تصفیهشدهها و آنهایی که در این دنیا کوشیدند تا بنا به آیات سورهٔ شعرا قلب سلیم پیدا کنند، یعنی قلب خالی از هر آلودگی مربوط به قلب. قلبی که در قیامت به فرمودهٔ پروردگار، خدا خریدارش است
گفتار تفصیلی استاد شیخ حسین انصاریان؛
سه عیب بزرگ مومنین/ شستوشویی کن و آنگه به خرابات خرام
28 بهمن 1395 ساعت 11:38
تصفیهشدهها و آنهایی که در این دنیا کوشیدند تا بنا به آیات سورهٔ شعرا قلب سلیم پیدا کنند، یعنی قلب خالی از هر آلودگی مربوط به قلب. قلبی که در قیامت به فرمودهٔ پروردگار، خدا خریدارش است
به گزارش سرویس فرهنگ جهان نیوز؛ متن زیر سخنرانی حضرت حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان در زمستان 95، راجع به طهارت درونی میباشد که خدمت خوانندگان گرامی تقدیم میشود:
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه وعلی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
دو قطعهٔ بسیار مهم را یکی از سورهٔ مبارکهٔ مریم و یکی هم از قول وجود مبارک امام دوازدهم به نقل کتاب کمنظیر غایةالمرام میپردازم که هشت جلد است. سالکان الیالله، تصفیهشدهها و آنهایی که در این دنیا کوشیدند تا بنا به آیات سورهٔ شعرا قلب سلیم پیدا کنند، یعنی قلب خالی از هر آلودگی مربوط به قلب. قلبی که در قیامت به فرمودهٔ پروردگار، خدا خریدارش است: «یوْمَ لاٰ ینْفَعُ مٰالٌ وَ لاٰ بَنُونَ» ﴿الشعراء، 88﴾ «إِلاّٰ مَنْ أَتَی اَللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»﴿الشعراء، 89﴾، اینها برای تربیت مردم، برای رشد مردم، برای کمال مردم که یکی از آنها هم من هستم،
فرمودند: طهارت پاکی چهار مرتبه دارد: «الاولی تطهیر ظاهر من الاخباث و الاحداث و الفضلات»، پاککردن بدن از آلودگیهایی که مربوط به خود بدن است و در همهٔ رسالهها بیان شده که سه آلودگی برای بدن انسان است. تمام فقها این سه آلودگی را بیان کردند و اگر نجاست این سه آلودگی بول و غایط و منی در بدن باشد یا در لباس باشد، نماز باطل است، طواف باطل است؛ اگر طواف باطل شود، کل حج باطل است و آنوقت انسان از حج که برگردد، زن به او حرام است! نه به این معنی که عقدش میبرّد، عقد نمیبرّد، ولی دیگر همسر او شرایط قبل از گذشته را با او ندارد و بر او حرام است. تماس با آن زن که زن شرعی هم هست و در عقدش است، حرام است. اگر سال بعد برود یا اگر نشد نائب بفرستد، حج پاک انجام بدهد که حرامبودن زن برطرف شود. با این آلودگی نمیشود به پیشگاه پروردگار رفت، نمیپذیرد و قبول نمیکند. «ینَزِّلُ عَلَیکمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً لِیطَهِّرَکمْ بِهِ» ﴿الأنفال، 11﴾، من آب را برای پاکشدن شما نازل کردم، البته این یک نفع آب است. نفع معنوی حالا همهٔ منافع آب را که در یک آیه بیان نکرده و در آیات متعددی منافع باران و آب بیان شده و این یکیاش است که برای شما طهارت میآورد. ذات آب، خلقت آب بهگونهای است که نجاسات را از بدن و لباسهای شما برطرف میکند، بعد که وضو میگیرید و لایق وضو میشوید، خود وضو هم طهارت است که اگر این بحث تمام نشود و در دههٔ شهادت دوم قصد دارم در یک مجلس دیگر ادامه دهم که تمام هم نمیشود، اگر یکوقت دیگر خدمتتان رسیدم و خدا لطف کرد، دربارهٔ وضو -که طهارت است- برایتان بحث میکنم که این وضو طهارت اهل شریعت است. وضویی طهارت اهل طریقت است، یعنی راهروان بهسوی قرب است و یک وضو هم طهارت اهل حقیقت است که آدم از غیر خدا دست و رو و چشم و گوش و زبان را بشوید و یک گوشی پیدا کند که فقط صدای خدا را بشنود؛ حالا نه مثل موسی، صدای خدا قرآن است که اگر گوش پاک باشد، میشنود و شنیدنش هم شنیدن قبول است و وقتی چشم را از غیر خدا شست، خدابین میشود؛ نه اینکه ذات خدا را ببیند، بلکه همانی که امیرالمؤمنین فرموده که من هم هنوز بعد از پنجاهسال کتابخواندن و حدیثخواندن نفهمیدهام! «ما رأیت الله شیئاً»، این گفتار امیرالمؤمنین است. چیزی را در این عالم ندیدم، «الا و رأیت الله قبله و معه و بعده»، مگر اینکه خدا را پیش از آن دیدم، با او دیدم و بعد از او هم دارم خدا را میبینم. کاری به اشیا ندارم، هیچچیز نیست که برای علی دلبری کند. اشیای عالم برای من آینه است و در این آینه، قبل از آینه او را میبینم، با آینه او را میبینم و بعد از آینه هم او را میبینم؛ این وضوی اهل حقیقت است. فارسی فرمایش امیرالمؤمنین را فکر میکنم بتوانم با یک رباعی از باباطاهر برسانم.
به دریا بنگرم دریا تو بینم
«دریا خودش چیزی نیست که من را در دیدن نسبت به خودش معطلّم کند، دریا چی چی است؟ دریا که نبوده و چهارروز دیگر هم نخواهد بود، آن که بهوجود آورد و آن را نگه میدارد و بعد خالیاش میکند و بیآبش میکند، تویی».
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به صحرا و به دریا و در و دشت
نشان از قامت رعنای تو بینم.
این همانی است که به یک زبان دیگر حافظ میفرماید، حالا نیست و نمیدانم اینکه حافظ گفته، خودش این بوده است! ما هشت قرن با حافظ فاصله داریم و نیست تا از او بپرسیم اینکه شما فرمودید، در خودت بوده است یا نه، از قول عاشقان الهی نقل میکنی؟
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداده است یار
این همانی است که قرآن به پیغمبر فرموده «قُلِ اَللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» ﴿الأنعام، 91﴾ فقط خدا و بقیه را رها کن، چون نبودند، نمیمانند و نخواهند ماند. آن که ازبینرفتنی و خاموششدنی است، دل به آن نبند، نمیماند که نبوده است. اگر یک جوانی دختری را برایش پیدا کنند که در کشور زیباتر از او نباشد و عقدش کند و بعد از دو روز هم این دختر ازدنیا برود که در زیبایی تک بوده، این جوان حاضر است این مرده را نگه دارد؟ نه حاضر نیست نگه دارد، حاضر است زودتر به بهشتزهرا ببرند و دفنش کنند، ورم نکند و متلاشی نشود تا کل محل را بوی تعفن بگیرد. «قل الله ثم ذرهم»، بعد زن و بچهات و مغازهات و پولت و کسبت را دوست داشته باش، ولی این دوستی را زیرمجموعهٔ محبت خدا قرار بده، «وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّٰهِ» ﴿البقرة، 165﴾.
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداده است یار
یا سعدی میگوید:
نقش کردم رخ زیبای تو بر خانهٔ دل
خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند
این وضوی اهل حقیقت است که فکر و چشم و زبان و گوش را از تعلقات دین خدا شستند که خودش یک نوع آلودگی است و آنگونه که امیرالمؤمنین میفرمایند، خدا را میبینند: «قبله و معه و بعده». خود وضو داستانی دارد، شما روایات امام ششم، روایات حضرت باقر، روایات حضرت رضا را دربارهٔ وضو ببینید، بهتتان میبرد که وضو این یک مقدار خیسکردن صورت و دست و روی سر و روی دو پا نیست، بلکه این وضو داستان حضور با طهارت به پیشگاه مقدس پروردگار است، داستان حضور است!
من وقتی شیر آب را باز میکنم، امامصادق به ما یاد داده آب را که روی صورتت میریزی، بگو خدایا من پوستم را خیس نمیکنم، من دارم چشمم را از نامحرم میشورم، من دارم زبانم را از هر نوع گفتهٔ خلاف میشورم، من دارم گوشم را از هزینهکردن در برابر صدای شیطانی میشورم؛ وقتی دستت را میشوری، خدایا دستم را از هر حرامی و از هر گناهی دارم میشورم؛ وقتی مسح میکشی، خدایا فکرم را از هر آلودگی میشورم، پا را که مسح میکنی، خدایا پایم را مهر میکنم تا جایی نروم که رضای تو نیست و این وضوست. چند نفر اینطور وضو میگیرند؟
طهارت اول،«الاولی تطهیر الظاهر من الاحداث و الاخباث و الفضلات الثانیة تطهیر الجوارح»، پاککردن هفت عضو رئیسهٔ بدن، چشم، گوش، زبان، شکم، دست، شهوت، «قدم عن الجرائم و العاصام»، از هر جرم و از هر گناه کبیرهای و این طهارت دوم. در کتابها نوشتهاند و من دیدم که یک خانم جوانی، یک انسان جوانی را دعوت به گناه کرد، جوان گفت: معطّل جواب من نشو، من حاضر نیستم! گفت: همسر داری؟ گفت: نه! گفت: فشار غریزهٔ جنسی نداری؟ گفت: دارم! گفت: من که پول از تو نمیخواهم، من به تو علاقه پیدا کردم و میخواهم خودم را مجانی در اختیار تو بگذارم. گفت: نمیخواهم! گفت: چرا نمیخواهی؟ گفت: قد بدن تو خانم چقدر است، یعنی از دو متر که بیشتر نیست؟ گفت: نه! گفت: عرض بدنت چقدر است، از چهل-پنجاه سانت که بیشتر نیست؟ گفت: نه! گفت: من اگر بیایم و ارتباط با این یکمترونیم قد و چهلسانت عرض پیدا کنم، بیایم و به این بدن اتصال پیدا کنم، میدانی چهچیزی ازدستم میرود؟ همان که خدا در قرآنفرموده: «وَ سٰارِعُوا إِلیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکمْ وَ جَنَّةٍ عرضها اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ» ﴿آلعمران، 1333﴾ بهشتی برایتان به پهنای کل آسمانها و زمین قرار دادم. زن، مگر من دیوانهام که چنین جایی را ازدست بدهم و بیایم یک قد یکمترونیمی و چهلسانت پهنا را برای خودم بردارم!
طهارت دوم، پرهیز از گناهان کبیره؛ پاککردن اعضای رئیسهٔ بدن، چشم، گوش، زبان، شکم، دست، غریزهٔ جنسی، قدم از جرمها و از گناهان کبیره اینها بدترین نجاسات در زندگی است. در روایاتمان است، فکر کنم در جلد دوم اصول کافی است. اولاً امیرالمؤمنین میفرمایند: بهشت هشتتایش در سطح صاف است که پهنایش از کل آسمانها و زمین مطابق پهنای آسمانها و زمین است؛ اما جهنم نه، ساختمان هفت طبقه است و روی هم است، آخرین طبقهاش اسفلالسافلین است؛ یعنی در که آخرین طبقهاش، اسفلالسافلین ندارد و اینها به همدیگر هم راه دارد. عذابهای وحشتناکی در این جهنم است، وحشتناک! پیغمبر اکرم یکوقتی یک مقدار از عذاب جهنم را بیان کردند، سلمان از بین جمعیت با گریه ناله زد و گفت: ایکاش! خدا من را نیافریده بود که نمیشنیدم، نه اینکه ببینم. در روایاتمان دارد یک گروهی در این هفت طبقه هستند(یک گروه و دوتا هم نه!) که بوی عفونت گناهشان در جهنم پخش میشود! خوب عنایت کنید که این هفت طبقه، تمام عذابها را دارد، کامل دارد! یک بوی تعفنی از بدن یک گروه گنهکار پخش میشود که تمام عذابشدههای در این هفت طبقه میگویند: خدایا ما به عذابت راضی شدیم، این بو را از داخل جهنم جمع کن. این بوی گناه است، این تعفن گناه است، این بوی معصیت است. این طهارت دوم.
طهارت سوم، تطهیر القلب من الاخلاق المذمومه و الرذائل الممقوته که این را قبلاً توضیح بیشتری دادم.
طهارت چهارم، طهارت آن سرّ وجود انسان از «ما سوی الله» است که مرحوم فیض کاشانی در این طهارت چهارم فرمودند: این طهارت ویژهٔ انبیا و صدیقین است و معلوم نیست دست ما به آنجا -طهارت سرّ از ما سوی الله- برسد. یک دورنمایی از این طهارت سرّ را برایتان میگویم: شما دوتا شمشیر را الآن در نظر بگیرید، دوتا شمشیر و هر دو شمشیر را دست دوتا مؤمن بدهید. فرض کنید یک مؤمن حضرت حمزهٔ سیدالشهداست و یک مؤمن هم مصعببنعمیر، یک مؤمن حبیببنمظاهر، یک مؤمن یاران بدر، شمشیر را دست یک مؤمن واقعی ببینید و همین شمشیر را با همین ساخت دست امیرالمؤمنین 23ساله ببینید. دارید نگاه میکنید، هر دو یعنی علی و حمزه، یا علی و مصعببنعمیر، یا علی با یکی از اصحاب بدر در یک جبههاند و یکجور حمله میکنند، یکجور دست بالا میبرند، یکجور شمشیر را پایین میآورند، یکجور دشمن را از پا درمیآورند، از نظر فیزیکی که عمل بین این دوتا فرقی ندارد و یکجور است؛ اما از نظر باطن، سرّ امیرالمؤمنین این است که پیغمبر فرمودند: «ضربت علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین»، یک ضربت علی در روز خندق از عبادت کل جن و انس عالم بالاتر است. عیار خلوص این شمشیرزدن چقدر است؟ عیارش این است: «تطهیر السرّ عن ما سوی الله»، خیلی حرف است! خب این طهارت است.
و اما آن قطعهای که در کتاب غایةالمرام است. این هم خیلی قطعهٔ عجیبی است و آدم قلبش با قطعه میسوزد. ابراهیمبنمهزیار وقتی بعد از بیستسال خدمت امام عصر رسید، گفت: یابنرسولالله، چرا دیده نمیشوی؟ تو که در دنیایی، تو که امام زندهای، چرا دیده نمیشوی؟ فرمودند: دوست ندارم دیده شوم! گفت: آقا چرا؟ فرمودند: با کدام چشم بخواهند من را ببینند؟ گروه شیعه که میخواهد من را ببیند، سه عیب بزرگ پیدا کرده، برای چه من را ببیند؟
یک عیبش این است «کثرتم الاموال» شما در جمع کردن ثروت افتادهاید و همه دنبال جمعکردن ثروت هستید که حسابهای پولتان بالاتر برود. من برای چه بنشینم پولکیها بیایند من را ببینند، با کدام چشم؟ مردمی که اخلاق قارون را پیدا کردهاند! این یک عیب، این ناپاکی است! دنبال جمعکردن ثروت رفتن و هزینهنکردن و خرجنکردن ناپاکی است.
دوم، «و تحیرتم علی ضعفاء المؤمنین»، شما که سردمداران جامعهاید، به ابن مهزیار خطاب کردند: شماها با اینهمه دار و دسته ساختن، با اینهمه گروهگرایی، با اینهمه تبلیغات، با اینهمه مجلات، با اینهمه روزنامهها، با اینهمه تکهتکهشدنهایتان، تمام ضعیفان شیعه را سرگردان کردهاید و دیگر نمیفهمند حق با کیست! «تحیرتم علی ضعفاء المؤمنین»، شما شیعیان ضعیف ما را سرگردان کردهاید و نمیدانند کدام طرف بروند! راستی درست میگوید؟ چپی درست میگوید؟ شمالی درست میگوید؟ جنوبی درست میگوید؟ این آقا درست میگوید؟ آن آقا درست میگوید؟ در متحیرشدنشان است که مرجعیت را رها میکنند، رهبریت را رها میکنند! در سرگردانشدنشان است که اصلاً گاهی دین را رها میکنند. شما بد عمل کردهاید! آلوده عمل کردهاید!
سوم، «قطعتم الرحم الذی بینکم»، تمام رشتههای محبت بین همدیگر را بریدهاید. عروس با مادرشوهر، داماد با مادرزن، این محل با آن محل بد است، این شهر با آن شهر بد است، این مدیر با این اداری بد است، این اداری با این مدیر بد است، این آخوند با این مردم بد است، این مردم با این آخوند بد است، خواهرها و برادرها با هم بد هستند. «قطعتم رحم الذی بینکم»، رشتههای محبت را بریدهاید، برای چه دیده شوم؟ دوست ندارم با این چشمها من را ببینید و این آلودگی است.
و اما سورهٔ مریم: «وَ إِذْ قٰالَتِ اَلْمَلاٰئِکةُ یٰا مَرْیمُ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاک» ﴿آلعمران، 42﴾، اینان «الله اصطفاک» یعنی چه؟ یعنی مریم تو بین مردم فلسطین بهدنیا آمدی. 99درصد این مردم زمان تو حیوان و عوضی و بدکار هستند. همه به همان حال اولیهٔ نطفهای که در رحم مادر بودند، ماندند و آلودهاند. من تو را از بین اینهمه زن و مرد برای خودم سوا کردم، جدا کردم، انتخابت کردم و تو ممتازی! «و طهرک»، و زمینهٔ طهارت معنوی به تو دادم، «و اصطفاک»، بعد از این طهارت معنوی، دیگر انتخابت کردم، «عَلیٰ نِسٰاءِ اَلْعٰالَمِینَ» ﴿آلعمران، 42﴾ که با این طهارتت یک موجود برتر از تمام زنان جهانیان زمان خودت شوی.
خب حافظ میگوید:
شستوشویی کن و آنگه به خرابات خرام
خب ما چطوری شستوشو کنیم؟ یکی از آبهایی که در پاککردن انسان به شما بگویم نمونه ندارد، یعنی آب هیچ بارانی، آب هیچ چشمهای، آب هیچ دریایی، آب هیچ رودخانهای من این مسئله را تجربه دارم که مثل این آب در پاککردن نمونه ندارد اصلاً و آن گریهٔ بر حضرت ابیعبداللهالحسین است. آبش را هم خدا پیش خودمان گذاشته و ریشهٔ این آب هم قلب است. قلب هم قلب مؤمن است. جالب است که اسم مؤمن در تمام روایات گریه بُرده شده است. امیرالمؤمنین هر وقت ابیعبدالله را میدیدند، میفرمودند: «یا عبرت کل مؤمن»، حسین من! تو سبب ریختن اشک مؤمنی و این پاک میکند، گناهان گذشته را پاک میکند، رحمت خدا را نازل میکند، شفاعت پیغمبر و ائمه را بهدنبال دارد. این یک گریه و این یک آب. آب دیگر هم گریه برای پروردگار در همین مناجاتهای ماه رمضان، دعای ابوحمزه، دعای عرفه، دعای کمیل است که این آب هم در پاکسازی بسیار مؤثر است
کد مطلب: 503142
آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/news/503142/سه-عیب-بزرگ-مومنین-شست-وشویی-کن-آن-گه-خرابات-خرام