پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 25 Apr 2024
 
۲
۲

افزایش جمعیت؛ از واقعیت تا ضرورت

فرشته روح افزا
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۳۶
کد مطلب: 394145
با روند موجود، تعداد افراد سالمند بالای ۶۰ سال ایران در ۴ دهه آتی تقریباً ۲ برابر خواهد شد که این امر، اصلی‌ترین مانع رشد و توسعه ایران در آینده خواهد بود.
جهان نيوز - دکتر فرشته روح‌افزا: طبق فرمایشات کارشناسان علوم اسلامی و فقهای عظام، «افزایش جمعیت» در اسلام یک اصل است. خداوند بارها در آیات قرآنی کسانی را که به خاطر فقر یا توهم فقر از بچه داری جلوگیری می کنند یا فرزندان را در رحم یا پس از آن می کشند، سرزنش می کند؛ چرا که خداوند روزی رسان همه آفریده هایش است و به قول معروف آن که دندان دهد نان دهد. در آموزه های وحیانی اسلام، افزایش جمعیت در میان مسلمانان و مؤمنان یک ارزش است و خداوند برای فرزنددار شدن افراد، پاداش های بسیاری تعیین و بیان کرده است.
 
یکی از گرایش های طبیعی و غریزی در انسان، علاقه به فرزند است. انسان همان گونه که نمی تواند بی زوج و همسر زندگی کند و احساس کمبود شدید عاطفی می کند، در صورت نداشتن فرزند هم احساس کمبود و نقص شدید می کند. از این رو یکی از دعاهای افراد، حتی پیامبران، داشتن فرزند است و حضرت ابراهیم(ع) در پیری (حجر، 51 تا 54، صافات، 83 و 101) و نیز حضرت زکریا(ع) در سنین کهنسالی خواهان فرزند می شوند (آل عمران، 38 و 39؛ مریم، 2 تا 7) و خداوند دعاهای ایشان را مستجاب کرده و به ایشان فرزندانی عطا می کند. (همان آیات)
 
خداوند در آیه 14 آل عمران هنگامی که زینت های انسانی را برمی شمارد، به علاقه مندی و محبت شدید انسان به فرزند اشاره می کند و آن را در کنار اموری چون همسر دوستی و مال دوستی قرار می دهد. این بدان معناست که یکی از خصوصیات طبیعی و گرایش فطری و غریزی انسانی در دنیا، گرایش به فرزند است.
 
گرایش به فرزند اختصاص به افراد خاص ندارد بلکه همه انسان ها در هر درجه و مرتبه ای از ایمان و کفر، بطور طبیعی و غریزی گرایش به فرزند دارند و علاقه مند هستند که فرزندی داشته باشند؛ چنان که می خواهند همسری داشته باشند تا در کنار او به آرامش برسند و از مواهب جنسی و لذایذ آن بهره مند شوند و تناسل و تولید مثل کنند.
 
از جمله مباحث مهمی که از چند دهه گذشته و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‎‎در ایران (به عنوان یک حکومت دینی) و نیز در جهان مطرح گردید، موضوع جمعیت و کنترل باروری و موالید در میان‎‎ مسلمانان بوده است. این موضوع از آن روی اهمیت بیشتری پیدا می ‏کند که به بحث کنترل‎‎ جمعیت از نگاه دینی و فقهی چه در سطح خرد و چه ‎‎در سطح کلان (پذیرفتن اصل سیاست‏های جمعیتی از سوی دولت‏های مسلمان و حکومت دینی) می‏پردازد. در مطالعه تاریخ جمعیت ‏شناسی، همه ادیان الهی، به ویژه دین اسلام را ‎‎طرفدار افزایش جمعیت و مشوق فرزند آوری زیاد قلمداد می‏ کنند.
 
با توجه به اینکه تا اوایل قرن بیستم رشد جمعیت در میان مسلمانان (و شیعیان) ‏‎‎ناچیز بوده است، بحث کنترل جمعیت و سیاست‏های جمعیتی در سطح ملی (به صورت کلان) وجود ‎‎نداشته است. مباحث کنترل موالید و جلوگیری از ‎‎باروری و عزل، بیشتر در قالب مسائل فردی و مسائلی نظیر تعیین تکلیف شرعی و فقهی ‎‎و جواز شرعی آن مطرح بوده است. ‎با ورود به قرن بیستم و توسعه دانش بهداشت و علوم پزشکی و کنترل مرگ و میرها و ‎‎افزایش حجم جمعیت جهان، مسئله کنترل موالید و سیاست‏های جمعیتی در سطح کلان مطرح ‏‎‎گردید و بسیاری از دولت‏ها این مسئله را به عنوان یک ضرورت در دستور کار سیاست‏های ‎‎ملی خود قرار دادند.

از این زمان به بعد است که با فقه سیاسی شیعه در مورد‎‎ سیاست‏های جمعیتی در سطح کلان به عنوان یک مسئله ـ که فقه سیاسی باید پاسخ مناسبی ‎‎برای آن داشته باشد ـ مواجه می‏ شویم‎.
 
دیدگاه فقهای شیعه درباره سیاست‏های جمعیتی و تنظیم خانواده (در سطح کلان) را می توان در دو گروه خلاصه کرد: ‎الف- گروهی که اسلام را مخالف با کنترل موالید و موافق با ازدیاد جمعیت و نفوس‎‎ می ‏دانند‎. ‎ب- گروهی که معتقدند اسلام علاوه بر تأکید نسبت به تکثیر نسل، جواز کنترل موالید ‎‎و جلوگیری از آن را در موارد خاص صادر کرده است‎.
 
مرحوم آیت ‏الله تهرانی از جمله علمایی است که به مخالفت شدید با مقوله کنترل ‎‎جمعیت پرداخته است. کتاب ایشان به نام رساله نکاحیه: کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر‎‎ پیکر مسلمین به این مسئله و زوایای گوناگون آن می‏ پردازد. بخش عمده‏ای از کتاب‎‎ مربوط به مباحث فقهی شیوه‏ های جلوگیری است و قسمت دیگری از آن به مضرات انواع روش های ‎‎جلوگیری با استناد به اقوال طبیبان پرداخته است.
 
آیت‏ اللّه‏ تهرانی سیاست کاهش جمعیت را توطئه صهیونیسم و غرب علیه مسلمانان ‎‎می‏داند. آنچه بدبینی‏ های علمایی همچون مرحوم آیت‏ الله طهرانی را دامن زده است، ‎‎کمک‏های صندوق بین‏ المللی پول، بانک جهانی و سازمان‏هایی نظیر سازمان ملل متحد به ‎‎کشورهای جهان سوم برای کنترل جمعیت می‏ باشد. به عنوان مثال، مدیر اجرایی صندوق‎‎ جمعیت ملل متحد گفته است: بانک جهانی 150 میلیون دلار به عنوان وام برای بهداشت و ‎‎تنظیم خانواده در ایران اختصاص داده است. در مجموع، علما و صاحب‏ نظران هم رأی با مرحوم آیت‏ الله طهرانی، به دو دلیل عمده‎‎ معتقد به عدم جواز برای کنترل جمعیت هستند: 1-آیات و روایات در این‌ باره؛ 2‏‎-‎دسیسه‏ ها و نقشه‏ های استعمار و صهیونیسم برای کاهش جمعیت مسلمانان‎.‎
 
نمونه دیگر استاد عادل حسین (دبیرکل سابق حزب کار مصر» می باشد که می‌گوید : «(غربیها) ادعا می کنند که هدفشان از فراخواندن آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین به کنترل جمعیت این ‌است که نگران گسترش فقر در این مناطق جهان هستند. اما این ادعا هیچ پایه علمی ندارد ... وانگهی آنها از کی دلسوز بشریت شده اند؟! مگر نه آن ‌است که خودشان همه ثروت های ما را به تاراج برده، عقب ماندگی اقتصادی را از قرنها پیش بر ما تحمیل کرده و ما را در باتلاق بدهی غرق کرده اند؟! » فرانک نوتشتین - مدیر سابق مرکز مطالعات جمعیت در دانشگاه پرینستون که بعدا رئیس هیئت اسکان در سازمان ملل شد – یک ‌بار در اظهاراتی صادقانه گفت: «باید برای جلوگیری از رشد جمعیت کشورهای جنوب برنامه ریزی شود وگرنه پیشرفت اقتصادی در این مناطق موجب خواهد شد ابرقدرتهای کنونی در آینده به اقلیتهایی تبدیل شوند که روز به روز وزن کم می کنند و در نتیجه سهم شان از ثروت جهان کاسته شود و امکان کنترل جهان را از دست بدهند. سیاست ملی ما در قبال کشورهای عقب ‌مانده باید در پرتو این حقیقت تعریف شود.»
 
به راستی آیا تا به حال فکر کرده ایم چرا در زمانی که به ایران به خاطر اجرای برنامه تنظیم خانواده در سال 1371 جایزه دادند، آمریکا ناموفق ترین کشور در کاهش جمعیت معرفی شد؟ یا چرا همزمان وقتی که ما و کشورهای مسلمان را برای کاهش جمعیت تشویق می کردند، در کشورهایی همچون ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی و رژیم غاصب صهیونیستی سیاست های افزایش جمعیت بصورت گسترده اجرا می شد؟
 
بنابراین هر انسان عاقلی در می یابد سیاست های کاهش جمعیت در کشورهای مسلمان عمدتا با اهداف سیاسی و براساس جهانی سازی غربی تنظیم شده است؛ چرا که جمعیت کشورهای توسعه یافته به دلیل فروپاشی خانواده و حاکمیت ارزش های مادی، خودمحوری و لذت طلبی باز هم رو به نزول است، لذا کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا برای ایجاد تعادل اقتصادی و جمعیتی به نفع خود، جمعیت جهان را به کاهش تشویق می کنند در حالی که مشوق های گسترده ای برای ازدیاد جمعیت در کشورهای خود قرار داده اند!
 
به یاد داشته باشیم یکی از مقدمات اقتصاد شکوفا، امنیت پایدار و جامعه شاداب، توازن در جمعیت است در حالی که اگر به همین منوال پیش رود، تا حدود 30سال آینده اکثریت جامعه ایران را کهنسالان تشکیل می دهند و همگان به این مساله معترف هستند که پیشگیری بهتر از درمان است، پس برای جلوگیری از درد بی درمان پیری جمعیت و بحرانهای عاطفی در جامعه امروز باید به فکر باشیم.
 
در رابطه با اینکه چه عواملی دست به دست هم داد تا این اتفاقات ناگوار در کشور ما رقم بخورد، باید به طور خلاصه باید گفت، یکی از طرح های مهم صهیونیست ها برای تضعیف مسلمانان، کنترل جمعیت است. این موضوع که قبل از انقلاب اسلامی توسط رژیم منفور پهلوی اجرا می شد، با تبلیغات گسترده ای از قبیل «2 تا بچه کافیه، خوشبختی = فرزند کمتر، فرزند کمتر زندگی بهتر» و نوشتن سلسله مقالاتی در راستای منافع کم فرزندی و زیان های فرزند زیاد، انجام می شد.
 
هدف صهیونیستها، تضعیف کانون تشیعی بود که می توانست برای آنها دردسرساز شود. با وقوع انقلاب اسلامی و متلاشی شدن رژیم پهلوی، همه شعارها از جمله این شعار زیر سؤال رفت و مردم به آن بی اعتنایی کردند. در نتیجه رشد جمعیت روند مثبتی به خود گرفت و بنابر آمارهای رسمی به بالاتر از 3 درصد رسید، ولی دیری نپایید که همان سیاست کنترل جمعیت، در دولت جنگ بازسازی شد و در دولت موسوم به سازندگی به اوج خود رسید. البته این بار به دلیل آن که این تبلیغات از سوی دولت جمهوری اسلامی و روحانیونی که در باورهای مردم جایگاه ویژه ای داشتند انجام می گرفت، توانست تأثیر پایدارتری بر باورهای مردم در این زمینه بگذارد و به یک باور عمومی تبدیل شود.
 
امروزه آثار این سیر نزولی در مدارس و دانشگاه ها و پادگان ها نیروهای مسلح مشهود است. مدارس ابتدایی از دوشیفته و چند شیفته به یک شیفته تبدیل شده و بسیاری از آنان به دلیل به حد نصاب نرسیدن دانش آموزان، در حال تعطیلی و ادغام شدن در مدارس دیگرند. حدود 300 هزار نفر از تعداد متقاضیان کنکور دانشگاه ها کاهش یافته است. هیچ بعید نیست در آینده ای نه چندان دور که نتایج تبلیغات استراتژی رشد منفی به بار بنشیند و در نتیجه چرخ اقتصاد کشور بر نیروی کار خارجی متوقف گردد، در این هنگام است که باید در انتظار آثار نامطلوب فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی آن باشیم؛ آثاری که به این سادگی نمی توان آن ها را جبران کرد.
 
عجیب اینکه در دوران پس از جنگ تحمیلی که هر کشوری به فکر جبران کمبود نیروهای از دست رفته اش می باشد، در دولت سازندگی تبلیغات دامنه دار و وسیعی با عنوان فرزند کمتر زندگی بهتر در سراسر کشور خودنمایی می کرد و با همکاری سازمان ملل، مراکز عقیم کردن رایگان برای مردان و زنان تأسیس شد و این گونه وانمود می شد که تنها راه عزت ملت ایران و حتی انقلاب اسلامی به اجرای سیاست های کنترل جمعیت است. مرحوم علامه سید محمد حسین تهرانی به خوبی در کتاب خود به این نکته اشاره می کند که در دوران جنگ تحمیلی که استکبار، حتی از واردات نخ بخیه برای مجروحان جلوگیری می کرد، یونسکو آمپول های عقیم شدن مردان را که نرخ آن روز آن ها 20 هزار تومان بود، رایگان در اختیار دولت ایران قرار می داد.
 
سیاست های غالب سیاستمداران در دولت های کارگزاران و مشارکت به گونه ای بود که هر کس با آن مخالفت می کرد، متهم به ناآگاهی و تلاش در جهت ناکارآمد کردن نظام می گردید و کمتر شخصیتی جرأت می کرد در برابر این موج به مخالفت برخیزد. این در حالی بود که امام (ره) و مقام معظم رهبری هیچ گاه از سیاست های کنترل جمعیت در این حد هرگز دفاع نکرده، بلکه به عکس دیدگاه های خود را نسبت به طرفداری از کثرت جمعیت اعلام نموده اند.
 
حضرت امام(ره) در این باره فرموده بودند: ایران مملکتی است که قابلیت آن را دارد که صد و پنجاه میلیون جمعیت یا بیشتر در آن زندگی مرفه داشته باشند. (صحیفه نور، ص7) مقام معظم رهبری نیز اخیراً در جمع مسئولان نظام فرمودند: من معتقدم که کشور ما با امکاناتی که داریم، می تواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیری که می خواهد برای متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد!

شهید مطهری هم در یکی از کتاب هایی که حدود 50 سال پیش به رشته تحریر درآورده، نوشته است: در کشور ایران سه برابر جمعیت فعلی می توانند زندگی خوبی داشته باشند.
 
در اثبات حقانیت آنچه ایشان گفته اند همین بس که آن روز که ایشان آن کتاب را نوشته، ایران دارای جمعیتی معادل 27 میلیون بوده است، اکنون که جمعیت از 75 میلیون فراتر رفته است وضعیت ملت ایران به مراتب از آن جمعیت 27 میلیونی بهتر است. به عنوان نمونه آن روز وارد کننده تمام کالاهای استراتژیک بودیم و امروز با چند برابر شدن جمعیت و افزایش مصرف، جزو صادر کنندگان بسیاری از این کالاهای استراتژیک هستیم. در تولید علم 15 برابر سایر کشورها و در رشد اقتصادی نیز از اکثر کشورهای منطقه پیشی گرفته ایم. بنابراین هیچ دور از انتظار نیست چنان چه بتوانیم رشد منفی خود را مثبت کنیم و بر نیروهای کارآمدمان بیفزاییم، در آینده ای نزدیک به قدرت بزرگ منطقه تبدیل شویم.
 
در حال حاضر  متوسط نرخ رشد در جهان که برای جلوگیری از منفی شدن طراز جمعیت 2.1 است که این آمار در ایران به گفته برخی به 1.8 درصد و برخی دیگر به پایین تر از حتی  1.3 درصدی نیز رسیده  است.
 
بر اساس سناریو رشد پایین جمعیتی که سازمان ملل متحد در سال 2010 منتشر کرده است اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتی بپردازد و برنامه ای برای تعادل آن نداشته باشد در 80 سال آینده جمعیت 31 میلیونی را تجربه خواهد کرد که 47 درصد آن را افراد سالمند بالای 60 سال را در برمی گیرند و این درحالی است که در خاورمیانه، کشورهای عربستان و قطر دارای بیشترین رشد جمعیتی در میان سایر کشورهای منطقه هستند.
 
ایران در حال حاضر نیز جز 10 کشور است که به سرعت به سمت کهن سالی در حال حرکت است و در جایگاه ششمین کشور جهان قرار دارد که افراد آن به سن پیری می رسند. ایران در بیست سال آینده وارد فاز اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال بعد آن نیز فاز دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد؛ لذا باید تاکید کرد کاهش جمعیت در ایران کابوس تلخی است که در حال شکل گیری است.
 
کاهش جمعیت و جایگزینی آن در کشور نه تنها در حوزه اقتصاد ضربات سنگینی را وارد خواهد کرد بلکه در عرصه امنیتی و نظامی و سیاسی نیز کشور را با مشکل مواجهه خواهد ساخت، چرا که از یک سو جمعیت سالمند کشور در حال افزایش است که این امر موجب خواهد شد که چتر حمایتی دولت در خصوص بیمه بازنشستگی، تامین اجتماعی و... افزایش یابد که به معنای باری مضاعف بر دوش بخش اقتصادی دولت است که با وجود 47 درصد سالمند در 80 سال آینده بخش عظیمی از قوای اقتصادی کشور مصروف تامین هزینه های حمایتی مذکور خواهد شدو از سوی دیگر این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که پایین آمدن نرخ رشد جمعیتی به معنای کاهش نیروی کار است و این به معنای وارد کردن نیروهای کار و تکنسین ها از سایر کشورهای جهان است که خود راه دیگری برای گسترش فرهنگ بیگانه در کشور خواهد بود و علاوه بر این نکته باید به خروج ارز و تبعات اقتصادی آن نیز توجه کرد.
 
به هر صورت روند فعلی جایگزینی جمعیتی در کشور به هیچ عنوان - با تاکید باید گفت - به هیچ عنوان راضی کننده و منطقی نیست و باید دولت از بسته های تشویقی خود در این زمینه استفاده کند؛ هر چند در نگاه کلان تر تنها استفاده از مشوق ها نمی توانند کار ساز باشند و باید مدیران اجرایی با همت و کار بیشتری زمینه های رفاهی، اجتماعی، اقتصادی و ... را در سراسر کشور به وجود آورند تا دیگر بهانه ای از سوی خانوارها برای کنترل درونی موالید وجود نداشته باشد.

در آخر باید این نکته را گوش زد کرد که اگر روال برهمین منوال پیش رود باید تبعات سنگین اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی را در دراز مدت تمام ملت ایران بپردازند.
 
به همین خاطر طی چند سال اخیر رهبر بصیر و خبیر انقلاب مکررا در این رابطه، چه به مسئولان کلان نظام و چه به مردم، خطرات در پیش روی کاهش بی رویه جمعیت را گوشزد کردند و هشدار دادند که «از نظر سیاست کلی، کشور باید به سمت افزایش جمعیت، البته به نحو معقول و معتدل، پیش برود؛ امروز کشورهایی که در دنیا دچار پیری شده‌اند و قدرت «زاد و ولد» خودشان را از دست داده‌اند، به دشواری می‌شود گفت که راه علاجی برای حل این مشکل دارند. ما هم طبعاً‌ با همین مشکل مواجه خواهیم شد و نباید بگذاریم به اینجا برسیم.»
 
ایشان پیش از این هم فرموده بودند:«ما باید در سیاست تحدید نسل تجدید نظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برهه‏اى از زمان درست بود؛ یک اهدافى هم برایش معین کردند. آن‏ طورى‏که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسى کردند و گزارش دادند، ما در سال 71 به همان مقاصدى که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال 71 به این طرف، باید سیاست را تغییر مى‏دادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبه‏ ى نسل جوان و نماى زیباى جوانى در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آن‏ طورى‏ که کارشناس ها بررسى علمى و دقیق کردند. این‏ها خطابیات نیست؛ این‏ها کارهاى علمى و دقیقِ کارشناسى ‏شده است.»
 
اهمیت و ضرورت موضوع «افزایش جمعیت» از آن جهت است که امروزه بر کسی پوشیده نیست که جمعیت هر کشور به‏ عنوان یکى از مهم‏ترین مؤلفه‏ هاى استراتژیک هر کشور به‏ شمار مى‏ رود. همان‏گونه ‏که منابع زیرزمینى، منابع تکنولوژیکى، منابع تجهیزات نظامى، منابع قدرت سرزمین، منابع رو زمینى یک کشور از پارامترهاى قدرت ملى آن کشور محسوب مى‏شوند، در تئورى‏هاى قدرت، «منابع انسانى» نیز یکى از مؤلفه‏هاى قدرت ملى است. مسأله «جمعیت» تابع «منابع انسانى» هر کشور است.
 
روند کنونى افزایش جمعیت ایران نشان مى‏دهد متوسط سن جمعیت کشور در 34 سال آینده به سمت 60 سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آن‏چه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدف‏گذارى شده است، دچار خدشه مى‏ سازد. بنابراین اگر به این مسأله پاسخ مناسب داده نشود، در آینده‏اى نه چندان دور، تحدید جمعیت براى کشور ما تبدیل به تهدید پیرى جمعیت و مرگ نسل ایرانى خواهد شد. مقام معظم رهبرى به کرات در بیانات خویش به روشنى این مسأله را بیان نموده و ضرورت توجه مبرم به آن‏را گوشزد نمودند.
 
به اعتقاد کارشناسان سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، زمین، سرمایه و نیروى انسانى، سه عامل اصلى توسعه هستند؛ عواملى که حذف یا کمرنگ ‏شدن هر یک از آن‏ها مى‏ تواند توسعه را به تأخیر بیندازد یا با چالش مواجه کند. در این میان، اما نیروى انسانى متعهد و کارآمد اهمیت بیشترى پیدا مى‏ کند؛ زیرا این عامل مى‏ تواند عوامل دیگر توسعه را تحت تأثیر خود قرار دهد. این در حالى است که سیاست‏هاى جمعیتى کشورمان از نیمه‏ ى دهه‏ ى شصت به ‏گونه‏ اى تغییر کرد که شاخص میزان بارورى از 6.4 در سال 65 به 1.6 در سال 90 رسید و ادامه‏ ى چنین روندى مى ‏تواند به رشد منفى و در نهایت کشیده‏ شدن جمعیت کشور به سمت «انقراض نسل» پیش برود؛ نگرانى مهمى که باید هرچه سریع‏تر با ریشه‏ یابى علل و عوامل، از پیشروى آن جلوگیرى کرد.
 
بنابراین به طور خلاصه دلایل «ضرورت افزایش جمعیت» عبارت است از:
 
1- جمعیت نقش مؤثری در ترسیم قدرت سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف برعهده دارد که غفلت از آن می‌تواند خسارات جبران ناپذیری را وارد کند. چنانکه از دیدگاه جهانی نیز یکی از مشخصه های توسعه، رشد جمعیت است.
 
2- کسب قدرت برتر در توازن صورت می‌گیرد و تغییر در عامل جمعیت به عنوان جزئی اساسی در شکل‌گیری قدرت سیاسی، می‌تواند یکی از راهکارها در صیانت از قدرت و اقتدار ملی به ویژه امنیت سیاسی و تمامیت ارضی باشد.
 
3- با افزایش جمعیت، منابع انسانی جامعه توسعه می یابد و در نهایت موجب افزایش منابع سرانه می شود و درصد جمعیت در گروه سنی تولید کنندگی که معمولاً بین 45-18 سال است برای قدرت ملی از اهمیت زیادی برخوردار است؛ زیرا بالا بودن نسبت جمعیت در این فاصله سنی باعث تأمین نیروی نظامی، علمی، صنعتی و همچنین تولید نسل جدید می شود.
 
4- نیل به اهداف چشم انداز 20 ساله ج.ا.ا مستلزم الزامات بسیاری است که جمعیت فراوان جوان و در سن کار و تلاش از مهم ترین موارد محسوب می شود. کاهش نرخ رشد جمعیت و نیز کاهش خانوار از 4.03 نفر سال 85 به 3.55 نفر در سال 90 زنگ خطری برای آینده کشور در زمینه رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی به شمار می رود.
 
5- اگر چه مشکلات اقتصادی می‌تواند دلیلی برای کاهش تمایل خانواده‌ها به فرزند آوری باشد اما این دلیل در برابر دلیلی به نام تغییر سبک زندگی و نگرش‌های فرهنگی سهم کمتری را به خود اختصاص می‌دهد.
 
6- با روند موجود افراد سالمند بالای 60 سال ایران در چهار دهه آینده تقریبا دو برابر خواهد شد که مانع رشد و توسعه و تحول است.
 
7- جمعیت کشور هر اندازه زیاد باشد، به همان اندازه دستاوردها در عرصه های مختلف افزایش پیدا می کند. از آنجایی که جمعیت فعال هر کشور عاملی تعیین‌کننده در معاملات قدرت محسوب می‌شود، کاهش جمعیت در آینده می‌تواند کشور را در رقابت با قدرت‌های منطقه ای و جهانی دچار مشکل کند.
 
8- سیاست رشد جمعیت یک راهبرد موثر در راستای افزایش امنیت است و کاهش جمعیت در ایران پیامدهای منفی بسیاری را در ابعاد امنیتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای کشور به دنبال خواهد داشت.
https://jahannews.com/vdcdoo0skyt0nf6.2a2y.html
jahannews.com/vdcdoo0skyt0nf6.2a2y.html
مرجع : فارس
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Iran, Islamic Republic of
این که مثلا مدارس ابتدایی از 3 شیفت و 2 شیفت یک شیفته شده و منجر به ارتقاء کیفیت آموزش شده است عیب است؟
نویسنده محترم چرا به نظرات فقهی کنترل جمعیت امام خمینی اشاره نکرده است؟
در حال حاضر ایران با حدود 78 میلیون جمعیت و درحالی که 30 درصد بیشتر از میزان مجاز منابع آبی اعم از سطحی و زیر سطحی برای مصارف عمدتا کشاورزی استفاده می کند که منجر به خشک شدن دریاچه ها و افت جبران ناپذیر سطح آب زیر زمینی شده است، مجبور است حدود 40 درصد مواد غذایی را وارد کند. نویسنده محترم فکر نمی کند همین وابستگی مواد غذایی به عنوان یک نقطه ضعف کشور محسوب می شود که ممکن است استقلال کشور را به خطر بیندازد؟
yousef hamidzadeh
Iran, Islamic Republic of
ضمن تشکر از روشنگری نویسنده محترم ذکر چند نکته را ضروری می دانم:
1- یکی از بزرگترین اشتباهات نظام ما کم رونق کردن روستاها و رسیدگی بیشتر به شهرها بود بعبارتی عدم توازن در توسعه شهر و روستا باعث سرازیری روستائیان به شهرها گردید
2- در حالی که ارزش دارای های روستائیان ثابت مانده ارزش ملک و زمین و مغازه در شهرها بشدت افزایش پیدا کرد
3- روستائیان که وارد شهرها و حومه شهرها شدند در مشاغل سخت با درآمد پایین زندگی می کنند و سعی می کنند بچه هایشان درس بخوانند و ...
4- کسانی که دارای فرزند زیاد بوده و بخاطر عدم پول، پر زوری و پر رویی استخدام نشده اند دیگر انگیزه بچه آوری ندارند
لذا نظام بایستی کاری بکند که اولا ضریب اشتغال در اسرع وقت افزایش پیدا کند وقتی که اشتغال جوانان و افزایش درآمدها حل شد بدنبال آن مشکل ازدواج و فرزند اوری هم حل خواهد شد. ثانیا با انواع فسادی که در جامعه وجود دارد و بیکاری که بین تحصیل کرده ها وجود دارد حداقل یک دهه لازم است تا صحبت از تولد و افزایش جمعیت بروز شود و شما هر چقدر هم تبلیغ کنید کسانی که مشکلات بیکاری، بی پولی و نداشتن مسکن و... را با پوست و گوشت خود لمس می کنند حاضر به همراهی با شما نخواهند بود. لطفا این نوشته را بدون سانسور در سایت قرار دهید.