درخیال خود از کوچه باغهای دشت عشق میگذرم و درکناریاس سفیدناگهان میخکوب میشوم.بوی درب نیم سوخته مشامم رامی آزاردوصدای ناله دخترنازنینت درمیان در ودیواربه گوشم میرسد.بانوایش هم صدا میشوم وازاعماق وجودم فریادبرمی آورم "یامحمدیارسول الله"ای گل سرسبدآفرینش به پهلوی شکسته یگانه بانوی عالمیان قسم که همیشه درقلبم جای داری.