نیست و واقعا نمیتوان راه سومی یافت. در جبههی ظالم و مظلوم، هر تصمیمی که بگیریم به نفع یکی از طرفین منازعه است. سکوت هم معنادار است و عمدتا به طرفداری از جبههی ظالم ختم میشود. از نظر اخلاقی این سکوت پذیرفته شده نیست. در نظریهی بازیها مثالی وجود دارد که نشاندهندهی بیمعنی بودن سکوت و بیطرفی است. بر اساس یک دلیما(Dilemma) فردی فرضی در وضعیتی قرار میگیرد که همسر و مادرش اسیر شدهاند. یک مسلسل خودکار به سمت مادر فرد نشانه گرفته شده و یک بمب به همسر او بسته شده است. دکمهی انفجار بمب در دستان فرد قرار دارد و اگر بفشارد، همسرش کشته میشود. اگر این دکمه را فشار ندهد، ظرف 60 ثانیه مسلسل به سمت مادرش شلیک میکند. در این وضعیت چه انتخابی باید کرد؟ در کلاسهای اخلاق در مورد این مسأله گفتگو میشود و تقریبا اتفاق نظر وجود دارد که فرد نمیتواند از مسئولیت انتخاب، شانه خالی کند و به این بهانه که اگر من شخصا دکمه را فشار ندهم، از این جهت که به صورت مستقیم در قتل مشارکت نداشتهام، کمتر مقصر هستم.با علم به اینکه عدم اقدام فرد، منجر به کشته شدن یک نفر میشود، هیچ تفاوتی ندارد که او دکمه را فشار دهد یا فشار ندهد .در واقع او در فشار دادن دکمه یا عدم آن انتخاب خود را آشکار میکند. کنارهجویی و سکوت، در واقع انتخاب این است که مادرش کشته شود و همسرش زنده بماند. سکوت و انفعال، انتخاب متعمدانه و آگاهانهی یکی از این دو راه است نه یافتن راه سوم.
در جایگاهی که ستم بر مظلوم جاری میشود، دو راه بیشتر وجود ندارد: یا ری مظلوم یا حمایت از ظالم. زمانی که امام حسین علیه السلام قصد مبارزه داشتند، عدهای از آدمهای خود دانایکلپندار تلاش کردند که راه سومی را برگزینند که به مرگ و کشتن ختم نشود و در عین حال یاری ظالم نیز محسوب نشود. غافل از اینکه راه سوم وجود ندارد. یا تسلیم ظلم میشوی و یا بر علیه آن قیام میکنی. به گفتهی دکتر شریعتی «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند.» هیچ راه سومی وجود ندارد و سکوت و بیطرفی به معنای مشارکت در قتل یک مظلوم است.
سکوت در مقابل ظلم یاری ظلم است و حداقل کمک به مظلوم، بیزاری جستن از ظالم است. گزارههایی مانند «تبت یدی ابیلهب»(سورهی مبارکهی مسد، آیهی شریفهی 1)، قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ (سورهی مبارکهی منافقون، آیهی شریفهی 4)،بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً (سورهی مبارکهی ممتحنه، آیهی شریفهی 4)مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و... همه اظهار بیزاری از ظلم و اعلام حمایت از مظلوم است. کسانی که این شعارها را سر میدهند اتفاقا بیش از همه،مستضعف و تحت ستم بودهاند وبنابراین اظهار تنفر آنها از ظلم و استکبار بزرگترین خدمتی است که برای جلوگیری از نزول بلا انجام میدهند. این مستضعفین ظلمستیز قطعا باعث کاهش بلاها هستند نه مرفهین خوشگذران بیدرد که منشأ بسیاری از مظالم در جامعه هستند.همین مستضعفین زمانی که لباس مدافعین حرم میپوشند و به جنگ ظلم میروند از سنخی دیگر از بلاها جلوگیری میکنند. البته نه سلاحهای مدافعین حرم که نیتهای پاک و ایمان ناب آنهاست که مانع از نزول عذابی بسیار وحشتناک به نام ناامنی و تروریسم در کشور ما شده است: عذابی که شرق و غرب عالم و بیش از همه همسایگان ما را گرفتار کرده است و باز هم به صورت عجیب و غیرعادی از آن مصون هستیم.
اگر ظلم باعث نزول بلا میشود و استکبارگران منبع ظلم هستند، چرا خود این کفار دچار عذاب و نزول بلا نمیشوند؟چرا مملکت کفار آمریکایی و صهیونیستها زلزله، آتشسوزی و گرانی و... نمیآید؟در پاسخ به این سوال دو نکته باید گوشزد شود:
نکتهی اول اینکه فرق است بین کسی که ظلم را میداند و میشناسد و مرتکب میشود و کسی که بر اثر تبلیغات، درکی از ظلم ندارد. کسی که هرسال برای حسین علیهالسلام سیاهپوش میشود و بعد حقکشی و ظلم در حق دیگران مرتکب میشود آیا بیشتر مستحق عذاب نیست نسبت به کسی که حسین علیهالسلام رانمیشناسد؟ ملتی که علمای آن بارها فریاد واعدالتا زدهاند و خوشگذرانها و مرفهین این فریادها را نادیده گرفتهاند باید قاعدتا بیشتر در معرض عذاب باشند تا کسانی که این هشدارها را نشنیدهاند. عدالت این است که در محاسبات الهی این دو ملت یکسان مورد عقوبت قرار نگیرند. علم و آگاهی در نزول بلا اثر دارد.
نکتهی دوم اینکه اگر دقیق شویم متأسفانه مظالمی که در جامعهی اسلامی ما رخ میدهدگاه در این کشورها کمتر رخ دهد. در کشورهای دیگر قاچاق فرزندان مسئولین یک رسوایی تلقی میشود نه مظلومیت؛ در کشورهای دیگر حس تعهد عمومی نسبت به محیط زیست وجود دارد؛میزان خیراتی که در ایران هرساله نسبت به درآمد سرانهی پرداخت می شود گاهی بسیار کمتر است از آنچه در این کشورهای کافر و بیدین صدقه داده میشود. رژیم صهیونیستی وحشیانهترین رفتارها را با مسلمانان دارد. اما در عین حال مجموعهای از فعالترین خیریهها در آفریقا را (قطعا به دلایل سیاسی و نفوذ در این قاره) اداره میکند. هرگز هم مشاهده نشده است که مردمش فریاد بزنند «افریقا رو رها کن ... » . سطح دغدغهی ستارگان فوتبال ما در مبارزه با ظلم مانند رونالدودر اعلام حمایت از مردم مظلوم غیرهمکیش فلسطین است یا حمایت از همبازی سابق که با تیم اسرائیلی بازی کرده است؟ در میان سوپراستارهای ایرانی که به مؤسسهی محک میروند و عکس میگیرند و در اینستای خود قرار می دهند چند نفر مثل «کیانو ریورز» پیدا میشود که بدون ادعا اموال خود را به نیازمندان هدیه کند و خود با مترو رفت و آمد کند؛ تازه در مترو جای نشستن خود را به خانمی بدهد که کیفدستی حمل میکند؟ بازیگران ما از شنیدن نام آنجلیاجولی فقط به یاد بیپروایی جنسی و برجستهسازی لب میافتند، و یا از او آموختهاند که علاوه بر سه فرزند طبیعی، سه بچهی یتیم از ملیتهای مختلف و جهان سومی را در خانهی خود تحت سرپرستی قرار دهند؟آیا بازیگران ما هم برای ابراز همدردی با مردم جهان، حاضرند مانند این خانم به جای بهترین بیمارستانهای نیویورک در نامیبیا زایمان کنند و یا اینکه برای عمل های زیبایی مرتب به اروپا و آمریکا سفر میکنند؟ آیا به اندازهی خانم جولی بیدین، نسبت به مظلومین غیر هموطن احساس مسئولیت میکنند که فیلمی شبیه «در سرزمین خون و عسل» برای بوسنیاییها بسازند؟ سوال دردناک این است که این مردم با این نخبگان و هنرمندان بیشتر مستعد نزول بلا هستند یا مردمی که حتی به خودشان هم رحم نمیکنند و از همهی دنیا هم طلبکار هستند؟
بله . ما دچار محنت و مصیبت شدهایم و برای رفع این وضعیت باید محکمتر با ظلم مبارزه کرد و بلندتر علیه ظلم و فساد فریاد زد.
*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
آقای ردادی خیلی از مرحله پرتی که برای کسی مثل زندگانی با همچین دلایلی ارائه کردی، تا صد بار سیره نبوی شهید مطهری را نخواندی اجازه نداری جواب کسی رو بدی، مرد حسابی اگه تو مریض بشی همه داروهای داروخانه رو می خوری یا فقط اونایی رو که مربوط به بیماری ات میشه، صد بار بخون و تجزیه تحلیل کن.
با تشکر فراوان از نقد شما؛
اما به نظرم تفکر «صلح کل» یک اشتباه معرفتشناختی است که در جامعه در حال گسترش است. اینکه مرگ بر ظالم نگوییم تا ظالمین هم با ما کاری نداشته باشند. اینکه به جای شعار مرگ بر، شعار زنده باد سر دهیم تا برکت و اقبال به ما رو کند. این تفکر یک مغالطه است و به همان دلایلی که گفته شد اشتباه است.
به هر حال در صدد قانع کردن آقای زندگانی عزیز نبودم. بلکه خط فکری را نقد کردهام.
تشکر مجدد از جهان نیوز
جناب آقای ردادی عزیز این همه مطلب را اگر توانستی در 5 خط بنویسی نشان دهنده این است، هم می خواهی روشنگری کنی و هم این روشنگری روشن بماند و ادامه یابد. جناب ردادی متن شما مرا به یاد معلم های دینی دوره دبیرستان مان می اندازد که فله ای از معاد امامت و... می گفتن.
ا رد و غا ن که تا دیروز دا عش را مسلح می کر د ا نتظا ر دا شت آمر یکا با تر کیه شما ل سو ر یه را تصر ف می کر د نه با کر د ها - هم کر د ها و هم عثما نیه نو کر و آ لت دست هستند او ن ا هل گر مسا ر ا گر در سا زما ن ملل به جا ی معجزه کر دن بمب ا تم را در ست کر ده بو د
هر تر و ریستی در خا ور میا نه امرو ز د م از
د مکرا سی نمی زد وا ی وا ی از بی عقلی
و بی بی سی کمپین رو سری بر دا ری در ایرا ن
را ه اندا خته به امید ا یجا د جنگ و خو نریزی-
یکی هم شلوا رش را بکشد پا یین و جوا ب دندا ن شکن به ا ستعما ر پیر فتنه گر بد هد لطفا