چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 24 Apr 2024
 
۵
گفتاری از استاد پناهیان

بهترین راه برای بیرون کردن حب‌الدنیا از دل چیست؟/ هرچقدر حب‌ّالدنیا داری یعنی محبت اهل‌بیت(ع) کم داری!

چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۳۶
کد مطلب: 536118
حب‌ّالدنیا را چطور می‌شود از دل خارج کرد؟ بهترین راهش «محبت جایگزین» است! حالا این محبت جایگزین چه خصوصیتی باید داشته باشد؟ باید این‌قدر قوی و شدید باشد تا بتواند حب‌الدنیا را کنار بزند و از دل بیرون کند! و تنها محبت بسیار قوی‌ای که می‌توانیم به‌دست آوریم، محبت به اهل‌بیت(ع) است.
بهترین راه برای بیرون کردن حب‌الدنیا از دل چیست؟/  هرچقدر حب‌ّالدنیا داری یعنی محبت اهل‌بیت(ع) کم داری!
گروه فرهنگی جهان نيوز: پناهیان: اگر به دنیا علاقه داشته باشی، یک روز شاد هستی، یک روز غمگین! یک روز امیدوار هستی، یک روز مأیوس! اما وقتی حب‌الدنیا را از دلت بیرون کنی از نوسان غم و شادی رها می‌شوی و در مسیر نشاطِ رو به تزاید قرار می‌گیری. اما چگونه باید این محبت به دنیا را از دل خارج کرد؟

*از خدا بخواه که هر کاری را با لذت انجام دهی و با نشاط، تمام کنی  
  • برای اینکه معلوم شود چگونه باید از زندگی لذت برد و با نشاط، زندگی کرد، کلامی از امام زین‌العابدین(ع) را مرور می‌کنیم. البته رسیدن به این مراحلی که حضرت بیان فرموده، سخت است، اما آدم باید بداند که اولاً دین می‌خواهد ما را کجا ببرد؟ و ثانیاً برای رسیدن به چنین موقعیتی، از خدا مدد بگیرد و با یک انگیزۀ قوی به تهذیب نفس بپردازد تا مشکلات بر انسان غلبه نکند.
  • امام سجاد(ع) در فرازی از دعای خود از خدا می‌خواهد: «أَحِبَّنِی وَ حَبِّبْنِی» خدایا من را مورد علاقۀ خودت قرار بده، من را دوست داشته باش و مورد لطف خودت قرار بده! و بعد عرضه می‌دارد: «وَ حَبِّبْ إِلَیَّ مَا تُحِبُّ مِنَ الْقَوْلِ وَ الْعَمَلِ حَتَّى أَدْخُلَ فِیهِ بِلَذَّةٍ وَ أَخْرُجَ مِنْهُ بِنَشَاطٍ»(بحارالانوار/92/298) خدایا آن کارهایی که تو دوست داری من انجام بدهم- از سخن گفتن تا هر عمل دیگری- را یک‌طوری پیش من محبوب قرار بده که این کارها را با لذت شروع کنم و با نشاط تمام کنم.
  • یعنی «هر کاری که در سلسلۀ وظائف من قرار دارد(مثل شغلم، فعالیت‌هایم و...) این کارها را این‌قدر دوست داشته باشم که با لذت شروع کنم و با نشاط تمام کنم؛ یعنی با نشاط از کارم بیرون بیایم. خدایا! کاری کن من همۀ زندگی‌ام این‌طوری باشد» این همان زندگی نرمال و درستی است که ما باید داشته باشیم. این‌‌قدر باید استغفار کنیم تا از فاصله‌ای که با این وضعیت داریم نجات پیدا کنیم.
وجود اندوه و عدم نشاط در آدم، نشانۀ حب‌الدنیاست/ محبت به دنیا موجب افسردگی می‌شود
  • امام سجاد(ع) در کلام فوق، لذت و نشاط را ناشی از محبت می‌دانند. یعنی منشأ نشاط، سرور و لذت انسان محبت است؛ محبت به خدا و اولیاء خدا موجب نشاط معنوی می‌شود، البته محبت به خدا خیلی سخت گیر می‌آید.
  • اما نکتۀ بسیار مهم این است که محبت به دنیا موجب نشاط انسان نمی‌شود بلکه موجب افسردگی انسان هم می‌شود. اگر به خیلی‌ها بگویید که «تو محبت به دنیا داری» انکار می‌کنند و می‌گویند: «نه! اصلاً خاک بر سر این دنیا!» اما غم و اندوهی که در دل‌شان هست، آنها را لو می‌دهد. به آنها بگویید: «اگر محبت به دنیا نداری، پس چرا غمگین هستی؟!»  این اندوه، لذت نبردن و نشاط نداشتن، معلوم می‌کند که آدم حبّ‌الدنیا دارد! در روایت هست که رغبت به دنیا، موجب همّ و غم آدم می‌شود (علی(ع): الرَّغْبَةُ فِی الدُّنْیَا تُورِثُ الْهَمَّ وَ الْحُزْن‏؛ ارشادالقلوب/1/19)
اگر حب‌الدنیا نداشته باشی علت اندوهت از بین می‌رود و آمادۀ دریافت نشاط معنوی می‌شوی
  • آدم اگر حبّ‌الدنیا نداشته باشد، فلسفۀ حیات را می‌بیند و از فلسفۀ حیات لذت می‌برد، غایت حیات را می‌بیند و از غایت حیات لذت می‌برد، آدم اگر حبّ‌الدنیا نداشته باشد علت اندوهش از بین می‌رود و برای دریافت نشاط معنوی آماده می‌شود!
  • آدم اگر به دنیا علاقه داشته باشد، یک روز شاد است، یک روز غمگین! یک روز پیروز است و یک روز شکست‌خورده! یک روز امیدوار است یک روز مأیوس! چرا؟ چون دنیا آدم را بازی‌ می‌دهد! کِی آدم به حالت ثبات می‌رسد؛ یعنی حالتی که دیگر در نوسان غم و شادی نباشد و همیشه در مسیر نشاطِ رو به تزاید و تضاعف باشد؟ وقتی انسان حبّ‌الدنیا را از دل خودش خارج کرده باشد؛ البته این کار سختی است چون یک نوع حبّ‌الدنیا را که از بین می‌بریم، نوع دیگری از آن مثل علف هرز در دل‌مان می‌روید. اما هرچقدر با انواع مدل‌های حبّ الدنیا مبارزه کنیم، آسوده‌تر می‌شویم، سبک‌بال‌تر می‌شویم، و هموم و غموم از دل‌مان بیشتر خواهد رفت.
  • مشکل اینجاست که ما حبّ‌الدنیا داشته باشیم اما فکر کنیم که نداریم و انکار کنیم که حبّ‌الدنیا داریم، لذا دیگر با آن مبارزه نکنیم. یعنی خودمان را مذمت نکنیم، استغفار نکنیم، تزکیه نکنیم و فکر کنیم که اطرافیان ما باید درست شوند! نه؛ خودِ ما باید درست شویم و از اندوه رها شویم.
چگونه باید محبت به دنیا را از دل خارج کرد؟
  • حالا چگونه باید این محبت به دنیا را از دل خارج کرد؟ بیرون کردن حب‌الدنیا از دل، راه‌های متعددی دارد، مثلاً یک راهش تفکر کردن دربارۀ کوچک بودن و حقیر بودن دنیاست، یک راهش این است که آدم به تجربۀ پیشینیان و رفتگان از این دنیا نگاه کند، یا اینکه آدم به قبرستان برود و به مرگ خودش بیندیشد، یا اینکه آدم به سنت‌های دنیا واقف شود و بفهمد که دنیا طبعش این است که با کسی نمی‌سازد.
  • یکی از راه‌های خارج کردن حب‌الدنیا از دل، این است که «باور کنیم همۀ انسان‌ها در رنج هستند، همه در مشکلات هستند، و دیگران اگر مشکلات‌شان از ما بیشتر نباشد قطعاً کم‌تر نیست!» چون بعضی وقت‌ها که زندگی دیگران را بدون مشکل و خیلی خوش تصوّر می‌کنیم، موجب می‌شود حب‌ّالدنیای ما افزایش پیدا کند.
شاهراه بیرون کردن حب‌الدنیا از دل:  به‌جای حب‌الدنیا، یک محبت عمیق و برتر، در دلت بگذار!
  • در میان همۀ راه‌های بیرون کردن محبت دنیا از دل، یک شاهراه وجود دارد که واقعاً شاهکار خلقت است! راه اصلی و راه بسیار قدرتمند برای بیرون کردن حب‌ّالدنیا از دل این است که شما به‌جای حب‌الدنیا، یک محبت عمیق برتر در دل خودت بگذاری! همین محبت عمیق، قوی و قدرتمند، خودش حب‌ّالدنیا را از دل خارج می‌کند! حالا این محبت چه می‌تواند باشد؟ هرچیزی که بتوانی واقعاً به آن شدیداً علاقه پیدا کنی!
  • اما واقعش این است که نمی‌شود انسان‌ها به چیزی در دنیا شدیداً علاقه پیدا کنند؛ مثل علاقه‌ای که می‌توانند به اهل‌بیت(ع) پیدا کنند! چون «ولیّ خدا» خیلی دلبر است. شما ببینید که در طول تاریخ، چه کسانی غیر از اهل‌بیت(ع) این‌قدر محبوبیت داشته‌اند؟! به تعداد ابیات و اشعاری که برای اهل‌بیت(ع) گفته شده، نگاه کنید! چه کسی در عالم، این‌قدر محبّ دارد؛ درحالی‌که این‌همه اسطوره، بُت، و آدم‌های مشهور در عالم بوده است.
  • الان با وجود امکاناتی مثل فیلم و رسانه، آیا می‌توانند کاری کنند که مردم دنیا یک کسی را مثل حضرت اباالفضل‌(ع) دوست داشته باشند به حدّی که قرن‌ها بعد از مرگ او سروده‌ها و حماسه‌ها بسازند، و برایش عزاداری‌ها کنند و...
هرچقدر غم داری یعنی حبّ‌الدنیا داری و هرچقدر حب‌ّالدنیا داری یعنی محبت اهل‌بیت(ع) کم داری!
  • حب‌ّالدنیا را چطور می‌شود از دل خارج کرد؟ بهترین راهش «محبت جایگزین» است! حالا این محبت جایگزین چه خصوصیتی باید داشته باشد؟ باید این‌قدر قوی و شدید باشد تا بتواند حب‌الدنیا را کنار بزند و از دل بیرون کند! و تنها محبت بسیار قوی‌ای که می‌توانیم به‌دست آوریم، محبت به اهل‌بیت(ع) است.
  • هرچقدر غم داریم یعنی حبّ‌الدنیا داریم و هرچقدر حب‌ّالدنیا داریم یعنی محبت اهل‌بیت(ع) کم داریم! لذا می‌شود ما را محاکمه کرد و از ما پرسید: «تو چرا اهل‌بیت(ع) را کم دوست داشتی؟ مگر تو شیرینی محبت‌شان را نچشیده بودی؟! مگر کم به آنها نیاز داشتی؟!»
آنچه باعث می‌شود حب‌‌الدنیا از دل‌مان برود «محبت شدید به اهل‌بیت(ع)» است؛ محبتِ کم را خیلی‌ها دارند
  • بسیاری از ما «محبتِ کم» نسبت به اهل‌بیت(ع) را در دل‌مان داریم، اما آنچه باعث می‌شود حب‌ّ‌الدنیا از دل‌مان برود و خیلی از پاکی‌ها و نعمت‌ها به ما هدیه داده شود، محبت شدید به اهل‌بیت(ع) است.
  • محبت به اهل‌بیت(ع) این ویژگی را دارد که وقتی در دلت حب‌ّالدنیا باشد هم می‌تواند وارد دلت شود. یعنی می‌شود آدم محبت به اهل‌بیت(ع) داشته باشد در حالی که حب‌ّالدنیا هم دارد. و بعد کم‌کم اگر این محبت به اهل‌بیت(ع) زیاد شود، می‌تواند حب‌الدنیا را از دل بیرون کند؛ اما حب‌ّالله این‌طور نیست!
اگر حب‌الدنیا داشته باشی، حب‌الله وارد دلت نمی‌شود اما محبت اهل‌بیت(ع) می‌تواند وارد شود
  • پیامبر(ص) می‌فرماید: «حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ اللَّهِ لَا یَجْتَمِعَانِ فِی قَلْبٍ أَبَدا»(مجموعه ورام/2/122) ابداً حب‌الدنیا و حب‌الله باهم جمع نمی‌شود! تا یک ذره حب‌الدنیا داری یک ذره حب‌الله نمی‌آید! البته این چیزی که ما از حب‌الله داریم و گاهی احساس می‌کنیم خدا را دوست داریم با آن «حب‌اللهِ اکتسابی»-که در روایات آمده- خیلی فرق می‌کند!
  • محبت اهل‌بیت(ع) به‌گونه‌ای است که آدم می‌تواند دلش به حب‌الدنیا آلوده باشد و در عینِ حال، اهل‌بیت(ع) را هم دوست داشته باشد، اهل‌بیت(ع) سهل‌الوصول‌تر هستند! آدم اگر یک‌مقدار در دلش صفای باطن داشته باشد، همین‌که اهل‌بیت(ع) و اولیاء خدا را ببیند خوشش می‌آید، حتی اگر اسم‌شان را هم بشنود، خوشش می‌آید.
  • من چطور دل خودم را از حب‌الدنیا خالی کنم؟ خُب کار بسیار سختی است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: مردم فرزندان دنیا هستند و بچه طبیعتاً مادرش را دوست دارد «النَّاسُ أَبْنَاءٌ الدُّنْیَا وَ الْوَلَدُ مَطْبُوعٌ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ»(غررالحکم/1850) حبّ‌الدنیا داشتن، طبیعی است. اگر بخواهی حب‌الدنیا را کامل از دلت بیرون کنی تقریباً محال است!
  • راه اصلی‌اش این است که یک محبت قویِ دیگر، در دلت بگذاری، این محبت قوی، محبتی است که بشود در کنار حب‌الدنیا، آن‌را هم داشته باشی، و آن‌هم محبت اهل‌بیت(ع) است. کمااینکه خیلی از آدم‌ها با همۀ بدی‌هایی که دارند می‌توانند امام حسین(ع) را دوست داشته باشند!
چرا اصلی‌ترین انتظار خدا از ما «محبت به اولیاء خدا» است؟
  • درد ما این است که روی این محبت‌مان به اهل‌بیت(ع) کار نمی‌کنیم که زیاد بشود، اگر این محبت را افزایش دهیم به خیلی جاها خواهیم رسید! خطری که ما را تهدید می‌کند این است که اگر محبت‌مان به اهل‌بیت(ع) را بیشتر نکنیم؛ ممکن است در امتحان‌های محبت به اولیاء خدا در یک جاهایی لطمه بخوریم!
  • اگر راه اصلی و اساسی، برای خارج کردن محبت به دنیا، محبت پیدا کردن به اولیاء خداست، پس می‌توان نتیجه گرفت که اصلی‌ترین انتظار خدا از ما هم محبت به اولیاء خداست.
اصلی‌ترین راه سعادت، مشغول شدن به تقویت محبت اولیاء خداست
  • همان‌طور که قبلاً بیان شد؛ نشاط علامت معنویت و سلامت روحی انسان است، و ریشۀ نشاط هم محبت است. و بهترین محبتی که راحت‌تر به‌دست می‌آید محبت به اولیاء خداست! پس محبت به اولیاء خدا باید اصلی‌ترین انتظار خدا از ما باشد. کمااینکه خداوند می‌فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(شوری/23) این-به عبارتی- یعنی: من حداقل چیزی که از شما می‌خواهم محبت به اهل‌بیت(ع) است! اگر محبت به بچه‌های پیغمبر(ص) داشته باشید، این راه شروع می‌شود.
  • پس می‌توان گفت: اصلی‌ترین راه سعادت، مشغول شدن به تقویت محبت اولیاء خداست. اصلاً داستان ابلیس و آدم نیز سرِ این بود که ابلیس نتوانست عاشق آدم بشود. تازه خدا از او خواست که باید به آدم(ع) سجده کنی! چه شد که قابیل قاتل شد؟ وقتی خدا هابیل را بر قابیل ترجیح داد، در واقع قابیل به چالش کشیده شد. پیامبر اکرم(ص) نیز به اصحابش می‌فرمود: علی(ع) را دوست داشته باشید، او برتر از شماست... و همین بود که کفرِ آنها در می‌آمد.
اگر محبت خودمان به اهل‌بیت(ه) را زیاد نکنیم به چالش کشیده می‌شویم؛ چالش حسادت و رقابت
  • ما هم باید حواسمان باشد که اگر اهل‌بیت(ع) را دوست نداشته باشیم یا کم دوست داشته باشیم، در امتحان‌هایی از این جنس، کم می‌آوریم. ما هم اگر محبت خودمان به اهل‌بیت(ه) را زیاد نکنیم یک جاهایی به چالش کشیده می‌شویم، نه‌فقط پای محبت اهل‌بیت(ع) بلکه پای محبت دوستان اهل‌بیت(ع) هم به چالش کشیده می‌شویم.
  • ما در اینجا برای رسیدن به نشاط و لذت، سراغ محبت اهل‌بیت(ع) آمده‌ایم، اما باید بدانیم که اگر این محبت را بالا نبریم به چالش کشیده می‌شویم؛ به چالش حسادت و رقابت! در این‌صورت نه‌تنها نشاط پیدا نکرده‌ایم و لذت‌مند زندگی نکرده‌ایم، بلکه دچار مشکلات اساسی خواهیم شد.
  • کم دوست داشتن اهل‌بیت(ع) جدا از اینکه نشاطِ کامل به آدم نمی‌دهد یک اتفاق دیگر را هم رقم می‌زند! آن اتفاق این است که آدم در جریان امتحان اصلی و در آن انتظار اصلی خدا از انسان-که محبت به اولیاء خداست- از یک جایی به بعد کم می‌آورد! ابلیس از کجا کم آورد؟ آنجا که خدا به او فرمود: «به آدم سجده کن!»
چرا باید محبت‌مان به‌ اهل‌بیت(ع) را به دوستان اهل‌بیت(ع) هم سرایت دهیم؟
  • یکی از جاهایی که انسان -اگر محبتش به‌اهل‌بیت(ع) شدید نباشد- گیر می‌کند و متوقف می‌شود، این است که آدم محبت به‌ اهل‌بیت(ع) را به دوستان اهل‌بیت(ع) سرایت ندهد. این محبت یک ستارۀ دنباله‌دار است؛ نمی‌شود اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشیم اما دوستان اهل‌بیت(ع) را نه! در روایت یک فهرستی از شیعیان و دوستان اهل‌بیت(ع) را آورده‌اند که محبت آنها هم واجب است، مثل سلمان، مقداد، ابوذر، عمار...(الْوَلَایَةُ لِلْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لَمْ یُغَیِّرُوا وَ لَمْ یُبَدِّلُوا بَعْدَ نَبِیِّهِمْ ص وَاجِبَةً مِثْلِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ وَ أَبِی‌ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ وَ الْمِقْدَادِ...؛ خصال/2/607)
  • در این زمان هم-در ادامۀ محبت به اولیاء خدا- باید به آدم‌های خوبی که دوستان حقیقی اولیاء خدا هستند محبت داشته باشیم. الان هم باید کسانی که به معنای واقعی کلمه از محبّین اهل‌بیت(ع) هستند و محبت‌شان بر ما واجب است را تشخیص دهیم و این محبت خود را به آنها سرایت دهیم. اگر کسی باشد که محبتش بر تو واجب باشد ولی دلت گواهی ندهد که باید او را دوست داشته باشی، بعداً خداوند-روز قیامت- به تو نشان می‌دهد که چرا دلت گواهی نکرد!
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *