در قرآن هم عبارت «إتَّقِ اللهَ» را داریم و هم تعبیر «اتَّقُوا اللهَ» را. گاهی میگویند تو تقوا داشته باش و گاهی به جمع میگویند تقوا داشته باشید.
جهان نيوز - حجتالاسلاموالمسلمین محمدجواد نظافت: انسانها در مجموعهای از روابط پیچیده قرار دارند. هركسی نخست با خودش رابطه دارد، یعنی با نیروهای مختلف و متضاد درونی و بیرونیِ مادی و معنوی خودش. دانش پزشكی رابطهی انسان را با بدنش تنظیم میكند تا ضرر نكند. روانپزشكی هم مدعی است كه رابطهی انسان را با روان خودش تنظیم میكند تا آسیب نبیند، چون در هر كدام از ابعاد و عرصههای رابطه، نخستین و مهمترین پرسش این است كه چه كنیم تا آسیب نبینیم؟
نوع دیگر روابط، رابطهی انسان با دیگر انسانها است. هركدام از انسانها فكر و میل و سلیقهی خاص خود دارند. همهی انسانها با اینكه اندیشه و رنگ و زبانشان با هم فرق دارد، اما منفعتطلبند و به خود فكر میكنند. پس این پرسش اساسی نیز مطرح است كه با هركدام باید چگونه برخورد كرد و در برخورد با جوامع دیگر چه كنیم؟ آیا فرهنگهایمان را یكی كنیم یا بر فرهنگ خود پافشاری كنیم؟ بجنگیم یا اهل صلح باشیم؟
عرصهی دیگر تعامل آدمی نیز با طبیعت است. در این عرصه هم دغدغه این است كه با امكانات و منابع طبیعی چگونه برخورد كنیم. تنظیم روابط انسان دین برای این آمده كه روابط انسان را در همهی عرصهها و ابعاد تنظیم كند و مدعی است كه به همهی این سؤالها جواب میدهد. دین میگوید فقط وقتی میتوانی ارتباط صحیحی در همهی این جهات ایجاد و برقرار كنی كه به «تقوا» برسی. آنوقت تازه روابط تو با همهچیز و همهكس صحیح میشود. تقوا یعنی غلبه و حاكمشدن ارادهی انسان بر نیروهای حیوانی وجودش. امیرالمؤمنین علیهالسلام تقوا را اینگونه تعریف میكند: «فإنّها الزّمام»؛ یعنی افسار مَركبت دست خودت باشد.
واژهی تقوا از ریشهی «وقایه» به معنی حفظكردن است. در خطبهی 16 نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین میفرمایند: «ألا وَ إنَّ التّقْوی مَطایا ذُلُلٍ» تقوا مركب رامی است كه انسان سوار آن است و افسارش هم در دست اوست؛ میراند تا به بهشت برسد. همچنین آن حضرت بیتقوایی را به مركب چموشی تشبیه كرده كه انسان سوار بر آن است، اما مهار آن در دستش نیست و سوارش را به سوی جهنم میبرد.
ابعاد فردی تقوا با ابعاد اجتماعی آن در هم تنیده است. تنهایی انسان را آزار میدهد و آدمی همواره از تنهایی گریزان است. انسانها به انسانهای دیگر پناه میبرند؛ هم برای رفع حوائج مادی و هم برای برآوردن نیازهای روحی كه انس و صمیمت باشد. وقتی انسانها برای تأمین نیازها و رفع نگرانیهای خود به دیگران پناه میبرند، در ارتباطات خود نیز به تقوا نیاز دارند. بنابراین تقوا در ابعاد فردی و اجتماعی نیز مورد نیاز آدمی است.
اگر از ابعاد اجتماعی تقوا غافل شویم، یك دین خیالی خواهیم داشت. در نتیجه مستكبران بر ما مسلط میشوند و برای همان دین خیالیِ فردی هم مزاحمت ایجاد میكنند؛ چنانكه در برهههایی از تاریخ چنین كردند، چادر را از سر زنان كشیدند و عمامه را از سر مردان برداشتند و لباسها را بهزور تغییر دادند و نگذاشتند كسی مجالس روضهخوانی برپا كند.
وقتی حاكمان دیندار نباشند، دینداران را به حال خود نمیگذارند. در تعقیبات نماز عصر میخوانیم: «أعُوذُ بِكَ مِن نَفْسٍ لا تَشبَعُ». خدایا به تو پناه میبرم از نفْسی كه سیر نمیشود. حاكم بیتقوا نفْسی دارد كه سیر نمیشود و محدودهای برای قدرت خود تعیین نكرده تا وقتی به آنجا میرسد، بگوید بس است دیگر! هرچه عقب برویم، او جلو میآید. قرآن بهزیبایی میفرماید: «لَنْ تَرْضی عَنْكَ الْیَهوُد وَ لا النَّصاری حَتّی تَتّبِعَ مِلّتَهُم»1. آنها تو را به حال خودت وانمیگذارند. بنابراین اگر كسی فقط به فكر تقوای فردی باشد، در همان زمینه هم دچار چالش میشود، زیرا اگر اهل قدرتی كه تقوا ندارند، مانع و رادعی نداشته باشند، به حریم فردی دینداران هم تجاوز میكنند. روابط متقابل تقوای فردی و تقوای اجتماعی تقوای اجتماعی بار سنگینی است كه كشیدن آن بدون تقوای فردی امكان ندارد. تقوای اجتماعی یعنی اگر من مدیركل شدم، رشوه نگیرم؛ اما برای این كار باید هوس خود را كنترل كرده باشم. اگر تابع هوسهای خود باشم، وقتی قدرت پیدا كنم، تحت عنوان هدیه به رشوهگیری هم دچار میشوم. البته هوسرانی فقط در پول یا در نامحرم نیست. یكی از هوسهای ما حب فرزند است. یعنی اینكه انسان در موارد لزوم نتواند عواطف خود را نسبت به فرزندانش مدیریت كند. خیلیها كه حتی اهل مبارزه هم بودند، در این عرصه كمآوردند. برای همین پیش از مبارزه با دشمن بیرونی، باید بر هوسها و امیال درونی خود حاكم شد.
امیرالمؤمنین علیهالسلام نسبت تقوای فردی و تقوای اجتماعی را دائماً در بیانات خود تذكر دادهاند. در نامههای حضرت به معاویه تعابیر مختلفی با این مضمون هست كه «ای معاویه! تو افسارت را به دست شیطان دادهای؛ شیطان ریسمان به گردنت انداخته و تو را به سمت آتش میبرد؛ اگر هوسهایت را مهار نكنی، تو را بهسوی ضررهای فراوان میكشاند.» پس تقوای فردی با تقوای اجتماعی ارتباط وثیقی دارد؛ اگرچه از حیث رتبی و زمانی، تقوای فردی مقدم است، چون آنهایی كه بدون تقوای فردی به میان اجتماع میروند، سرانجام در جایی كممیآورند.
با اینهمه، میزان و شاخص سنجش تقوای فردی نیز در اجتماع است. وقتی انسان در گوشهای به كنج عزلت فرورود، چهبسا گمان میكند كه همهی هوسهای خود را كُشته و به عرش أعلی رسیده است. در حالی كه كسی نزدیك او نیست تا به او حسودی كند، یا كسی برای او مزاحمتی ایجاد نكرده تا ببیند صبور هست یا نه، یا كسی بر او خشم نگرفته تا بفهمد آیا بر عصبیت خود مسلط است یا نه. پس تا هنگامی كه كسی به اجتماع ورود پیدا نكرده، خودش هم نمیفهمد چه در چنته دارد. ما در خلوتهای خود مراقبت میكنیم، تصمیم میگیریم، اشك میریزیم، ولی اثر و ثمر آن در ارتباط و برخورد با دیگران ظاهر میشود. بهخصوص وقتی انسان قدرت و امكاناتی پیدا كند، مشخص میشود كه تقوای فردی داشته یا نه. در ارتباط و مراودهی با دیگران است كه معلوم میشود انسان در خلوتهایش چه كسب كرده و آیا توانسته است نفس خود را مهار كند یا نه؟ تقوای جمعی و قبیلهگرایی سیاسی در قرآن هم عبارت «إتَّقِ اللهَ» را داریم و هم تعبیر «اتَّقُوا اللهَ» را. گاهی میگویند تو تقوا داشته باش و گاهی به جمع میگویند تقوا داشته باشید. در قرآن میخوانیم: «لا یَجْرِمَنَّكُم شَنَئانُ قَوْمٍ ألاّ تَعْدِلُوا إعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقْوی»2 اگر جمعی تقوا داشته باشند، صِرف اینكه همحزبی یا همگروهیشان با كسی درگیر شده، از او حمایت نمیكنند. وقتی تقوای جمعی شكل گرفت، رعایت آن اقتضا میكند كه انصاف داشته باشند. تقوای جمعی در ارتباط یك جمع با افراد یا گروههای دیگر مطرح است. متأسفانه بسیاری از مشكلات سیاسی ما نیز به همین نكته برمیگردد كه رهبر انقلاب از آن به عنوان «قبیلهگرایی سیاسی» یاد كردهاند. كسی كه اهل قبیلهگرایی سیاسی است، حتماً در تقوای فردی خود هم دچار مشكل است. كسی كه در بازی فوتبال بیتقوا باشد، اگر كشتی هم بگیرد همینگونه است و به دیگران ظلم خواهد كرد.
یك «امّت» هم در هدف و هم در روش همآهنگ هستند. اصحاب أباعبدالله علیهالسّلام با ایشان همآهنگ بودند. با اینكه در تاریخ تحریفهای بسیاری صورت گرفته تا شرح صحیح واقعهی كربلا به دیگران نرسد، اما باز هم چیزی خلاف ادب و جوانمردی اصحاب سیدالشهداء علیهالسّلام نقل نشده است. وقتی انسان رهبر و امامی پیدا میكند و از او تبعیّت میكند، اینچنین است. اصحاب خاص رسول اكرم صلواتاللهعلیهوآله هم اینگونه بودند. البته مراتب و درجات آنها متفاوت بود، اما در حركتها ملاحظهی تقوای جمعی را میكردند. حضرت امیر علیهالسلام در نامهشان به مالك اشتر، به مدیران جامعهی اسلامی توصیه میكنند كه «مراقب اطرافیانت و بچههایت و كسانی كه دوستشان داری باش!»
ما اغلب برای بُعد جمعی تقوا ارزش چندانی قائل نمیشویم و آمادهی ورود به عرصهی اجتماع بر مدار تقوا نیستیم. در نتیجه وقتی عرصههای امتحان پیش میآید، كسانی كه در خلوتها یا در میدانهای كوچك خودسازی نكردهاند و تازه عیبهای نفسشان برملا میشود. در حالی كه دیگر فرصت چندانی برای خودسازی ندارند. آدمی باید از قبل برای سیل و زلزلهای فكر كند كه ممكن است بیاید و نه در وقت حادثه. اینكه اسلام میگوید نماز را با توجه بخوان و كمی در خودت باش و با خدا خلوت كن، یا میگوید نماز شب بخوان و با قرآن اُنس داشته باش، برای این است كه انرژی بگیریم و به میان جامعه برویم.
اگر انسان از آغاز جوانی و همزمان با خودسازی فردی، به عرصههای اجتماعی نیز قدم بگذارد، هم ورود درستی پیدا میكند و هم محك میخورد و عیوب نفس خود را پیدا میكند. بعد وقتی به خلوت برگشت، استغفار میكند و دوباره نیرو میگیرد. مانند شناگری كه هر چند لحظه یكبار باید سرش از آب بیرون بیاورد و نفس تازه كند تا بتواند ادامه بدهد. بالاخره در اجتماع ظلماتی هست و انسان در خلوتهای فردی باید خود را آمادهی مواجههی با آن كرده باشد.
متأسفانه گاهی تقوای ما خیالی و رؤیایی است، چون تعریفی كه از تقوا و از دین داشتهایم، نادرست بوده و دین را به نماز و اشك و تلاوت قرآن و دعا خلاصه و محدود كردهایم. وقتی زلزلههای عظیم و فتنهها پیشمیآید، دیگر فرصت خودسازی نیست. قرآن میگوید یكی از آثار و ثمرات تقوا، افزایش بصیرت و «فُرقان» است؛ یعنی قدرت تشخیص حق و باطل. آیه دیگری میگوید: «إنَّ الَّذینَ اتَّقوا إذَا مَسَّهُم طائِفٌ مِن الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فَإذا هُمْ مُبْصِرُونَ»3. تقوا موجب میشود كه وقتی شیاطین به انسان هجوم میآورند و دور دل انسان طواف میكنند، انسان به خودش بیاید، نوری در دلش بدرخشد و بصیرتش افزایش پیدا كند. یعنی نهتنها رسانههای بیگانه و وسوسه و اغواگری آنها اثری نمیگذارد، بلكه تلاش آنها برای بصیرتزدایی منجر به بصیرتزایی میشود. مراقبهی همیشگی اما برای عبور از این موانع چه باید بكنیم؟ یك نكتهی مهم این است كه انسان باید نقطههای شروع خوبی داشته باشد و در طول مسیر نیز از خود مراقبت كند. مثلاً به خاطر هوی و هوس به سمت قدرت نرود و فریب نفس خود را نخورد. اگر انسان تقوا نداشته باشد، سر بزنگاهها به اشتباه میافتد و آنهایی كه اهل دقت هستند، متوجه میشوند. البته انسان خودش پیش از همه میفهمد كه چه كمبودهایی دارد: «بَل الإنسانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ»4. به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند چگونه به چنین جایی رسیدی؟ فرمود: «كُنْتُ بَوّاباً عَلی بابِ قَلْبی»5.
انسان باید همواره خود را بررسی كند تا ببیند خالص هست یا نه. آنهم نه خوشبینانه. حضرت امیر میفرمایند: «مؤمن شب را به صبح و صبح را به شب نمیرساند، مگر آنكه به خود بدبین است!» با عینك بدبینی، نه دیگران، بلكه خود را بررسی میكند تا عیوب احتمالی را بیابد، چون برای او مهم است كه به آتش دوزخ گرفتار نشود. اگر انسان اهل خودسازی و تقوا نباشد، وقتی به ثروت و قدرت میرسد، رفتنش به سوی جهنم تندتر خواهد شد.
نكتهی دیگر این است كه نباید خود را در معرض قضاوت اشتباه مردم نیز قرار بدهیم. اگر ته دل من پاك است، باید طوری رفتار كنم كه مردم هم آن را حس كنند. نه اینكه در درجهی اول قضاوت مردم برایمان مهم باشد، اما نباید مردم را به اشتباه انداخت. فرض كنید كسی قاضی شده و همزمان با گرفتن كرسی قضاوت پدرش از دنیا رفته و ثروت كلانی برای او به ارث گذاشته است. او با این ثروت، خانه و خودروی خود را تبدیل به احسن میكند، اما مردم در چنین موقعی ممكن است گمان كنند كه او رشوهای گرفته است. راهش این است كه این فرد واقعیت را توضیح بدهد. امیرالمؤمنین علیهالسّلام به مالك اشتر مینویسند: «اگر مردم به تو بدگمان شدند، عذرت را بگو.»
بنابراین در درجهی اول باید بكوشیم در معرض تهمت قرار نگیریم، چون فرمودهاند: «اتّقُوا مَواضِعَ التُّهَمِ»6. اگر هم به دلیل تلاشهای شیاطین یا ضعفهای خود دچار اتهام شدیم، باید عذر خود را به مردم بگوییم. شیاطین همیشه فعال هستند، ولی ما نباید روزنهای و بهانهای برای تأثیر شیطنتها قرار بدهیم. وقتی بین مسئولان و مردم فاصلهای ایجاد شود، شیاطین از آن سوء استفاده میكنند. لذا هیچ شكاف و فاصلهای نباید در این میان باشد. مدیر متّقی باید نبض جامعه را در دست داشته باشد؛ از طرق مختلف افكار مردم را بفهمد و مستقیم و غیر مستقیم سوء ظنها را برطرف كند. ارتباطات فردی و عاطفی او هم كمك میكند تا برداشتهای نادرست كاهش یابد. كاربست تقوای جمعی تقوای جمعی در چنین مواردی بهكار میآید. یعنی اگر نسبت به منِ مسئول سوءظنی پیدا شد و شما میدانید من صداقت دارم، باید از من دفاع كنید. دفاع من از شما و شما از من، شائبهی ناخالصی كمتری دارد تا اینكه من به عنوان مسئول از خودم دفاع كنم. صداقت امام و رهبر را ما باید توضیح بدهیم و نه خود آنها، چون هم با تواضع سازگاری ندارد و حمل بر خودستایی میشود و هم باورپذیری آن كمتر و دیرتر است.
قرآن میگوید: «لا تَلْمِزُوا أنْفُسَكُم»7. خداوند وقتی میخواهد بگوید از دیگری عیب نگیرید، میگوید از خودتان عیب نگیرید؛ شما را به عنوان هویت جمعی خطاب میكند. یعنی ما یك هویت جمعی مؤمنانه داریم. اگر نسبت به رهبر ما سوء ظنی پیدا شود، ما باید به میدان بیاییم. البته رهبر هم باید بازیركی صداقت خود را نشان دهد، اما اگر صراحتاً چیزی بگوید، شاید اثر عكس بگذارد. مؤمن برادر و یاور دیگر مؤمنان است؛ عیبهای آنها را میپوشاند و از آنها دفاع میكند. برای همین گفتهاند صداقت و دوستی، خود را در غیاب دیگران نشان میدهد. آیا در غیاب دوست مؤمن خود كه در معرض تهمت قرار گرفته، از او دفاع میكنیم؟
پس متهمشدن انسانهای خوب كه در تاریخ بارها اتفاق افتاده، مشكلات دیگری را به دنبال خود میآورد. بدعملكردنهای ما زمینهی اتهام به انسانهای خوب را فراهم میكند. گاهی ما با یك گفتار و رفتار نادرست، به ارزشها ظلم میكنیم. باید مواظب باشیم كه در هر لباسی و هر نقشی كه هستیم، آبروی هویت جمعی خود را نبریم.
امیرالمؤمنین علیهالسّلام میگویند: «وقتی در میدان جنگ دیدی رفیق تو ضعیفتر است، به شكرانهی نعمت شجاعت، به كمك او برو.» اگر پرچم به زمین بیفتد، همه ضرر میكنیم و باید عقبنشینی كنیم. در عقبنشینی هم تلفات زیادی هست و هم اگر دشمن روحیه بگیرد، همه را تار و مار میكند. وقتی میبینیم كه پرچمدار ما را با تیر میزنند، نباید بایستیم و نگاه كنیم!