سفیر وقت کانادا هم که از شدت خوش خدمتی برای شیطان بزرگ، وظیفه رساندن قاچاقی مشروبات الکلی به سه دیپلمات زندانی در وزارت خارجه ایران را هم بعهده داشته، از کمرنگ کردن نقش کانادا در این فیلم شاکی و مدعی شده است
در ضلع شمالی سفارت در داشت، مشغول کار بودند، توانستند قبل از رسیدن دانشجویان فرار کنند. ما بعداً مطلع شدیم که اینها از ایران خارج شده اند. سفارت کانادا محل اختفایی برای آنها تهیه کرده بود و با صدور پاسپورت جعلی بعنوان تبعه کانادا و خرید بلیط هواپیما، بسادگی آنها را از ایران خارج کرده بود. جالب این که برای اجتناب از تبعات چنین همکاری با آمریکا، خود سفارت کانادا هم تخلیه کرده و تمامی کارمندان و خانواده های آنها از ایران خارج شده بودند. این آقای مندز جاسوس سیا، قهرمان فیلم آرگو هم به تصریح کارتر بیش از یک روز و نیم در ایران نبوده و فقط این افراد را هنگام سوار شدن به هواپیما همراهی کرده است. به نوشته خود همین جاسوس سیا، عملیات خروج از فرودگاه مهرآباد به نرمی ابریشم، یعنی بسیار ساده انجام شد و تمام بخش آخر فیلم دروغ محض است. کارتر رییس جمهور وقت آمریکا نیز از بزرگنمایی نقش سیا در این فیلم ابراز تعجب کرده و گفته است که 90 درصد ماجرا را سفیر کانادا هدایت و اداره و اجرا کرده بود. ضمن این که سفیر وقت کانادا هم که از شدت خوش خدمتی برای شیطان بزرگ، وظیفه رساندن قاچاقی مشروبات الکلی به سه دیپلمات زندانی در وزارت خارجه ایران را هم بعهده داشته، از کمرنگ کردن نقش کانادا در این فیلم شاکی و مدعی شده است.
اساس داستانی که فیلم بر مبنای آن ساخته شده، یعنی وجود یک فیلم قلابی برای پوشش یک فرار واقعی کذب است و در عالم واقع چنین اتفاقی نیفتاده است
آن را ضروری می دانم و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد. چندی پیش در برنامه «دیروز؛ امروز؛ فردا؛» بنده، بهمراه بزرگواری شرکت داشتیم. طبیعی است که ما دعوت شده بودیم تا فیلم آرگو و تصویر غلطی را که از ملت ایران و انقلاب اسلامی ترسیم می کند، نقد و نفی کنیم و با بیان موارد متعدد از اکاذیب این فیلم، نشان دهیم که آرگو دروغ می گوید و اعطای اسکار به عنوان بهترین فیلم سال هم با انگیزه سیاسی انجام شده است. متاسفانه جناب . . . آنجا بحث توفان شن را مطرح و صریحاً عنوان کردند که توفان شنی در کار نبوده و ایران این را مطرح کرده و در طول این سال ها آمریکا هم بر همین موجی که ایران ایجاد کرده سوار شده است. ایشان علت شکست طبس را ضعف لجستیک و فرسودگی تجهیزات آمریکا و خساست یکی از فرماندهان در بکارگیری بالگردهای مناسب دانستند تا بزعم خود، آمریکا را کشوری ضعیف و ناکارآمد در عرصه نظامی تصویر کنند و ضمن تاکید بر این امر که ما 21 سال است این مطلب را کشف کرده ایم، پیشنهاد کردند که در پاسخ آرگو، فیلمی از این ماجرا ساخته شود. البته بنده با قاطعیت این تحلیل را مورد تردید قرار داده و نپذیرفتم و بر اعتبار آنچه روایت تاریخی و رسمی نظام جمهوری اسلامی از این واقعه است بشدت تاکید کردم. ماحصل این ماجرا این که به جای این که ثابت شود که آرگو دروغگو است، تلویحاً ادعا شد که خود ما دروغ گفته ایم! آن هم دروغ به این بزرگی که یک واقعه کوچک نظامی را، به دروغ معجزه الهی خوانده ایم و به این ترتیب اعتقادات و ایمان خود و مردم و حتی رهبر کبیر انقلاب را به بازی گرفته ایم! به مدت حداقل 21 سال بعد از کشف حقیقت نیز هیچ گاه آن روایت کذب را اصلاح نکرده ایم! مضافاً این که اکنون باید فیلمی بسازیم و به مردم جهان اعلام کنیم که روایت قبلی ما از این ماجرا کذب بوده و روایت صحیح این حکایت جدید و خلاصه قصه همان قصه جدایی نادر از سیمین است!
در جای جای فیلم مکرر صحنه هایی دور از حقیقت گنجانده شده، مثل مسلح بودن دانشجویان حین ورود برای اشغال، یا تیرباران ایذایی گروگان ها، یا به دار کشیده شدن فردی با کت وشلوار در خیابان و یا بیرون کشیدن مردی با کراوات از خانه و کشتن او در مقابل منزلش بوسیله افراد مسلح حکومت به این معنا که در ایران دادگاهی برای ضدانقلاب تشکیل نمی شده و بر اساس هرج و مرج مردم بدون محاکمه به قتل می رسیده اند
ما را از احمق ها قرار داده است.
این فیلم به هیچ وجه شایسته دریافت اسکار نبود؛ اما هدف از اعطای اسکار این بود که فیلم در سطح جهان دیده بشود
دینی دارد سیکل دروغ را می شکند؛ اما با توجه به حجاب اجباری بازیگران در فیلم های ایرانی، بنظر می رسد که ممکن است در خارج از ایران چنین برداشتی شکل نگیرد و بیننده تمایز اعتقادی را بین کاراکتر لیلا حاتمی که روسری دارد، با آن مستخدمی که حجابش چادر است، احساس نکند و نوع پوشش را از دیدگاه اختلاف بین دو طبقه اجتماعی فهم کند نه دو سطح اعتقادی. پس آنچه در فیلم جدایی تصویر می شود این است که به طور پیوسته مردم ایران وقتی که در یک مخمصه گرفتار می شوند، سعی می کنند از دروغ برای عبور از بحران و تامین منافع خود استفاده کنند.
امروز روشن تر از سال گذشته می توان سوء ظن داشت که اسکار گرفتن آن فیلم(جدایی نادر از سیمین) هم به همین پروژه مشوه کردن چهره ملت ایران بی ربط نبوده است
جا و درستی است. وجه دیگر ضرورت سرمایه گذاری برای تولید آرگو، انتقام جویی از ملت ایران و جبران حس تحقیر و شکست خوردگی بزرگی است که آمریکا در ایران پس از انقلاب با گروگان گرفته شدن 52 تبعه خود تجربه کرد و تحقیر بزرگتری است که در شکست عملیات نظامی خود برای آزادسازی گروگانها در طبس به او تحمیل شد.