کشوری که در جبهه فرهنگی و سیاسی عقبنشینی میکند و تسلیم امپراطوری منحط غرب به رهبری آمریکا میشود در تمام عرصههای اقتصادی، امنیتی، نظامی و اقتصادی ضربه خواهد خورد.
جهان نيوز - اسماعیل کوثری: سخنان بسیار مهم رهبر حکیم انقلاب در جمع هزاران نفر از فرماندهان سپاه پاسداران که با هشدار دوباره بر مقوله «نفوذ دشمن» ایراد گردید، بار دیگر توجهات رسانهای در داخل و خارج را به این موضوع حساس جلب نموده است. این در حالی است که معظمله چندی پیش نیز از توطئه نفوذ دشمن در کشور پس از «برجام» سخن به میان آوردند و آن را علت و اساس اقبال موذیانه آمریکا به ایران دانستند.
از جمله موارد حساس که در سخنرانی چهارشنبه بدان اشاره شد، نفوذ فرهنگی و سیاسی است. مقابله با نفوذ دشمن در حوزههای گوناگون را باید زیر مجموعه نفوذ فرهنگی و سیاسی تلقی شود. به کرّات ثابت شده است که تلاشهای دشمن برای تهاجم نظامی و امنیتی تماماً با شکست مواجه شده و از این روست که شکل تهاجم به تهاجم «سیاسی و فرهنگی» تغییر کرده است. نکاتی که در ادامه به آنها اشاره شده است، تنها گوشهای از ملاحظات در این باره است.
1- نفوذ فرهنگی که همان تعبیر به روز شده «شبیخون فرهنگی» است به اعتقاد تمام جامعهشناسان زیربنای تمام تغییرات در تمام سطوح جوامع بشری است. با مروری بر وصایا و رهنمودهای امام راحل(ره) در مییابیم تغییر در فرهنگ جامعه به خصوص فرهنگ سیاسی کشور عامل سقوط نظام شاهنشاهی بود. باورهای انقلابی و اعتقادی ما به زیرساخت و در نهایت به مسیری تبدیل گردید که با وجود تهدیدات گوناگون و گسترده، انقلاب اسلامی به مدد آن تمام تهدیدات را پشت سر گذاشت و آن را به فرصت بدل کرد. سرمایهگذاری سنگین دشمن در بخش فرهنگ، ثابت میکند شکستهای پی در پی، آنان را به سمت تخریب اعتقادات اسلامی و روحیه انقلابی سوق داده است. «ناتوی فرهنگی» را میتوان دقیقترین تعبیر رهبر معظم انقلاب در رویکرد فرهنگی غرب در قبال ایران دانست. همچنانکه، غرب از ابزار نظامی «پیمان آتلانتیک شمالی»(ناتو) برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند در زمینه فرهنگی نیز دقیقاً چنین رویهای دارد. کافی است کشوری مستقل همچون ایران اسلامی از پذیرش نسخههای فرهنگی آنان استنکاف کند تا وارد عمل شده و با ابزارهایی نظیر نقض حقوق بشر، نادیدهگرفتن آزادیهای اساسی و حمایت از تروریسم، سران آن کشور را به قبول خواستههای خود «مجبور» کنند. نکته اینجاست که نسخه نخنما شده فرهنگی آنان در قبال ایران با رویکرد نفوذ همراه شده و در قالب مظاهری نظیر کمارزشانگاری سبک زندگی اسلامی، گسترش شبکههای اجتماعی، ترویج سبک زندگی غربی از طریق سهلالوصول نمودن دسترسی به اینترنت جهانی(نظیر پروژه اینترنت گوگل و فیسبوک) و شبکههای ماهوارهای قابل رؤیت است. جای تأسف است که با وجود تمام قرائن و شواهد نفوذ فرهنگی، برخی همچنان خود را به خواب زده و بدون در نظر گرفتن بسترهای سنتی و اسلامی جامعه هر رطب و یابسی را به اسم گسترش فناوری در اختیار جامعه به خصوص جوانان قرار میدهند و فراموش میکنند که لطمه خوردن به باورها و آرمانها با تهدید جدی زیرساختهایی منجر میگردد که به ما ایستادگی آموخت.
2- استکبار برای پیشبرد این راهبرد به صورت موازی به یک روش خاص و نیز یک «جریان سیاسی ویژه» در کشور نیازمند است و اساساً بدون این مؤلفهها، پیگیری و عملیاتی کردن سایر راهبردها از جمله نفوذ اقتصادی و امنیتی در کشور ممکن نیست. آنچه که ایالات متحده برای مدیریت و به سرانجام رساندن آن بارها آزموده است، ایجاد «دو قطبی« با محوریت معاش و توسعه از یک سو و پارامترهای امنیت و قدرت ملی کشور است. شکل دادن به این دو قطبی اما، کار سادهای نیست و غرب به رهبری آمریکا در صدد است علاوه بر اقدامات میدانی مانند تهدید نظامی، اعمال فشار، تحریم و محدودیت دست به دامن جریانی شود که مشتاقانه در انتظار گوشه چشم غرب است. «تقویت جریان غربگرا» در کشور برای تحقق آرمانهای سیاسی غرب در کشور از اهمیت چشمگیر و حیاتی برخوردار است تا آنجا که منظومه پیشفرضها و مقدمات آمریکا برای پیگیری اهداف راهبردی خود بدون حضور و تقویت این جریان، به هیچ عنوان قابل تحقق نیست و نخواهد بود. در نتیجه، یکی از ملاحظات بسیار حیاتی در مسیر پیش رو، تلاش گسترده برای حمایت همه جانبه از حضور جریان غربگرا در مناصب حکومتی کشور است و این امر از چنان اهمیتی برای آنان برخوردار است که حتی در صورت شکست در دستیابی به اهداف کوتاه مدت و میان مدت، تقویت این جریان در اولویت استراتژیک آنان قرار خواهد داشت. در روند شکل دهی به دو قطبی معاش و امنیت ملی، پیشبینی غرب، دستیابی به یکی از این دو هدف است: یکی تن دادن ایران به فشارهای داخلی و تغییر روند کلی سیاسی نظام - که البته مطلوب آنان این گزینه است – و دیگری تقویت جریان غربگرا به نحوی که پتانسیل کلیدزدن فتنهای جدید و البته بزرگتر از فتنه 88 را داشته باشد. هشدار رهبری درباره نفوذ سیاسی را باید از این منظر نگریست. جریان غربگرا اگر قادر نباشد در مراکز «تصمیمگیر» نفوذ کند، قطعاً در مراکز «تصمیمساز» نفوذ خواهد کرد و در واقع سرمنشاء این نفوذ، حمایت از جریانهای سیاسی مورد اقبال غرب است که البته شناخت این جریانات کار مشکلی نیست.
3- کشوری که در جبهه فرهنگی و سیاسی عقبنشینی میکند و تسلیم امپراطوری منحط غرب به رهبری آمریکا میشود در تمام عرصههای اقتصادی، امنیتی، نظامی و اقتصادی ضربه خواهد خورد. ترکیب این دوگونه از نفوذ چنان قوی است که نمونه آن را میتوان در برخی کشورهای عرب مرتجع منطقه آدرس داد. این کشورها آنچنان استحاله سیاسی و فرهنگی شدهاند که شامه آنان برای تشخیص دوست و دشمن تغییر کرده و هرآنچه که غرب دیکته کند، بیچون و چرا به عنوان اصلی خدشهناپذیر میپذیرند.
شکی نیست که هر کس از شعار «مرگ بر آمریکا» اظهار ناراحتی و نگرانی کند و عامداً یا سهواً خیانتهای آمریکا به ایران را به فراموشی بسپارد، سعی در بزک کردن چهره خبیث این دشمن دیرین انقلاب نماید و آن را دوست جلوه دهد، جاده صاف کن همان هدف نهایی دشمن یعنی، «کنار گذاشتن تفکر انقلابی» است. در نتیجه این تفکر بود که برخی کشورهای انقلابی «قدرت خود را از دست دادند» و در جامعه جهانی – که با مقدمات فرهنگی و سیاسی مقدمات آن را فراهم کردند- هضم شدند. این خواب آشفته و رویای شوم هیچگاه در ایران اسلامی تعبیر نخواهد شد و بیشک مردم غیور کشورمان همچون گذشته با هوشیاری و بصیرت اجازه نفوذ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی غرب به ارکان انقلاب را به هیچ روی نخواهند داد.