شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۱

سنگ حرم اباعبدالله(ع) برای مزار شهید مدافع حرم

يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۴۰
کد مطلب: 542399
پدر شهید گفت: رسول خیلی اصرار داشت به سوریه رود، خیلی تلاش کرد تا اعزام شود و به عنوان اولین مدافع حرم در منطقه شهرک شهید محلاتی تهران راهی سوریه شد و به شهادت رسید
سنگ حرم اباعبدالله(ع) برای مزار شهید مدافع حرم
به گزارش جهان نيوز به نقل از کوله بار، شهید محمدحسن خلیلی معروف به «رسول»، هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود که در روز ۲۷ آبان سال ۹۲ خبر شهادتش را از جبهه سوریه آوردند.

وی متولد ۱۳٦۵ بود. چند روز پس از عاشورا، خانواده شهید رسول خلیلی خبر شهادت پسرشان را که به صورت داوطلبانه به عنوان مدافع حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفته بود را شنیدند.

خبری که پدر و مادر پس از شنیدن آن نماز شکر می‌خوانند و تا به امروز خداوند را به خاطر این نعمت بزرگ سپاس می‌گویند، شهید خلیلی درست چند روز قبل از تولدش در نزدیکی حرم حضرت رقیه (س) به شهادت می‌رسد و فرصتی برای باز کردن کادوهای تولدش را که هم اکنون هم در گوشه ای از اتاقش قرار دارد، پیدا نمی‌کند، اما در عوض جشن 27 سالگی خود را در محضر دردانه امام حسین(ع) و خاندان اهل بیت(ع) برگزار کرد.

در ادامه گفتگویی با رمضانعلی خلیلی که خود از جانبازان دوران دفاع مقدس و راویان اردوهای راهیان نور است داشته ایم که می خوانید:
 
*در ابتدا درخصوص ویژگی ها و معیارهای شخصیتی و رفتاری شهید بفرمایید؟

شهید خلیلی در سن 26 سالگی به شهادت رسید ، وی علاوه بر خدمت در سپاه دانشجوی کارشناسی ارشد در رشته ادبیات بودند و 4 مرتبه به سوریه عازم شد و هر بار حدود دوماه در منطقه عملیاتی بود و در آخرین مرتبه نیز در 27 آبان ماه سال 92 به شهادت رسید و خبر شهادتش را زمانی که شنیدم سجده شکر و نماز شکر به جای آوردم.
 
شهید پیش از شهادت در خصوص محلی که باید مدفون شوند، صحبت کرده است که فیلم و متن مکتوب آن موجود است که با یکی از دوستانش صحبت می کند و زمانی که او می پرسد اگر شهید شدی کجا تو را دفن کنیم و شهید پاسخ می دهد مرا به گلزار شهدای بهشت زهرا، ببرید آنجایی که «مشتی» تر است، من را قطعه منافقان نبرید و نامردی نکنید و همان جا که گفتم دفن کنید.
 
شهید بسیار اخلاص عمل داشت و بعد از شهادت دو وصیت نامه از وی مانده است که یکی عمومی است و منتشر شده است و یکی هم خصوصی بود که در آن آورده است،  به افرادی که مستحق کمک بودند، کمک می کرده که بعد از شهادت ما این موارد را فهمیدیم و حتی شهید یک وام 10 میلیون تومانی که من داشتم را گرفت و با آن برای خود وسیله نقلیه تهیه کرد و زمانی که به سوریه می رفت به مادر خود وصیت کرد که این سند ماشین به نام شما زدم و این سوییچ آن، من به سوریه می روم و اگر شهید شدم، بعد از من با توجه به گرفتاری های شغلی پدر، به همراه روح الله(برادر شهید) با این ماشین برسر مزار من بیایید.
 
*شهید، هدف خود از اعزام و حضور در سوریه و مبارزه با تکفیری ها را چه می دانست؟

هدف خود از اعزام به سوریه را ادای تکلیف و انجام وظیفه اعلام کرده بود و حتی زمانی که یکی از دوستانش اعلام کرده بود که مسئول تشکیلات در حال تغییر است و شهید اعلام می کند تغییر کند، به ال ما تفاوتی ندارد، ما ماور به انجام وظیفه هستیم و هرکس می خواهد باشد و به دلیل علاقه ای که به امور عملیاتی داشت در بخش های اداری اصلا حضور نداشت و در بخش های عملیاتی و رزمی حضور داشت و به جهت اینکه من هم در بخش تخریب خدمت می کردم، شهید نیز در بخش تخریب وارد شد و حتی تا این مقدار اخلاص داشت که ما به عنوان خانواده اش، اطلاع نداشتیم که مسئولیت در بخش تخریب دارد.
 
من در تشییع جنازه این شهید صحبت کردم و همان شب حاج قاسم سلیمانی به همراه برخی دوستان و مسئولین به منزل ما آمدند و از ما سوال کردند که اطلاع داشتید مسئول تخریب ما بود، گفتم خیر و ایشان توضیح دادند و هم اکنون سه روز است که شهید شده ما نگران هستیم و فردی را نداریم، جایگزین کنیم و گفتند که از صحبت های بنده در مراسم تشییع روحیه گرفته اند.
 
*خاطره ای از اولین اعزام شهید به سوریه دارید؟

شهید خیلی اصرار داشت به سوریه رود، خیلی تلاش کرد تا اعزام شود و به عنوان اولین مدافع حرم در منطقه شهرک شهید محلاتی تهران راهی سوریه شد و به شهادت رسید البته شهادت وی را نتوانستیم خیلی رسانه ای کنیم زیرا هنوز اعزام ها گسترش پیدا نکرده بود و بعد از شهادت نیز سنگ مزار شهید از حرم امام حسین(ع) آمد.
 
شهادت وی همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین(ع) و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین(ع) تغییر کرد و آن سنگ های مرمر سبز به سنگ های مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن سنگ حرم، یکی روزی شهید شد و سنگ مزار شهید نیز بصورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین(ع) برش خورد و آّ طلا نیز نوشته شد و همزمان با سال آغاز سال جدید رونمایی شد که در آن مراسم خبرنگاری از من پرسید؛ سال 92 برای شما چگونه بود؟ گفتم بهترین سال بود، گفت چطور شما جوان از دست دادید؟ گفتم خیر من تازه جوانم را بدست آوردم اگر جوانم در این اوضاع سخت، به راههای دیگری می رفت، از دست داده بودم اما امروز برای ماست و ان شاء الله در آخرت دست ما را خواهد گرفت.
 
شهید در میان جوانان عرب زبان زد بود و بعد از شهادت تعدادی از جوانان سوری به ایران آمدند و به سر مزار شهید رفتند و به ماهم اعلام کردند که تعدادی از شاگردان شهید خلیلی به ایران آمده اند، من زمانی که حضور پیدا کردم دیدم تماما عربی صحبت می کنند، سوال کردم شهید چگونه به این افراد آموزش می داد، فیلمی را برای ما نمایش دادند و من دیدم شهید کاملا به زبان عربی تسلط داشت و ما خبر نداشتیم.
 
طبق آیات قرآن « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ؛ هر نیرویی در قدرت دارید ، برای مقابله با آنها [ دشمنان ]، آماده سازید! » یعنی همان آرمی که برروی سپاهیان است، شهید خلیلی در تمام زمینه ها کاراته، رزمی، چتربازی، آبی و خاکی، حفاظت از شخصیت و اماکن و ... فعالیت کرد و زمانی که دید به زبان عربی هم باید تسلط داشته باشد، وارد شد و کاملا به این زبان مسلط شد.
 
*نحوه شهادت شهید خلیلی به چه صورت بوده است؟

شهید در منطقه ای از حلب بودند که بخشی از مناطق را پاکسازی می کنند و در مسیر جرکت، بمب های کنار جاده ای داعشی ها گذاشته بودند و این جوان را به شهادت رساندند.

شهید دوکارگاه آموزش تخریب در ایران و سوریه تاسیس کرده بود که ما بعد از شهادت باخبر شدیم و به دعوت حاج قاسم سلیمانی از آنجا بازدید کردیم که نشان از اخلاص فراوان وی بود که در آین دوکارگاه تمام بمب ها و مین های داعشی ها کالبدشکافی کرده بودند.

زمان شهادت جنازه وی تا سه متر به آن طرف تر پرتاب می شود.
 
شهید 9 سال پیش از شهادت دلنوشته ای نوشته است و درآن می نویسد که «با مشاهده تصاویر و وصیت نامه های شهدا در تلویزیون به عمل، شجاعت، همت و مردانگی آنها غبطه می خورم، همتی که من ندارم و خدایا شاید تو به من عطا کنی، همتی که شهید همت داشت، کجایند آن مردانگی ها که واقعا نامشان برازنده آنها باد، خدایا کمک کن تا از این جسم دنیایی نجات پیدا کنم و هم خود را نجات دهم و هم دیگران را نجات دهم و می خواهم تمام وجودم برای تو باشد» وی با اراداتی که به حضرت زهرا(س) داشت، بازوی سمت راست، پهلوی سمت راست و ... آسیب دید به حدی که جنازه اش را امکان شناسایی نداشتیم.

خبر شهادتش را صبح به ما دادند و در آن لحظه « إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ » گفتم و نماز و سجده شکر به جای آوردم.
 
*با توجه به شناختی که از دوران دفاع مقدس دارید، شهدا و ایثارگران آن دوران در روحیه ایثار و شهادت مدافعان حرم چه میزان تاثیرگذار بودند؟

اهمیت راهیان نور و تاکید مقام معظم رهبری به همین منظور است زیرا شهدا برای ما الگو شده اند و شهدای مدافع حرم نیز امروز تاسی کردند به دفاع مقدس و عاشورا به طوری که اگر بررسی کنید، بسیاری از آنان سیره عاشورا مطالعه می کردند و تاسی به امام حسین(ع) کردند و این تاثیر پذیری به حدی است که شهید خلیلی غبطه به شهدا می خورد و از آنان الگو می گیرند.
 
کتابخانه شهید خلیلی مملو از کتابهایی پیرامون عاشورا و دفاع مقدس است که نشان می دهد، شهید تاسی کردند به سیدالشهدا(ع) و شهید خلیلی هم همانند امام خود از وطن هجرت می کند و به دفاع از حریم اسلام و ولایت حرکت می کند زیرا ما مرزی برای دفاع از حریم اسلام و ولایت نداریم و هرجا خطری باشد، وارد می شویم.
 
اتاق شهید امروز به یک موزه تبدیل شده است و آلبوم عکس شهید مملو از تصاویر شهدای دفاع مقدس و لبنان است و شهید از 5 سالگی مراحل را طی کرده بود و آماده شهادت بود و اگر شهید نمی شد ما تعجب می کردیم.
 
شهید کلاش اول راهنمایی بود که برای اولین بار به اردوهای راهیان نور رفتیم و تمام مناطق را برایش تشریح کردم و در منطقه فکه که یک محل تخریب داشتیم، میدان مین، میدان رزم و حسینیه آن محل را به شهید نشان دادم و بعد قبرهایی را به وی نشان دادم و گفتم این ها برای شهداست و این شهدا شب ها در این قبرها به راز و نیاز می پرداختند، همزمان با صحبت های ما اذان ظهر شد، نماز را خواندیم، بعد از نماز دیدیم، شهید نیست، گشتیم و دیدیم، وارد یکی از قبرها شده است و درحالت سجده در حال اشک ریختن است که این صحنه برای همه به مثابه روضه بود و اشک ریختند و از این صحنه من عکسی تهیه کردم که هم اکنون در اتاق شهید نصب شده است.
 
استادش در مراسم چهلم شهید نقل کرد که وی در سن 13 سالگی زمانی که وارد بسیج شد، در اردوگاهی که برای آموزش برده بودیم بعد از نماز مغرب و عشاء نزد من آمد و گفت آقا مرتضی، چیزی به شما می گویم و به کسی نگو! و گفت که به پدر و مادر هم نگو، در دعاهایت از خدا بخواهید تا من شهید شوم.

در حدود 18 سالگی در مدرسه اتفاقی رخ می دهد و استادش علیه رهبری و نظام صحبت می کند که شهید قیام می کند، استاد می گوید خلیلی باید اینجا تکلیف من و شما مشخص شود یا جای من است و یا جای شما! و می گوید به دلیل اینکه شما استاد و مربی من هستید و احترام شما واجب است، من از این مدرسه می روم.
 
شهید مراحل مختلف را طی کار و زیرساخت های شخصیتی خود را با تقوا بنا گذاشت و با تاسی به شهدا، آنان را الگو می گرفت، شبهای جمعه به زیارت شهدا در بهشت زهرا می رفت و به زیارت می پرداخت و حتی برخی از سنگ قبرها را بازنویسی می کرد و بعد از آن در مراسم عزاداری حرم عبدالعظیم حسنی شرکت می کرد.
 
*شهدای مدافع حرم را سربازان امام زمان(عج) می دانند، شهید خلیلی انس شان با حضرت حجت چگونه بود؟

شهید خلیلی  ارادت ویژه ای به چهارده معصوم بویژه حضرت زهرا(س)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) بطوری که در ایام زیارتی امام رضا، در هرجایی که بود، خود را به مشهد می رساند در حد یک شبانه روز به زیارت می پرداخت.

حاج مجید بنی فاطمه نقل می کنند که شهید در هیئت ریحانه الحسین توسل و ارادت خاصی به امام زمان(عج) داشتند و در این هیئت با دوستان خود پیرامون این موضوع، به گفتگو می پرداختند و در مسجد جمکران نیز در درس استاد تهرانی حضور پیدا می کرد و در فرصت هایی که پیش می آمد در هیئت حضور پیدا می کرد.
 
برادرش نقل می کند که یک بار من خواب بودم، من را بیدار کرد و گفت به هیئت برویم، حضور پیدا کردیم اما یکباره در مابین سخنان سخنران، گفت برویم، پرسیدم چرا؟ گفت برویم توضیح می دهم، در مسیر گفت این سخنران خط فکری سیاسی اش ضدولایت فقیه است.
 
شهید ارادت ویژه ای به حضرت زهرا(س) داشت و در مراسم عزاداری حضرت اینقدر صورت خود را با سیلی می زد که تا وقتی به خانه هم برمی گشت صورت وی سرخ بود.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *