گروه فرهنگ و هنر جهان نیوز، جواد محرمي:«ملي و راههاي نرفتهاش» جزو آثاري است كه پيش از جشنواره سي و پنجم فجر در سال گذشته به جرم فمنيستي بودن كنار گذاشته شد، فيلم حالا چند روزي است كه در سينماهاي كشور اكران شده است، اثري كه با وجود رگههاي گل درشتي كه ممكن است ضد مرد تعبير و تفسير شود، به مراتب از بسياري از آثار راهيافته به جشنواره فجر سال گذشته به لحاظ محتوا سالمتر است.
اين سالمتر بودن كاملاً نسبي است و بر همين اساس ميتوان گفت فيلم تهمينه ميلاني در مقايسه با بسياري از آثار به نمايش درآمده در جشنواره فجر قطعاً از صلاحيت بيشتري براي راهيابي به اين رويداد برخوردار بوده و با نگاهي غيركارشناسانه كنار گذاشته شده است.
به اضافه اينكه «ملي و راههاي نرفتهاش» به لحاظ هنري و سينمايي نيز قابليتهاي بسيار بالاتري دارد و باز هم در مقايسه با دوجين آثار ضعيف راهيافته به جشنواره فجر از برتريهاي غيرقابل انكاري برخوردار است.
آخرين اثر سينمايي تهمينه ميلاني گرچه فيلمي است كه مانند اغلب آثار اين فيلمساز موتور محرك داستانياش را تضاد مرد با زن تشكيل ميدهد و زورگويي و كلهشقيهاي مردانه در آن طبق معمول پررنگ است و مانند اغلب آثار او فرديت و هويت زنانه در جامعه قوه محرك و كانون اصلي داستان را تشكيل ميدهد اما مؤلفههايي در آثار ميلاني وجود دارد كه آثار او را در مقايسه با بسياري از فيلمهايي كه به ورطه سياهنماييهاي رايج و تلخيهاي اعصاب خرد كن فرو ميغلتند، متمايز ميكند.
از مهمترين نقاط تمايز اين است كه تضاد ميان دو جنس مخالف در آثار ميلاني هرقدر هم كه انگيزههاي ضد مرد داشته باشد اما در خدمت درام است، يعني درام از مفهوم و محتوا جلوتر است، به همين نسبت محتوا و حرف اصلي فيلمساز بر كارگرداني هم غلبه ندارد.
در واقع اگر فيلمساز قصد انتقاد از مسئلهاي را دارد آنقدر تحت تأثير ارائه آن حرف قرار نگرفته تا در بيان آن مخاطب را به شكنجه شدن روي صندلي سينما وادار كند، بله در فيلم او باز هم كاراكترهاي مرد به اصطلاح كله خر، زورگو و تا حدي ديوانه به شكلي پر رنگ به چشم ميخورند و باز هم يك زن كاملاً مثبت در يك محيط مردسالار به دنبال هويت و فرديت زنانه خود ميگردد ولي مخاطب بيش از اينكه شاهد زجهمورهها و بدبختيهاي سلسلهوار و غيردراماتيك اين دست فيلمهاي سينماي ايران باشد با روايت نرم و تقريباً منطقي و البته سينمايي فيلمساز همراه ميشود و از اينكه وقت و پولش را صرف سينما كرده، پشيمان نميشود. اين احترامي كه فيلمساز براي مخاطب قائل شده، كاملاً قابل ستايش و البته غيرقابل انكار است.
فيلمساز به لحاظ تكنيكي و فني براي اثرش زحمت كشيده، ميزانسن، كادربندي، ريتم، تدوين، فيلمبرداري، فيلمنامه و بازيگري در سطح قابلقبولي قرار دارند و رعايت همه اينها اثري سرگرمكننده خلق كرده است.
يك مرد در حال انقراض
اما بزرگترين اشكال فيلم عقبماندگي محتوايي آن است. تهمينه ميلاني ظاهراً در تاريخ جا مانده و دوست ندارد از نوستالژي دوران كودكي و احتمالاً جواني و باز هم احتمالاً فضاي مردسالارانهاي كه يا خود تجربه كرده يا شاهد آن بوده دل بكند. او همچنان دوست دارد براي دختراني كه گرفتار درجه بالاي غيرت مردانه پدران و شوهران و برادرانشان هستند، دل بسوزاند و براي آنها مرثيهسرايي كند؛ چيزي كه در جامعه امروز ديگر يا از آن خبري نيست يا با سرعتي تصاعدي در حال كمرنگ شدن است. ميلاني ظاهراً آن حال و هوا را دوست دارد و نميتواند از آن دل بكند، اگرچه به ظاهر دارد از آن تبري ميجويد.
مرد غيرتي و عاشقپيشه فيلم «ملي و راههاي نرفتهاش» حداقل در ميان طبقهاي كه او در آن زيست ميكند در حال انقراض است و كمتر ديده ميشود اما او هنوز دوست دارد با نوستالژي چنين مرداني فيلم بسازد و اتفاقاً جواب هم ميگيرد چون چنين كاراكترهايي همواره در تاريخ سينما جذاب بودهاند و به بار دراماتيك آثار سينمايي قوت و قوام بخشيدهاند. مرد قصه فيلم با همه كلهشقيها و عوضيبازيهاي جاهلانهاش جذاب و دوستداشتني است، اتفاقاً ميلاني بدون اينكه بداند، دارد مرد گم شده دختران و زنهاي امروز بخشي از جامعه ايران را تجلي ميدهد، مردي كه براي همسرش غش و ضعف ميكند و براي او غيرتي ميشود و او را به خاطر علاقه زياد حتي كتك ميزند، برخلاف آنچه فيلمساز ميپندارد گمشده دختران و زنان امروز ماست.
آنها كه اين گزاره را باور ندارند كافي است پس از پايان فيلم و در حين بيرون آمدن از سالن سينما كمي گوشهايشان را تيز كنند و به زمزمههاي زنان و دختران با يكديگر گوش دهند كه اغلب از مردانگي و غيرت و عشق ديوانهوار يك مرد چقدر به وجد آمدهاند و آن را تحسين ميكنند.
مرد گمشده سينماي ايران
زن ايراني اتفاقاً خواستار همين مردي است كه فيلم ملي و راههاي نرفته آن را نشان ميدهد. ميلاني ناخواسته براي زنان و حتي مردان جامعه وارونه اين روزهاي ما يك قهرمان خلق كرده است. سينماي ايران سالهاست كه از مردان واقعي تهي شده است، اينكه انگيزه فيلمساز دقيقاً چه بوده مهم نيست، اينكه ما تصويري هرچند تا حدي افراطي از يك مرد واقعي در سينماي ايران ميبينيم، اتفاق خوبي است.
جالب است كه به رغم همه تلاشهاي فيلمساز براي كانوني كردن كاراكتر زن فيلم، اين مرد داستان است كه با همه كلهشقيهايش قهرمان است. ميلاني باز هم ناخواسته ضربه آخر را بر اين قهرماني مردانه ميزند و با كشتن مرد به دست زن يك نقض غرض كامل را انجام ميدهد و شمايل مردانهاي را كه مخاطب با او همذاتپنداري ميكند، به قهرماني دوستداشتنيتر تبديل ميكند.
مهم نيست كه ميلاني از فمنيسم تمجيد كند، مهم اين است كه او بدون اينكه بخواهد شمايلي دوستداشتني و مردانه خلق كرده است و از اين بابت بايد از او تشكر كرد. يادمان نرود كه هنوز حافظه تاريخي مخاطبان سينماي ايران شمايل غيرت مردانه كاراكترهاي آثاري چون قيصر را ميستايد؛ كاراكتري كه براي ناموس جان ميدهد. هرچند فيلمساز سعي كرده اين رفتارها تا حدودي افراطي، غيرمنطقي و زورگويانه بنمايد ولي باز هم در سينما دوست داشتني هستند.
يك راهحل بد
ميلاني كاراكتر زن اثرش را در وضعيتي قرار ميدهد كه طلاق تنها راه رهايي او جلوه كند و اين راهحلي كه در فيلم بر آن تأكيد و تا حدي تشويق ميشود در جامعهاي كه آمار وحشتناك طلاق در آن بيداد ميكند تا حدي عجيب به نظر ميرسد.
فيلمساز با وجود شرايطي تا اين حد منفي در جامعه باز هم نسخه طلاق براي مخاطب ميپيچد؛ نسخهاي كه البته در مورد خاص درون فيلم منطقي به نظر ميرسد اما نميتوان انكار كرد كه جامعه امروز ما به فيلمهايي نياز دارد كه نسخه تعامل و تفاهم ميان زن و مرد ارائه دهد و قدري دلش براي نهاد خانواده بسوزد.
با همه اين احوال سينماي ميلاني در اين بازار مكاره غلبه آثار فرماليستي و فيلمهاي به اصطلاح هنر و تجربهاي و سوژههاي نازل كمدي و ناتواني در داستانگويي و روايتهاي ناقص و پايانبنديهاي مضحك و قصههاي بيقواره تا حدودي غنيمت محسوب ميشود.
ميلاني اگر قدري سطح دغدغههايش را بالاتر ببرد و نگاه به روزتري به جامعه داشته باشد، بيترديد از جايگاهي به مراتب بالاتر از اين در سينماي ايران برخوردار خواهد شد. حيف است كه استعداد و توان او در سينما خرج دغدغههايي شود كه مسئله جامعه امروز ما نيست.