سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ - 19 Mar 2024
 
۲
۱
نگاهی کوتاه به فيلم بيست و يك روز بعد

فقط قهرمان مى تواند سينماى ايران را نجات دهد

يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۷:۴۲
کد مطلب: 542630
مرتضى با تمام توان مبارزه مى كند و اميد دارد و نتيجه نيز حاصل ميشود. گيريم كه نتيجه نه فقط از مرتضى است و بلكه به وقتش از عالمى ديگر حادث مى شود. اين مى تواند گذار از قهرمان پرورى هاليوودى باشد. قهرمان در هاليوود قائم به ذات است و خود بنياد. او همه چيز را صرفا با اتكا به نفس اماره خويش و توسط قدرت فیزيكى خود و نهايتا ذهن خود و منقطع از هر عالم ديگرى، رفع مى كند.
فقط قهرمان مى تواند سينماى ايران را نجات دهد
گروه فرهنگ و هنر جهان نيوز، سجاد بیک زاده: فقط قهرمان مى تواند سينماى ايران را نجات دهد. ضمير بسيار زيرك و فهميده و قصه فهمِ نا خودآگاه مخاطب سينما، فقط با قهرمان دست دوستى مى دهد و فقط به قهرمان اجازه مى دهد كه او را به داخل جهان فيلم ببرد.

هر چه شرايط قهرمان سخت تر و پيچيده تر، امكان ظهور او فراهم تر. فقر، شرايط را پيچيده مى كند و بيمارى، خودش را براى قلب لطيف و پر از احساس مخاطب لوس مى كند.

فقر و بيمارى، ترحم و همدردى مخاطب را بر مى انگيزانند و رفاقت و جسارت و از خود گذشتگى، حضور مخاطب را در جهان فيلم شيرين و جذاب مى كند و مخاطب فضا را مى پسندد و فارغ از تمام عالم واقع، به عالم تخيل فيلم قدم مى گذارد.

دوربين آرام است. حضور او حس نمى شود. نور به سادگى، فضا را براى نمايش محيا مى كند. تاريك و كم نيست و خود نمايى نيز نمى كند. همه چيز معمولى است. با دوربين به شدت لرزان، فيلم شروع مى شود. به خود گفتم: باز داستان هميشگى حوصله سر بر دوربين روى دست و نكبت و فقر.

اما فيلم، به موقع از اين فضا خارج مى شود و مرتضى را، پسرك سمج و با عرضه را معرفى مى كند. فقر ادامه مى يابد اما خبرى از رذالت و نكبت و رسوايى نيست و از همه مهمتر خبرى از دوربين روى دست نيست. كاملا بر عكس، دوربين به موقع حركت مى كند و از دوربين روى دست به درون تصوير دوربين آرام روايتگر وارد مى شود و تصوير فيلم را به تصور مخاطب نزديك مى كند. زاويه هايش در خدمت روايت است و به درد قهرمان پردازى مى خورد.

به ياد بياوريد آن پلانى  را كه دوست جنوبى مرتضى صحنه ايستاندن قطار را براى اولين بار توصيف مى كرد. زاويه دوربين و حركت اش و كات به موقع اش كه ريتم و حس ايجاد كرد و جالب تر از همه اين كه اين تصوير روايت شده نمايش هم داده شد، هرچند آنچنان كه بايد قوى نبود. تصوير بردار با پنهان كردن خودش، مزاحمتى براى فرايند ورود مخاطب به جهان فيلم و تجربه كردن آن جهان ايجاد نمى كند.

از همان ابتدا، واقعيت هاى اساسى داستان بيان مى شود و فيلم نامه با اين واقعيات به پيش مى ورود و ريتم پيشروانه دارد فارغ از اينكه ريتم، خوب پرداخت شده يا خير. مرتضى، يكسره در حال رفع شريات است و تلاش در كم كردن مصايب خانواده اش مى كند. هر وقت قولى مى دهد پاى قولش مى ماند. شجاع است و بنيه و هميت رفاقت دارد و رفاقت بلد است، هر چند كه او بيشتر به رفقايش زحمت مى دهد تا آنها به او و جالب اينجاست كه رفيق در اينجا نقش دارد و آكساسوار نيست و دشمن هم وجود دارد و به واقع دشمنى هم مى كند. مرتضى در اين فيلم دوست و دشمن دارد. فضاى فيلم مستعد دراماتيزه شدن است.

همذات پندارى مخاطب با نوجوان بر آمده از طبقه مستضعف است. نمايش طبقه مستضعف  و فقر و بيمارى در اين فيلم به سياه نمايى تبديل نشده. هرچند واقعيت فقر به تصوير كشيده شده است اما مايوس كننده و تلخ تر از جهان فقراى واقعى در كف شهر نيست. واقعيت در اين فيلم معنى دار و دراماتيك است. 

و البته بايد دقيق بود كه سوالات حل نشده هم بود؛ پدر دقيقا چه مى كرده و چه ذهنيتى داشته كه نتوانسته و پسر مى خواهد ادامه دهد؟ مادر چه شخصيتى دارد و چرا سعى نمى كند از تيپ فراتر برود و چرا مقدارى متناقض رفتار مى كند در صحنه اى كه در حيات جيغ و ويله مى كند مگر قرار نيست حيا داشته باشد؟

مرتضى با تمام توان مبارزه مى كند و اميد دارد و نتيجه نيز حاصل ميشود. گيريم كه نتيجه نه فقط از مرتضى است و بلكه به وقتش از عالمى ديگر حادث مى شود. اين مى تواند گذار از قهرمان پرورى هاليوودى باشد. قهرمان در هاليوود قائم به ذات است و خود بنياد. او همه چيز را صرفا با اتكا به نفس اماره خويش و توسط قدرت فیزيكى خود و نهايتا ذهن خود و منقطع از هر عالم ديگرى، رفع مى كند.

نقطه مقابل اين جريان در كاريكاتورى بسيار خنده دار و حتى ميشود گفت مسخره در سينماى معناگراى ايران وجود داشت؛ همه چيز به طرز عجيبى از غيب مى آمد و به دست معجزه حل ميشد. در اين فيلم ريا و اصرار بر معنويت سفارشى نيست و هاليودى هم نيست. از اميد و مبارزه مى گفتيم.

 اميد و مبارزه را از فقر كسر كنيد تا دوباره به سياه نمايى مايوس كننده سينماى خود روشنفكر پندار برسيد. ابد و يك روز مثال روشنى براى مقايسه است. ابد و يك روز در محيط فقر و اعتياد با دوربينى متزلزل و جيغ و ويله هاى خاله زنكانه هيچ چيزى به غير از نا اميدى و ياس توليد نكرد.

شخصيتى كه به نظر مى رسيد ( نويد محمد زاده) قرار است خواهر را از موقعيت بغرنج اش نجات دهد، هيچ غلطى نتواست بكند و تنها به داد و بيدادى كه بيشتر محصول جنس ناب بود تا غيرت برادرانه، آن هم از نوع جنوب شهرى اش، بسنده كرد و نه توانست از هوش خود استفاده كند و نه كله خر بازى اى براى نجات خواهر در بياورد. نه او و نه كس ديگرى هيچ كارى نتوانسنتد براى بهتر شدن اوضاع خانواده انجام دهند.

چه خانواده اى، يكى از ديگرى بدرد نخور تر. نهايتا سميه نرفت و همه چيز مثل قبل شد. هنرى هم نكرد كه با يك خانواده افغانى به افغانستان نرفت. اگر مى رفت بيشتر قهرمان بود. خاطرتان را با تلخى هاى ابد و يك روز مكدر كردم. به شيرينى بيست و يك روز بعد باز گرديم.

اين ژانر مى تواند جزء ژانر هاى سينماى انقلاب باشد و در شكل گيرى سينماى ملى نقش مهمى ايفا كند اگر ايراداتش را رفع كند و تقويت شود و پر انرژى تر. ژانرى كه قصه ارتباط اش به طور كامل و حتى كم با جهان واقع كم نيست و گرايش به روايت واقعيت جامعه دارد اما از اين رهگذر به ابزورد و سياه نمايى نمى رسد و حتى تخيل خود را در خلق جهان مصور فيلم مسدود نمى كند و موفق مى شود جهانى متمايز بسازد. مخاطب ميان واقعيت تلخ و ايده آل هاى آرمانى و فراتر از واقعيت در حركت است.

او در حال حس كردن است و اسيرِ مطالعه ى نماد هاى ناشناخته ى اعماق ذهن كارگردان و نويسنده نيست. اگر سينماى انقلاب از نواقص تكنيكى اين فيلم عبور كند و به فرم مناسب در اين نوع روايت دست يابد، مى تواند نقش حيات بخشى را بالاخره در ايران براى سينماى به دست بياورد. فقط يك قهرمان ملى مسلمان، با كنش هاى شجاعانه و جذاب خود در دل قصه، مى تواند سينماى مريض و ناقص الخلقه و عقب افتاده ما را نجات دهد. نقش ادبيات در اين برحه از تاريخ ايران، پوشيده نيست.

راستى از همه مهمتر اين بود كه باب قهرمان بودن مرتضى بسته نشد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
جالب بود...