مردی که گرازها هم برایش گریه کردند!
شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۴۹
کد مطلب: 571566
ماجرای من به روز نهم رسیده بود و من همچنان در انتظار مرگ نفس میکشیدم. خوراکم فقط آب بود. گاهی آب را به نیت آب میخوردم، گاهی به نیت غذا... یکبار تصمیم گرفتم حرکت کنم به سمت نیروهای خودی ولی...
کاش برخی وطن فروشان بی ایمان بر مملکتمان حاکم نمیشدند