پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۰
۱

صلح امام حسن سازش نبود/ شكست نظامى به پيروزى سياسى تبدیل شد

شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۱۲
کد مطلب: 560828
معاويه براى امام حسن نزديك بيست بار ، طرح ترور ريخت و دفعه بيستم با كمك خوارج موفق به آن شد. صلح امام حسن سازش نبود، نرمش بود، يك شكست قطعى نظامى را تبديل كرد به يك پيروزى سياسى، كلاه معاويه را برداشت، واقعا امام در آن معاهده صلح ، سر معاويه را تا چانه كلاه گذاشت.
صلح امام حسن سازش نبود/ شكست نظامى به پيروزى سياسى تبدیل شد
به گزارش جهان نيوز، در ادامه بخشی از صحبت های استاد رحیم پور ازغدی در همایش" اگر شهيد نشويم، ميميريم، مقاومت معنوى، پيروزى مادي را مياورد" پیرامون صلح امام حسن مجتبی(ع) پخش شده از شبكه قرآن در ٢٢ اسفند سال 93 را می خوانیم:

-انعطاف ،غير از انفعال است. انعطاف لازم است اما انفعال همان ذلّت است. بحث نرمش قهرمانانه كه مقام رهبرى فرمودند،  غير از سازش ذليلانه است. ايشان تشبيه كردند كه يك كشتى گير، وسط ميدان، يك لحظه ممكن است دستش را عقب بكشد، يا وقتى حريف پايش را گرفته، پايش را عقب بكشد تا از دست حريف خلاص كند ، ولى هدفش در كشتى زدن حريف است. در واقع نرمش، يك تاكتيك است، اما سازش ، وادادگى است.

-در نرمش قهرمانانه ، هدف ايستادگى پاى حرفها وشكست دشمن است. قرآن ميفرمايد كه عقب نشينى در جنگ حرام است و يكى از جاهايى كه خداوند تهديد صريح به جهنم كرده است، "زَحف عن القتال" و پشت كردن به دشمن و فرار است. ميگويد هركس از دشمن فرار كند جهنمى است ، منتهى يك استثناء ميكند و آن عقب نشينى تاكتيكى است، جايى كه يك كيلومتر عقب ميايى براى اينكه آماده شوى و ضربه بعدى را بزنى و دو كيلومتر جلو بروى، اما بعضى به اسم عقب نشينى تاكتيكى و نرمش قهرمانانه ، دنبال تئوريزه و توجيه كردن سازش و ذلت و به عبارت روايات اهل بيت ، تذلّل هستند.

 -البته خيلى زود مي شود فهميد چه كسى منفعل و چه كسى منعطف است. منعطف ، شعارها را عوض نميكند، اما منفعل شعارها را عوض ميكند. منعطف تغيير تاكتيك ميدهد، روش را تغيير ميدهد، اما منفعل ارزش را عوض ميكند، تغيير جهت ميدهد، نه تغيير تاكتيك

-نرمش قهرمانانه كه سمبل آن امام حسن (ع)بودند، سازش كردند با معاويه؟ يا مبارزه را ادامه دادند؟
يك وقتى پدر ما تعريف ميكرد كه بعد از قيام پانزده خرداد كه مردم قتل عام شدند و امام تبعيد شد، يك عده زياد، از افرادى كه به امام و انقلاب ملحق شده بودند، وا دادند و رفتند سراغ زندگى شان و برخى حتى با حكومت شاه همكارى ميكردند، از جمله يك آخوندى كه تا قبل از تبعيد امام ايشان را قبول داشت، اما بعد از شكست ظاهرى نهضت، همه جا عليه امام حرف ميزد و ميگفت اين آقاى خمينى كه اينهمه مردم را به كشتن داد ، چه شد آخرش؟! 

-اين افراد خيال ميكنند ، همان زمانى كه خودشان هستند، آخر ماجرا  هست، ميپرسند آخرش چه شد؟ نميدانستند كه آخرش پانزده سال بعد بود. يك عده هم بودند که ميگفتند هشت سال جنگيديم ، آخرش چه شد؟ آخرش كه آنموقع نبود، الان را بايد ميديدند كه دنيا به هم ريخته و به قول خود دشمن پنج پايتخت عربى به اردوگاه انقلاب اسلامى ايران ملحق شده ، تازه هنوز هم آخرش نيست...

-قرآن ميفرمايد كه عده اى در جنگ احزاب گفتند ، آخرش چه شد؟ ، وقتى مسلمانها در مدينه به دست دشمن محاصره شدند، آنها گفتند " ما وعدنا الله و رسوله الا غروراً" ، پس چه شد آن وعده هايى كه خدا و پيغمبرش ميدادند براى پيروزى؟! ، نصر من الله و فتح قريب چه شد؟، ما سر كار بوديم؟! ، غرور يعنى سركارى، يعنى وعده هاى خدا و رسول ، سركارى بوده ، ما كه داريم از بين ميرويم، آخرش اين شده كه همه احزاب آمده اند پشت در مدينه به محاصره ما.

-خلاصه اينكه آنروز ميگفتند آخرش، الان كه هزار و چهارصد سال گذشته، هنوز آخرش نرسيده است
خلاصه آن آقا ميگفت كه اين كارهاى آقاى خمينى ، آخرش چه شد؟
ابوى ما ميگفت من به او گفتم ، اگر خمينى را تنها نميگذاشتند اينطور نميشد، او جواب داد كه من سيد حسنى ام و آقاى خمينى سيد حسينى! ،  يعنى ميخواست بگويد كه خمينى اهل درگيرى است و ما اهل صلحيم، ابوى ما ميگفت خدا به ذهنم انداخت و جواب دادم كه تو، اگر واقعاً سيد حسنى هستى ، كارى كن كه آخرش ، چنان مسموت كنند كه تمام دل و جگرت را  بالا بياورى در طشت ، آنوقت است كه سيد حسنى هستى

- معاويه براى امام حسن نزديك بيست بار ، طرح ترور ريخت و دفعه بيستم با كمك خوارج موفق به آن شد. صلح امام حسن سازش نبود، نرمش بود، يك شكست قطعى نظامى را تبديل كرد به يك پيروزى سياسى، كلاه معاويه را برداشت، واقعا امام در آن معاهده صلح ، سر معاويه را تا چانه كلاه گذاشت. برويد مفاد آنرا بخوانيد.از او اعتراف گرفت كه حكومتش دينى نيست و كسى او را نبايد اميرالمومنين خطاب كند، معنى اش اين بود كه او با ديكتاتورى سر كار آمده اما در عين حال بايد تابع شريعت باشد، به تمام خانواده هاى شهدا كه در زمان على و به فرمان على ، با او جنگيده بودند، بايد حق ويژه بدهد ، جان و مال و امنيت هيچيك از پيروان اهل بيت در سراسر بلاد اسلامى، نبايد توسط او تهديد شود، بعد از خودش هم حق ندارد حكومت را به بچه هايش منتقل كند و ...
حالا اين شرط ها را ، چه كسى بر چه كسى تحميل كرده؟ جبهه اى كه از نظر نظامى شكست خورده بود، بر جبهه پيروز ، انگار كه امام داشته پيروز ميشده و اين امتياز ها را گرفته، در حاليكه سپاه امام از هم پاشيده بود
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور
زِ من بپرس که سلطان کربلا حسن است

🔺شعرخوانی آقای سهرابی در دیدار اخیر شعرا
در کانال تلگرام KHAMENEI.IR
لینک مطلب در کانال
https://t.me/khamenei_ir/7179