پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۰

داستان هديه كردن دو نعلبكي به رهبري

جمعه ۵ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۴۴
کد مطلب: 131528
 وقتي مي‌خواهيم وارد بيت شويم، محمدرضا سنگري (شاعر) دو نعلبكي خيلي معمولي از جيبش در مي‌آورد و مي‌دهد به يكي از روحاني‌هاي فعال در بيت. مي‌گويد، اينها را يك جانباز به نام زين‌العابديني به آقا هديه كرده است. معلوم نيست مراد او از اين كار چيست.

به گزارش خبرگزاري فارس، شب نيمه ماه مبارك رمضان از چند سال پيش به اين سو، هميشه براي شاعران با خاطره‌هاي ماندگار همراه بوده است كه اين خاطره‌ها را با رسانه‌ها در ميان گذاشته‌اند. حتي بعضي از آنها از مدت‌ها قبل براي ديدار با رهبر معظم انقلاب در اين شب خاطره‌انگيز برنامه‌ريزي مي‌كنند و به هيچ روي، شركت در اين مراسم را از دست نمي‌دهند. به عنوان نمونه، در حالي كه نيمه ماه رمضان امسال، مصادف با سالگرد درگذشت مادر افشين علاء، غزل‌سرا و شاعر كودكان و نوجوانان است، اما او خودش را به برنامه رسانده تا علاوه بر شركت در آن و شعرخواني در محضر مقام معظم رهبري، سخنان تأمل‌برانگيزي به زبان جاري كند.

* بدهيد اين بسته نان را تبرك كنند
بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم‌ها را در يكي از اتاق‌هاي ساختمان جا مي‌دهند و آقايان در طبقه زيرين همان ساختمان سر سفره افطار مي‌نشينند. با خود فكر مي‌كنم لابد آقا در جاي مستقلي روزه خود را باز مي‌كنند، اما وقتي همه مهمان‌ها سر سفره جايي براي خود دست و پا مي‌كنند و مي‌نشينند به خوردن چاي و خرما، رهبري از راه مي‌رسند و مي‌روند پايين مجلس روي يك صندلي مي‌نشينند و روزه خود را افطار مي‌كنند. حداد عادل هم سر سفره كنار آقا جا گرفته و لابه‌لاي غذا خوردن، جملاتي را با ايشان در ميان مي‌گذارد كه رهبري بيشتر گوش مي‌كنند و با سر گفته‌هاي او را تأييد مي‌كنند. آن دست آقا هم سيدمحمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و حجت‌الاسلام رشاد نشسته‌اند سر سفره.
جماعت به غذا خوردن مشغولند كه چند نفر اراده مي‌كنند بروند پيش رهبري. محافظ‌ها از آنان خواهش مي‌كنند كه اجازه بدهند آقا غذايشان را بخورند و در فرصت‌هاي ديگر، حرف‌هايشان را با ايشان در ميان بگذارند. اما يك نفر كه براي اين كار خيلي اصرار مي‌كند، يك بسته نان مي‌دهد به يكي از محافظ‌ها و مي‌گويد: «پس اين را بدهيد آقا تبرك كنند!» آن بنده خدا هم مي‌گويد: «بهتر نيست يك تكه از نان‌هاي روي ميز افطار آقا را برداريد؟» و مقداري نان به آن مهمان مي‌دهد كه تكه‌اي از آن جدا شده است.

* شعرهايي بخوانيد كه همه آن را بفهمند
جلسه شعرخواني خيلي زود شروع مي‌شود. مجلس به صورت مربع طراحي شده است و هر كس بايد بر اساس شماره‌اي كه در دست دارد، روي صندلي خودش بنشيند؛ غير از خانم‌ها كه يكي از اضلاع اين مربع متعلق به آنهاست و آقاي رشاد حواسش خيلي جمع است كه اول همه آقايان شعرهايشان را بخوانند، بعد بروند سروقت خانم‌ها. براي همين، وقتي چند نفر از آقايان شعرشان را مي‌خوانند، رشاد به عليرضا قزوه يادآوري مي‌كند كه حالا نوبت خانم‌هاست و بگذارد آنها شعر بخوانند.
قزوه، جلسه را با خواندن چند بيت درباره ماه مبارك رمضان شروع مي‌كند. بعد، يادي مي‌كند از شاعران فقيدي كه تجربه شركت در اين جلسات را داشته‌اند و حالا در ميان ما نيستند. از جمله كساني كه او نام مي‌برد، مهرداد اوستا، محمود شاهرخي (جذبه)، نصرالله مرداني، حسن حسيني، قيصر امين‌پور، سلمان هراتي و سپيده كاشاني است. بعد از اين هم جاي احمد عزيزي را هم ـ كه از نيمه اسفند 86 در بيمارستان بستري است ـ خالي مي‌كند. يك توضيح هم درباره غيبت حميد سبزواري و مشفق كاشاني مي‌دهد و مي‌گويد كه اينها به دليل كهولت سن و ناتواني از حضور در جلسه عذرخواهي كرده‌اند.
قزوه بعد از اين مقدمه، بايد به سراغ اولين نفري برود كه قرار است شعر بخواند. او دو شاعر را داراي استيل و ويژگي خاص مي‌داند؛ اول احمد عزيزي و دوم، استاد علي معلم دامغاني ـ كه حتماً اين ستايش، دليلي جز شعرخواني علي معلم ندارد. همينطور هم هست. او اولين شاعري است كه از جمع پيشكسوتان، فصلي از يك شعر بلند را براي حضار مي‌خواند؛ شعري سنگين كه مطلعش اين است: «دريغ است از ولي، اما ولي تنهاست بي‌مردم...»
شعر كه تمام مي‌شود، رهبري از آقاي معلم تشكر مي‌كنند، اما در پايان جلسه و در صحبت‌هايشان اشاره‌اي به اين موضوع مي‌كنند كه طوري حرف بزنيد كه همه شعرهاي شما را بفهمند؛ حتي آنها كه با شعر مأنوس نيستند.
ميكروفون بي‌سيم پايه‌دار دست به دست مي‌شود تا مي‌رسد به علي موسوي گرمارودي. قزوه او را نفر دوم شعرخواني كرده است، اما گرمارودي مي‌گويد كه دلش مي‌خواسته اين فرصت را در اختيار جوان‌ترها قرار دهد و حتي از آن جواني كه نامزد شعرخواني كرده بوده نام مي‌برد. سيدحميد برقعي ـ كه همشهري گرمارودي هم هست و شعرهاي آييني مي‌خواند، اما قرار نيست كسي نوبتش را به شاعر ديگري بدهد. گرمارودي يك غزل پنج و يك قطعه هفت بيتي با عنوان «مهرباني» مي‌خواند كه بسيار مورد توجه واقع مي‌شود. آقا مي‌گويند: «طيب‌الله انفاسكم. قطعه خوبي بود.»
يوسفعلي ميرشكاك، نفر سوم جماعت شاعراني است كه امشب قرار است شعر بخوانند؛ يكي از ميان 29 نفر. شعرش قافيه جالبي دارد كه هر بيت با «اغي» ختم مي‌شود و گاهي لبخند روي لب حضار آشكار مي‌شود.
قزوه با جملاتي به استقبال شعرخواني حداد عادل مي‌رود. مي‌گويد كه او توأمان اهل شعر و ادب و سياست است كه علي معلم كنار گوشش مي‌گويد: «فلسفه را هم اضافه كن.» قزوه هم اين كار را مي‌كند و حداد عادل با خواندن شعري با رديف و عنوان «گل سرخ» جلسه را به وجد مي‌آورد. يك «طيب‌الله انفاسكم» هم نصيب او از رهبري مي‌شود.
حجت‌الاسلام زكريا اخلاقي يكي از سه شاعر روحاني است كه در فهرست شعرخوانان امشب قرار دارد. شعرش را كه مي‌خواند، مورد تشويق آقا واقع مي‌شود. ايشان مي‌گويند: «شعرتان خيلي خوب بود و بحر سختي داشت، اما چون شما خودتان عروضي هستيد، حمل بر صحت مي‌كنيم و به خودتان وامي‌گذاريم.»

* آبي و قرمز در شعر شاعر
استاد كلامي از شاعران آذري‌زباني است كه رهبر معظم انقلاب حتي خانواده او را از نزديك مي‌شناسند و قبل از نماز و افطار با او به زبان آذري احوال‌پرسي مي‌كنند. شعر او با واژه‌هاي فوتبالي شنيده و فهميده مي‌شود. لازم نيست حتماً به زبان تركي مسلط باشي و بداني كه او چه مي‌گويد. مضمون شعر او به نحوي به حفظ وحدت گروه‌ها و دسته‌هاي سياسي كشور در مقابل دشمنان مي‌پردازد. مثلاً مي‌گويد: «شما بهتر است تيم خودتان را تشويق كنيد و به طرف مقابل توهين نكنيد. آبي و قرمز مهم نيست، بلكه دفاع از دروازه تيم ملي مهم است. بنابراين كاري بكنيد كه اجنبي سوء استفاده نكند.»
محمود حبيبي كسبي، يكي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر، هفتمين نفري است كه شعر مي‌خواند و بلافاصله پس از او، ميكروفون جلوي قادر طهماسبي (فريد) قرار مي‌گيرد. او تقريباً يكي از شعرخوانان ثابت اين چند سال اخير است كه با مكث زياد و مقدمه طولاني شعر خود را شروع مي‌كند. قزوه قبل از آنكه شعرخواني استاد فريد شروع شود، مي‌گويد كه قرار است امشب حدود 30 نفر شعر بخوانند، بنابراين بايد شعرها كوتاه باشد و مقدمه‌ها حذف شود. البته او قبلاً گفته كه فريد، چله‌نشين شعر و ادبيات است و اخيراً داستان هم نوشته است كه رهبري بعد از شعرخواني فريد مي‌گويند: «شعرهايش كه خوب بود، بايد منتظر باشيم داستانش هم در بيايد ببينيم چگونه است.»
احوالپرسي منظوم فريد از دوستان، مثنوي جالبي است كه حضار را ياد كارهاي ديگر او مي‌اندازد. فريد مي‌گويد كه شاعر براي خواندن شعرش به دنبال بهانه است، اما آقا مي‌گويند: «اگر بهانه هم پيدا نكرد، بي‌بهانه مي‌خواند!» كه شاعران به خنده مي‌افتند.
محمدباقر كلاهي اهري از شاعران مشهدي است كه وقتي شعرش را مي‌خواند، بسيار مورد تفقد رهبري واقع مي‌شود. شعري با اين مطلع:
«عشق است كيميا و منم كيمياطلب
عشق است كهربا و منم كهرباطلب»
پس از كلاهي اهري، نوبت به حجت‌الاسلام محمدحسين انصاري، شاعر روحاني اهل جنوب كشور مي‌رسد. همان كه با زيركي، اول جلسه چفيه آقا را مال خود كرد و پس از آن، چفيه را به گردن خود انداخت.
قزوه وقتي مي‌بيند افشين علاء از راه رسيده است، اعلام مي‌كند كه بعد از اين، نوبت به چند شاعر از جمله علاء مي‌رسد. اما اين ترتيب، با تذكر حجت‌الاسلام رشاد به هم مي‌ريزد و اول علي داوودي شعرش را مي‌خواند و بعد، ميكروفون مي‌رود در ميان بانوان شاعر. داوودي كه شعرش را مي‌خواند، رهبري مي‌گويند كه الفاظ زيبايي داشت و ادامه مي‌دهند: «شعر شما از آن كارهايي است كه بايد يك بار ديگر خوانده شود.»
از شاعر دوازدهم ـ كه پونه نكويي، شاعر جوان گيلاني باشد ـ ميكروفون به ميان بانوان شاعر مي‌رود. اثر او، يك سروده بسيار احساسي و شاعرانه است كه از عناصري مانند طبيعت به خوبي در آن بهره گرفته شده است. نفر بعدي هم سپيده فلاح‌فر، دانش‌آموز برگزيده المپياد ادبي است كه هم نام كوچكش و هم فاميلي‌اش با آنچه قبلاً شنيده‌ايم، تفاوت دارد. سپيده، همان «راحيل» فرزند مريم صباغ‌زاده ايراني، نويسنده و تقي دژاكام، منتقد و روزنامه‌نگار است كه به نظر مي‌رسد جوان‌ترين شاعر حاضر در جلسه باشد.
فرشته خدابنده، شاعر مشهدي از ديگر رويش‌هاي شعر معاصر است كه وقتي شعرش را مي‌خواند و مورد توجه رهبر معظم انقلاب واقع مي‌شود، قزوه توضيح مي‌دهد كه اگر شعر خانم خدابنده از چنين قوتي برخوردار است، به دليل شاگردي استاد قهرمان، شاعر بلندآوازه مشهدي است.

* حيف مي‌شد نمي‌خواندي
فاطمه ناني‌زاده، يكي ديگر از شاعران جوان كشور ماست كه مي‌گويد غزلي براي جانبازان شيميايي سروده است. وقتي آن را مي‌خواند، اجازه مي‌خواهد كه يك شعر ديگر هم درباره زيارت امام هشتم بخواند، اما قزوه اين اجازه را به او نمي‌دهد و مي‌گويد: «همه يك شعر خواندند، شما هم همان يك شعر بخوان.» اما وقتي آقا مي‌بينند كه شاعر جوان ممكن است برنجد، بلافاصله پشت ميكروفون خودشان مي‌گويند: «آن شعر را هم بخوانيد.»
وقتي ناني‌زاده شعر پراحساس و خوش‌قافيه خود را به محضر امام رضا (ع) تقديم مي‌كند، رهبري مي‌گويند: «انصافاً شعر خوبي بود. حيف بود نمي‌خوانديد.» آنگاه قزوه صحبت‌هاي رهبري را ادامه مي‌دهد: «حالا اگر شعر ديگري هم داري بخوان!»
بعد از اين شاعر جوان، نوبت به سيميندخت وحيدي، بانوي شعر كشورمان مي‌رسد. او كه از شاعران متقدم ايران است، غزلي طولاني مي‌خواند و مورد تشويق رهبر معظم انقلاب قرار مي‌گيرد.
عفت شريعتي كوهبناني نيز به عنوان آخرين شاعر زن، شعر خود را در محضر شاعران مي‌خواند. يادم هست او در داستان‌نويسي هم توانايي‌هاي بسياري داشته و در جشنواره ادبيات داستاني بسيج، رتبه خوبي كسب كرده است.
ميكروفون دوباره به ميان آقايان برمي‌گردد. حسين جنتي، يكي از برگزيدگان جشنواره شعر فجر در دوره‌هاي گذشته است كه او را به عنوان شاعر جوان وراميني مي‌شناسند. شعر او، بسيار جذاب و قدرتمند است كه به گفته رهبر فرزانه انقلاب، دغدغه‌ها و دل‌نگراني‌هاي نسل جوان را نمايان مي‌كند. وقتي جنتي شعر خود را مي‌خواند، آقا مي‌گويند: «شعر شما زبان خوب و رديف سختي داشت.» و قزوه مي‌گويد: «خاطره خوبي از اولين شعرخواني در حضور رهبر انقلاب در ذهن اين شاعر جوان به جاي ماند.»
هادي حسني نيز از شاعران جوان است كه سروده او بسيار مورد تشويق رهبري واقع مي‌شود. آقا اگر نظر خاصي درباره شعري نداشته باشند، به گفتن «طيب‌الله انفاسكم، بسيار خوب، بسيار خوب» بسنده مي‌كنند، اما درباره شعر شاعران جواني مثل حسني مي‌گويند: «احسنت! شعر شسته و رفته، بامعنا و پرمغزي بود.» به خصوص وقتي او به اين مصرع مي‌رسد، مورد تشويق حاضران قرار مي‌گيرد: «... كه شرط داغ نديدن جگر نداشتن است»
سيدمحسن خاتمي، بيستمين شاعري است كه شعر خود را مي‌خواند و پس از آن، سرانجام نوبت به افشين علاء مي‌رسد؛ او كه دير آمده و قرار است زود برود.

* از اين طرف كه منم راه كاروان باز است
افشين علاء نيمه‌هاي مجلس از راه مي‌رسد. او را در صف نماز و سر سفره افطار نديده‌ايم و اين شائبه بين برخي شاعران به وجود آمده كه ممكن است او هم مثل معدود شاعراني كه اين فرصت مغتنم را از دست داده‌اند، به جلسه نرسد، اما مي‌رسد و حرف‌هايي درخور تأمل مي‌زند و پاسخي به شعر از رهبر فرزانه انقلاب دريافت مي‌كند كه بسيار جالب توجه و هوشمندانه است.
علاء قبل از اينكه شعرش را بخواند، مي‌گويد: «امشب با سالگرد درگذشت مادرم مصادف بود، اما انگار عده‌اي منتظرند بگويند كسي از دامن شما جدا شده است. بنابراين، گفتم هر جوري هست بايد خودم را به اين جلسه برسانم. چون دامن شما آنقدر پرمهر است كه كه نمي‌شود از شما جدا شد. وقتي شما را مي‌بينيم با تمام دلخستگي‌ها آرامش مي‌يابيم.»
رهبري با خواندن اين مصرع كه: «از اين طرف كه منم، راه كاروان باز است» ادامه دادند: «گفته‌اند دوري و دوستي!» كه حاضران خنديدند و علاء گفت: «اما خيلي از دوستي‌ها از نوع دوستي اويس قرني است.»
نفر پسين كه شعرش را مي‌خواند، هادي سعيدي كياسري از گردانندگان اوليه مجله شعر حوزه هنري است. وقتي مي‌گويد كه مي‌خواهد غزلي تقديم رهبر معظم انقلاب كند، آقا مي‌گويند:
«تو يك غزل بخواني از آن عاشقانه‌ها
من يك ترانه سر كنم از آن ترانه‌ها»
بعد از اين، قزوه مي‌گويد كه همه سراغ شعر طنز را مي‌گيرند، اما كسي مثل ناصر فيض، شعري دارد كه خواندنش جاي نگراني دارد! خيلي زود معلوم مي‌شود كه نگراني قزوه از شعرخواني فيض چيست. چون شعر طنز او با رديف «عليرضا قزوه» يك شعر زيبا و شنيدني درباره خصوصيات فردي و رفتار حرفه‌اي مجري جلسه است. وقتي فيض شعرش را با مصرع «هيس! آمد عليرضا قزوه» تمام مي‌كند، رهبري با يادآوري شعر قبلي ناصر فيض مي‌گويند: «شما بالاخره برادرزن‌هايتان را عوض كرديد؟!»
فاضل نظري از شاعراني است كه هم در انتخاب شعر شاعران و هم در جلسه‌گرداني به مرتضي اميري اسفندقه و عليرضا قزوه كمك مي‌كند. او يك غزل مي‌خواند و بلافاصله ميكروفون به حجت‌الاسلام رشاد مي‌رسد. او هم شعري درباره واقعه عاشورا مي‌خواند كه به گفته خودش سوغات و رهاورد سفر عتبات است. وقتي شعر او تمام مي‌شود، آقا مي‌گويند: «وزن يكي از مصرع‌ها دچار اشكال بود. در بعضي قافيه‌ها هم هاي غيرملفوظ وجود داشت.» كه آقاي رشاد مي‌گويد: «در شعر حافظ هم چنين بوده است.» رهبري در پاسخ مي‌گويند: «آن به خاطر لهجه شيرازي حافظ است و اشكال ادبي ندارد.»
همين بحث‌هاي ادبي باعث مي‌شود كه احد ده‌بزرگي، شاعر شيرازي براي شعرخواني دعوت شود. قزوه مي‌گويد كه او به نمايندگي از مرحومان جمالي و نصرالله مرداني شعر خواهد خواند. ده‌بزرگي هم اجازه مي‌خواهد كه شعري با لهجه شيرازي بخواند كه آقا مي‌گويند: «هرچه مي‌خواهد دل تنگت بخوان!»
شعر اين شاعر پيشكسوت به حمايت آمريكا از رژيم صهيونيستي اشاره دارد و اين اقدام را مذموم و زشت مي‌داند.
سينا علي محمدي، يكي از برگزيدگان شعر فجر، سروده‌اي در قالب سپيد مي‌خواند كه درباره مظلوميت مردم غزه است. وقتي او شعرش را تمام مي‌كند، آقا مي‌گويند: «من البته سررشته‌اي از شعر سپيد ندارم، منتها چون شعر شما داراي مضامين خوبي بود، كاش شعر منظوم هم داشتيد.»
نفر بعدي، در حالي شعر خود را قرائت مي‌كند كه شب به ساعت 23 نزديك مي‌شود. محمدعلي جوشايي از شهر بم، بخش پاياني يك غزل مثنوي را مي‌خواند كه عنوانش «درخت پسته كوهي» است. شعر او سرشار از اميد به آينده و داراي اشاراتي به رويش نهال تازه ايمان است.
جلسه رو به اتمام است. قزوه از حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني، مسئول دفتر مقام معظم رهبري مي‌خواهد كه شعرش را بخواند، اما او مي‌گويد كه وقت تمام شده و حاضران خسته‌اند. آقا كه شاهد گفت و شنود مجري با اوست، مي‌گويند: «حالا كه اصرار مي‌كنند، بخوان.»
وقتي هم كه حجت‌الاسلام محمدي گلپايگاني شعر خود را تمام مي‌كند و در آن از اقوام و ملل ايراني و شهرهاي مختلف كشورمان نام مي‌برد، رهبري با شوخ‌طبعي و دقت نظر مي‌گويند: «اسم همه شهرها را بردي، اما كهگيلويه و بويراحمد را جا انداختي!»
بعدش هم براي تشويق مسئول دفترشان مي‌گويند: «جزاكم‌الله في ايران!»
ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، بعد از صحبت‌هاي ايشان در نيمه‌شب چهارشنبه چهاردهم ماه مبارك رمضان، همزمان با شب ميلاد كريم اهل بيت، امام حسن مجتبي (ع) به پايان مي‌رسد.
سخنان مقام معظم رهبري، پيش از اين روي خروجي فارس قرار گرفته است.

------------------------------
گزارش از: حميد محمدي محمدي

نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *