جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۳
۷

نقد مقدم است بر تمجيد كور/ نقدي بر ماجراي نيمروز

يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۱۰
کد مطلب: 513014
نقد مقدم است بر تمجيد كور/ نقدي بر ماجراي نيمروز
گروه فرهنگی جهان نيوز، سجاد بیک زاده: بايد براي فيلم ماجراي نيمروز احترام قائل بود چون سعي زيادي در روايت قصه داشت هر چند كه در اين امر موفق نبود اما با اين حال مي شد خطي را در فيلم دنبال كرد. در اين وانفساي مهمل بافي سينما، اين خود نعمتي است. در هر صورت نقد مقدم است بر تمجيد كور.

محمد حسين مهدويان كارگردان رو به جلويي است. او از روايتِ محض از بيرون و بيوگرافيك بدون درام، به مقدار ناچيزي قصه و كمي ژانر نصفه و نيمه رشد كرده است.

در ابتدا چيزي كه بايد گفت اين است كه دوربين با اينكه از ايستاده در غبار بهتر است اما هنوز زيادي مستند است. در لوكيشن خارجي قابل درك است. اين حس را القا مي كند كه انگار كسي از دور وقايع را زير نظر دارد كه به فضاي فيلم مي خورد اما در لوكيشن هاي داخلي هيچ توجيهي ندارد و اين استفاده يكسره از اين نوع تصوير برداري، آن را از ويژگي سبكي خارج مي كند و در بعضي مواقع از آن حيث كه از وارد شدن مخاطب به درون فضاي فيلم جلو گيري مي كند، ضد سينما مي شود.

وقتي وجود تصوير بردار را در لوكيشن هاي داخلي حس مي كنيم، يادمان مي آيد كه در حال ديدن يك داستان مستند هستيم كه دراماتيزه بودن يا نبودنش خيلي مهم نيست.

دوربين هميشه از دور مي بيند، گويي دوربين يك جاسوس است و مي ترسد كه نزديك شود تا مبادا لو رود. لرزش هاي بيش از حد در زووم و كلوز اين حس را تشديد مي نمايد و قوز بالا قوز مي شود.

در اين فيلم، دو جريان اطلاعات عمليات سپاه و مجاهدين خلق در تقابلي قرار گرفته اند كه فقط از ديد نيروي خير داستان، يعني بچه هاي امنيت سپاه تعريف مي شود و ما چيزي از فرايند هاي سازماني منافقين نمي بينيم. تمامي اطلاعات ما از منافقين يا اطلاعاتي است كه از سپاهي هاي انقلابي داريم يا كه به بيرون فيلم تكيه دارد.

تضاد در اين شرايط، كمرنگ مي شود و اين ضربه مهلكي به درام وارد مي دارد. كاش كه مي شد از فرايند هاي سازماني منافقين هم نمايشي ببينيم تا بدانيم كه انقلابي ها با كه طرف هستند، بزرگان سازمان چه منشي دارند و به قول مسعود: خرد هاي سازمان چگونه فريب مي خورند و به  اطلاعاتي ها تمام و عيار حق بدهيم كه مي توانند در مقابل منافقين خشن باشند و جديت به خرج بدهند. ما كه چيزي از منافقين در فيلم نديديم و نمي دانيم. اين حق هنوز هم وجود دارد اما همانطور كه عرض شد به بيرون فيلم تكيه مي كند.

روابط افراد در ماجراي نيمروز، بي سر و سامان است. آن ها بيرون از قواعد سازماني، هويتي ندارند و انگار در آن سازمان به دنيا آمده اند و قرار است كه در همان جا هم تمام شوند. اين بي هويتي افراد، باعث مي شود كه نتوان آن ها را به ياد سپرد و يا تعريف خاص و يا ويژگي خاصي از آن ها در ذهن مخاطب به وجود بيايد.

آن ها فراتر از اينكه مدير اند يا اينكه عملياتي اند يا اينكه مانند شخصيت جواد عزتي الكي و بيخودي جدي اند نمي روند چون كه همه اين تيپ ها بيرون از سازمانشان اصلا وجود خارجي ندارند. ما اصلا نمي دانيم كه آن ها كجا زندگي مي كنند، در كدام محله و خوانواده شان كيست. اصلا تمامي جزيياتي كه به آن ها شخصيت مي دهند را نمي دانيم. گويي همه عين هم اند با جايگاه هاي متفاوت سازماني. يكي اخمو است و ديگري شوخ و معتاد تخمه و ديگري لوس و عاشق پيشه. همين كافي است؟

به ياد بياوريد فيلم مخمصه با بازي رابرت دنيرو و آل پاچينو را؛ در آن فيلم با دو سازمان طرف هستيم، يك سازمان قانوني و يك سازمان غير قانوني كه سازمان قانوني در هيبت پليس به سركردگي آل پاچينو، در تعقيب سازمان غير قانوني دزد ها است.

سه مشخصه اساسي وجود دارد: اولا، ما فرايند هاي عملياتي هر دو سازمان را مي بينيم و به آن اشراف كامل داريم. دوما، روابط بين آدم ها در گروه خودشان را مي شناسيم و نوع آن را مي دانيم و مي توانيم بين آن ها تمايز قائل شويم. يعني آن ها فراتر از اين كه تيپ خاصي هستند ويژگي هاي منحصر به فردي دارند كه از آن ها شخصيت مي سازد كه هيچكدام شبيه به ديگري نيست.

از همه مهمتر اينكه، براي معرفي شخصيت ها آن ها از محيط زندگي شان شروع مي شوند و بيرون از سازمان هويت دارند و ما اطلاعات مبسوطي از وضعيت خانوادگي و شخصي آن ها داريم كه به موقع به داد درام مي رسد و درام را شكل مي دهد و نتيجتا بايد گفت كه جهاني مستقل و فراتر از ما ساخته مي شود كه اجازه ورود به آن را داريم و آن را حس مي كنيم و متعاقبا آن را مي فهميم و به شخصيت ها علاقه مند مي شويم و يا از آن ها متنفر. شناخت از جهان شخصيت ها و رابط بين آن ها، اساسي است كه ماجراي نيمروز فاقد آن است.

قصه يك واقعيت اساسي دارد و آن اين است كه موسي خياباني بايد دستگير يا كشته شود و بقيه جريان ها سايد استوري است.

در هر صورت مي توان گفت كه محمد حسين مهدويان كارگردان با استعدادي است و اميدوارم كه حركت رو به جلوي او استمرار داشته باشد تا به يك سينماي اصيل و ملي دست پيدا كند. براي اين مهم بايد به اين نكته توجه داشته باشد

كه سينما داراي جهان مستقل است و تا مخاطب وارد اين جهان نشود، سينما اتفاق نمي افتد. اگر تمامي موانعي كه ورود مخاطب به جهان را مي گيرد رفع كند به سينما خواهد رسيد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
این چیزهای که شما گفتید باید براش سریال ساخت ای کاش به جای سریال آب بسته شده معمای شاه سریالی از منافقین ساخته میشد
رضا
Iran, Islamic Republic of
مگه فيلمي كه تو متن مقايسه كرده سرياله؟ فيلمه ديگه
Iran, Islamic Republic of
در برنامه جهان ارا ازمشکلاتی که برای بازیگران این فیلم ها(مورد سازمان) اعم ازتهدید وفشار پیش می اید صحبت شده بودنمی دانم شاید این هم دلیلی بر عدم توجه کافی به موصوع باشد درهرحال باتوجه به توان امنیتی ما باید ازاین مرحله عبور کنیم وارکارگردانان وبازیگرانان این چنینی حمایت کنیم.
والا فروشنده همچنان مملکت وابرو را با استفاده از سرمایه ی قطر می فروشدوانها هم به او اسکار می دهند...
سیدی
Iran, Islamic Republic of
دوست عزیز شما انتقاد داری بفرما چرا با کورانگاری تمامی تمجیدها توهین می‌فرمائید!متاسفم از کورانتقادی شما
Iran, Islamic Republic of
تمجيدِ كور نه تمام تمجيد ها. همه تمجيد ها كه كور نيستند. به عنوان يك امر كلى گفته كه نقد مقدم است بر تمجيد كور. مگه غير اينه؟
Iran, Islamic Republic of
یکی از بزرگترین موانع مساله سرمایه وسرمایه گزاری است ما درساخت فیلمهای تبیین کننده از سرمایه گزاری غیردولتی محرومیم چون هنوز به اهمیت سینمادرشئون مختلف پی نبرده ایم اما افرادی مثل فرهادی بااستفاده ازهمین ابزارراه خودرا در ضربه به نظام پیش برده اند
عرفان
Iran, Islamic Republic of
1. مهدویان احتمالا تعمدا نخواسته در ماجرای نیمروز درام داشته باشه اما قصه داره و آن را هم خیلی خوب روایت می کنه.

2. اتفاقا فیلم برداری مستندگونه نقطه قوت فیلمه.

3. راوی زیاد سراغ منافقین نمیره چون میخواد مخاطب همون قدری بدونه و ببینه که جریان قهرمان میدونن و میبینن.

4. مهدویان اصلا نخواسته شخصیت خلق کنه. او تیپ ساخته. حتی با این وجود مخاطب را با با تمام وجود همراه تیپ ها میکنه خصوصا با کاراکتر کمال.

5. ماجرای نیمروز فیلم پرگویی است. دستگیری یا کشتن موسی ظاهرا هدف فیلم هست. او در دو ساعت یک کلاس تمام عیار تاریخ تحلیلی برای مخاطب گذاشته است.