پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - 28 Mar 2024
 
۸
۳
روایتی جانگداز از هجوم به حریم آل الله

مادر! من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله تو به آسمان بلند شد

+ زیارتنامه | مداحی | پوستر
پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۴۰
کد مطلب: 352664
ابرهای فتنه از سقف سقیفه گذشتند و خانه پیامبر را احاطه کردند، همهمه در بیرون در شدت گرفت و در آنچنان کوفته شد که ستون های خانه پیامبر لرزید. «بیرون بیائید، بیرون بیائید وگرنه همه تان را آتش می زنیم.»
مادر! من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله تو به آسمان بلند شد
گروه فرهنگی جهان نيوز: کتاب «کشتی پهلو گرفته» را کمتر کسی است که نشناسد. برداشتی ادبی مبتنی بر اسناد و روایات مسلم تاریخی از حال و روز دختر پیامبر در روزهای آخر عمر شریف خاتم الانبیاء(ص) و وقایع اندوه بار پس از آن در غصب ولایت و خلافت مولای متقیان حضرت علی(ع) و آغاز جسارت و تعدی به خاندان پاک رسول خدا(ص) که سید مهدی شجاعی آن را نگاشته است.

آنچه می خوانید بخشی از متن این کتاب در روایت هجوم به خانه اهل بیت(ع) و آسیب رساندن به وجود مبارک دختر پیامبر(ص) و تلاش برای گرفتن بیعت اجباری از امام علی(ع) است.

* * *

غم به جراحت می ماند، یکباره می آید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدندش با خداست. و در این میانه، نمک روی زخم و استخوان لای زخم و زخم بر زخم، حکایتی دیگر است. حکایتی که نه می شود گفت و نه می توان نهفت.

مرگ پیامبر برای تو تنها مرگ یک پدر نبود، حتی مرگ یک پیامبر نبود، مرگ پیام بود، مرگ شمع نبود، مرگ روشنی بود...

ماه باید در آسمان باشد و از خورشید نور بگیرد، به خاطر کرم شب تابی که نباید خود را به زمین برساند. ابرهای فتنه از سقف سقیفه گذشتند و خانه پیامبر را احاطه کردند، همهمه در بیرون در شدت گرفت و در آنچنان کوفته شد که ستون های خانه پیامبر لرزید.

- بیرون بیائید، بیرون بیائید وگرنه همه تان را آتش می زنیم، صدا. صدای عمر بود.

تو با یک دنیا غم از جا بلند شدی و به پشت در رفتی، اما در را نگشودی.

- تو را با ما چه کار؟ بگذار عزاداریمان را بکنیم.

باز هم فریاد عمر بود:

- علی، عباس و بنی هاشم، همه باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت کنند.

- کدام خلیفه؟ امام و جانشین مسلمین که اینجا بالای سر پیامبر است.

- مسلمین با ابوبکر بیعت کرده اند، در را باز کن و گرنه آتش می زنم.

یک نفر به عمر گفت :

- این که پشت در ایستاده، دختر پیغمبر است، هیچ می فهمی چه می کنی؟ خانه رسول الله ...

او دوباره نعره کشید:

- این خانه را با هرکه در آن است، آتش می زنم.

به زودی هیزم فراهم شد و آتش از سر و روی خانه بالا رفت.

تو همچنان پشت در ایستاده بودی و تصور می کردی به کسی که گوش هایش را گرفته می توان گفت که هدایت چیست؟ خیر کجاست و رسالت چگونه است.

در خانه تنی از اصحاب رسول الله هم بودند، اما هیچ کس به اندازه تو شایسته دفاع از حریم پیامبر نبود. تو حلقه میان نبوت و ولایت بودی، برترین واسطه و بهترین پیوند میان رسالت و وصایت. محال بود کسی نداند آن که پشت در ایستاده، پاره تن رسول الله است.

هنوز زود بود برای فراموش شدن این حدیث پیامبر که:

- فاطِمَهُ بِضعَهٌ مِنّی فَمَن آذاهـا فَـقَـد آذانی و من آذانی فقد آذالله.

فاطمه پاره تن من است، هر که او را بیازارد، مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را.

وقتی آتش از در خانه خدا بالا رفت، آتش بیار معرکه ابوبکر، آن چنان به در حریم نبوت لگد زد که فریاد تو از میان در و دیوار به آسمان رفت.

مادر! مرا از عاشورا مترسان. مرا به کربلا دلداری مده.

عاشورا اینجاست! کربلا اینجاست!

اگر کسی جرأت کرد در تب و تاب مرگ پیامبر، خانه دخترش را آتش بزند، فرزندان او جرأت می کنند، خیمه های ذراری پیغمبر را آتش بزنند.

من بچه نیستم مادر!...

اگر علی اینجا تنها نماند که حسین در کربلا تنها نمی ماند.

حسین در کربلا می خواهد با دلیل و آیه اثبات کند که فرزند پیامبر است. پیامبری که تو در خانه او و در حریم او مورد تعدی قرار گرفتی.

تعدی به حریم فرزند پیامبر سنگین تر است یا نوه پیامبر؟

مادر! در کربلا هیچ زنی میان در و دیوار قرار نمی گیرد.

خودت گفته ای. ما حداکثر تازیان می خوریم، اما میخ آهنین بدنهایمان را سوراخ نمی کند.

مادر! وقتی تو را از پشت در بیرون کشیدند، من میخ های خونین را دیدم.

نگو گریه نکن مادر! باید مرد در این مصیبت، باید هزار بار جان داد و خاکستر شد.

ما سخت جانی کرده ایم که تاکنون زنده مانده ایم.

نگو که روزی سخت تر از عاشورا نیست.

در عاشورا کودک شش ماهه به شهادت می رسد، اما تو کودک نیامده ات- محسن ات- به شهادت رسید.

من دیدم که خودت را در آغوش فضه انداختی و شنیدم که به او گفتی:

- مرا بگیر فضه که محسن ام را کشتند...

دختر اگر درد مادرش را نفمهد که دختر نیست.

من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله تو به آسمان بلند شد.

بعد از این هیچ کربلایی نمی تواند مرا اینقدر بسوزاند....

تو را که تا مرز شهادت سوق داند، تو را که از سر راه برداشتند، تازه به خانه ریختند.

پدر که حال تو را دید، برق غیرت در چشمهای خشمناکش درخشید، خندق وار حمله کرد، عمر را بلند کرد و بر زمین کوبید، گردن و بینی اش را به خاک مالید و چون شیر غرید:

- ای پسر صحاک! قسم به خدایی که محمد را به پیامبری برانگیخت، اگر مأمور به صبر و سکوت نبودم، به تو می فهماندم که هتک حرمت پیامبر یعنی چه؟

و باز خندق وار از روی او بلند شد تا خشم، عنان حلمش را تصاحب نکند.

اما .... اما .... تداعی اش جگرم را خاکستر می کند.

به خود نیامدند و از رو نرفتند، عمر و غلامش قنفذ و ابن خزائه و دیگران، ریسمان در گردن پدر افکندند تا او را برای بیعت گرفتن به مسجد ببرند.

ریسمان در گردن خورشید. طناب بر گلوی حق. مظلومیت محض.

تو باز نتوانستی تاب بیاوری. خودت نمی توانستی به روی پا بایستی اما امامت را هم نمی توانستی در چنگال دشمنان تنها بگذاری.

خود را با همه جرأت و نقاهت از جا کندی و به دامن علی آویختی.

- من نمی گذارم علی را ببرید.

نمی دانم تازیانه بود یا غلاف یا دسته شمشیر بود، چه بود؟ عمر آنقدر بر بازو و پهلوی مجروح تو زد که تو از حال رفتی و دستت رها شد.

انگار نه بر بازو و پهلوی تو که بر قلب ما می زد، اما ما جز گریه چه می توانستیم بکنیم؟

و پدر هم که خود در بند بود.

تو از هوش رفتی و پدر را کشان کشان به مسجد بردند. در راه رو به سوی پیامبر برگرداند و گفت:
یابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی.

برادر این قوم بر ما مسلط شده اند و دارند مرا می کشند...

عمر به پدر گفت:

- علی بیعت کن.

پدر گفت:

- اگر نکنم چه می شود؟

عمر به پدر، به برادر به وصی پیامبر، به جان پیامبر گفت:

- گردنت را می زنم.

پدر گردنش را برافراشت و گفت:

- در این صورت بنده خدا و برادر پیامبر خدا را کشته ای.

عمر گفت:

- بنده خدا آری اما برادر پیامبر نه.

پدر تا این حد وقاحت را تصور نمی کرد، پرسید:

- یعی انکار می کنی که پیامبر بین من و خودش، صیغه برادری جاری کرد؟

عمر گفت و ابوبکر هم:

- انکار می کنیم. بیعت کن.

پدر گفت:

- بیعت نمی کنم. من در سقیفه نبودم اما استدلال شما در آنجا این بود که شما از انصار به پیامبر نزدیک تر بوده اید، پس خلاقت از آن شماست. من بر مبنای همین استدلالتان به شما می گویم که خلافت حق من است. هیچ کس به پیامبر نزدیک تر از من نبوده و نیست. اگر از خدا می ترسید، انصاف دهید.

هیچ گونه حرفی برای گفتن نداشتند.

اما عمر گفت:

- رهایت نمی کنیم تا بیعت کنی.

پدر رو به عمر کرد و گفت:

- گره خلافت را برای ابوبکر محکم می کنی تا او فردا آن را برای تو باز کند. از این پستان بدوش تا سهم شیر خودت را ببری. بخدا که اگر با شما غاصبان نیرنگ باز بیعت کنم.

تو وقتی به هوش آمدی از فضه پرسیدی:

- علی کجاست؟

فضه گفت که او را به مسجد بردند.

من نمی دانم تو با کدام توان به سوی مسجد دویدی و وقتی علی را در چنگال دشمنان دیدی و شمشیر را بالای سرش فریاد کشیدی:

- ای ابوبکر! اگر دست از سر پسر عمویم برنداری، سرم را برهنه می کنم، گریبان چاک می زنم و همه تان را نفرین می کنم. به خدا نه من از ناقه صالح کم ارج ترم و نه کودکانم کم قدرتر.

همه وحشت کردند، ای وای که اگر تو نفرین می کردی! ای کاش تو نفرین می کردی.

پدر به سلمان گفت:

- برو و دختر رسول ا لله را دریاب. اگر او نفرین کند...

سلمان شتابان به نزد تو آمد و عرض کرد:

- ای دختر پیامبر! خشم نگیرید. نفرین نکنید. خدا پدرتان را برای رحمت مبعوث کرد...

تو فریاد زدی:

- علی را، خلیفه به حق پیامبر را دارند می کشند...

اگرچه موقت، دست از سر علی برداشتند و رهایش کردند. و تو تا پدر را به خانه نیاوردی، نیامدی. ولی چه آمدنی. روح و جسمت غرق جراحت بود.

و من نمی دانم کدام توان، تو را بر پا نگاه داشته بود.

تو از علی خسته تر، علی از تو خسته تر. تو از علی مظلوم تر، علی از تو مظلوم تر.

هر دو به خانه آمدید، اما چه آمدنی.

تو چون کشتی شکسته، پهلو گرفتی. و پدر درست مانند چوپانی که گوسفندانش، داوطلبانه خود را به آغوش مرگ سپرده باشند، غم آلوده، حسرت زده، و در عین حال خشمگین خود را به خانه انداخت.

قبول کن که غم عاشورا هرچه باشد، به این سنگینی نیست.

پدر به هنگام تغسیل، روی تو را خواهد دید و بازوی تو را و پهلوی تو را.

و پدر را از این پس هزار عاشوراست.

* * *

پوستر



مداحی

حاج منصور ارضی/ آتش بلند بود که این در شکسته شد


حاج میثم مطیعی/ نوحه عربی در رثای حضرت زهرا (س) در حضور رهبر انقلاب


حاج محمود کریمی/ قصه، قصه ی آتیش نیست فقط


حاج مهدی سلحشور/ راه جبهه باز هنوز تا بگیریم حق فدک


حاج سید مهدی میرداماد/ یاس رخ نیلوفری، ای مادر!



زیارت نامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً

وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ


وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ‏ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ‏

اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ‏

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ

السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ‏

أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ كَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏

أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِكَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ‏

مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ‏

مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ

وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جَازِياً وَ مُثِيباً


اى آن كه خدايى كه تو را خلق كرد پيش از خلقت بيازمود و در آن آزمايش بر هر گونه بلا و مصيبت تو را شكيبا و بردبار گردانيد

و ما چنين پنداريم كه دوستان شما هستيم و مقام بزرگى شما را تصديق مى‏كنيم و بر هر دستور و تعليمات الهى كه پدر شما و وصيّش كه درود حق بر او و آلش باد براى ما آورد صبور و مطيع خواهيم بود

پس ما درخواست می كنيم هرگاه كه مصدق و مؤمن به شما هستيم كه ما را بواسطه اين تصديق به رسول و وصيش خدا به شما ملحق فرمايد تا به ما مژده رسد كه بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاك سازد

سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پيغمبر خدا

سلام بر تو اى دختر حبيب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا

سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امين خدا سلام بر تو اى دختر بهترين خلق خدا

سلام بر تو اى دختر بهترين پيغمبران و رسولان و فرشتگان خدا

سلام بر تو اى دختر بهترين خلق سلام بر تو اى سيده زنان عالم از اولين و آخرين

سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امير المؤمنين) و بهترين تمام خلق بعد از رسول خدا

سلام بر تو اى مادر حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت

سلام بر تو اى صديقه طاهره كه به راه دين شهيد گرديدى

سلام بر تو اى آنكه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى

سلام بر تو اى صاحب فضيلت‏و پاكيزه صفات سلام بر تو اى انسيه حوراء

سلام بر تو اى ذات متقى پاك گوهر سلام بر تو اى آنكه به الهام خدا دانا بودى

سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) كه حق تو را غصب كردند

سلام بر تو اى ستم كشيده و مقهور دشمنان دين

سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و بركات حق بر تو باد

درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد

گواهى مى‏دهم كه چون تو از جهان رفتى با مقام يقين و دليل روشن از جانب پروردگار بودى و هر كه تو را مسرور و شاد ساخته

رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته

و هر كه در حق تو جفا و ظلم كرد به رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا كرده

و هر كه تو را آزرده كرد رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است

و هر كه به تو پيوست به رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد پيوسته

و هر كه از تو بريده از رسول خدا كه درود خدا بر او و آلش باد بريده است

زيرا تو پاره تن پيغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى

خدا را گواه مى‏گيرم و رسول او و فرشتگان را كه من از آن كس راضيم كه شما از او راضى هستيد و خشمگينم از هر كه شما از او خشمگين هستيد

بيزارم از آنكه شما از او بيزاريد دوستم با آن كه شما با او دوستيد و دشمنم با هر كه شما با او دشمنيد

ناراضيم از هر كه شما از او ناراضى هستيد و محبوب من است هر كه محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا كافى است

كه گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

خدا را گواه مى‏گيرم و پيغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مى‏گيرم و فرشتگان را كه من دوستم با دوستان شما

و دشمنم با دشمنان شما و با هر كه محاربه كند با شما محاربم

من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت كه پيشوايان دين منند يقين دارم

و به ولايت و امامت شما ايمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم

گواهى مى‏دهم كه دين همان است كه آنها راست و حكم خدا همان حكم است كه آنها كنند و آنها حكم خدا را البته به خلق رسانيدند

و امت را به راه خدا به طريق حكمت و برهان و پند و اندرز نيكو دعوت كردند و از ملامت لائمان نينديشيدند

و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذريه و فرزندانت كه امامان پاك گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بيتش

و درود فرست بر بتول طاهره و صديقه معصومه باتقواى پاكيزه روح

كه از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاك گوهر با رشد و هدايت و مظلوم و مقهور امت كه حقش را غصب و ارثش را منع كردند و استخوان پهلويش را شكستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهيد كردند

اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پيغمبر توست

تحيت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست كه خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبيب حضرت مصطفى و قرين حضرت مرتضى

و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولياء و ملازم ورع و زهد

و سيب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى

و انوار ائمه طاهرين را از نسل پاك او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بياويختى

پروردگارا درود فرست بر او درودى كه مقامش نزد تو بيفزايد و نزد تو شرافت يابد و از مقام رضا و خشنوديت منزلت گيرد از ما تحيت و سلام به روح پاك آن بزرگوار برسان

و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت كرامت فرما كه تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و كرامتى
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


خسرو
United States
يا فاطمه ازهرا...
محسن
Iran, Islamic Republic of
خیلی قشنگ بود ممنون
قال رسول الله: « اِنّ الله یَغضِبُ لِغَضَبكِ و یَرضَی لِرِضَاكِ» 9

خداوند بخاطر خشم تو خشمگین مى‏ شود، و به خاطر رضاى تو راضى‏ می شود