به گزارش جهان، یکی از افراد دعوت شده به این مصاحبه مسعود دانشجو فرزند خسرو دانشجو رئیس سابق واحد علوم و تحقیقات این دانشگاه است.
وی طی گفتوگو با فارس از نحوه مصاحبه دکتری با وی در این دانشگاه خبر داد و گفت: از دانشگاه آزاد با بنده تماس گرفتند و گفتند برای مصاحبه دکترا دعوت شدهاید، گفتم که نتایج اولیه اعلام شده و من دعوت به مصاحبه نشدم، چطور حالا میگید بیایم برای مصاحبه؟
گفتند ما برای همه افرادی که کنکور دادند مصاحبه برگزار میکنیم، من هم پذیرفتم و ساعت و مکان مصاحبه را پرسیدم و ساعت 9 صبح طبق قرار رفتم سازمان مرکزی دانشگاه آزاد و از آنجا ساختمان فرهیختگان و در آنجا گفتم که آمدم برای مصاحبه، به من گفتند باید بروم حراست، تعجب کردم از اسم حراست اما چیزی نگفتم، فضای حراست خیلی امنیتی بود.
وارد بخش حراست که شدم دو نفر دیگر را هم دیدم که پشت سر من بودند، وقتی خودم را معرفی کردم آنها من را میشناختند، مصاحبه کننده من مشخص شده بود و میگشتند دنبال آقای دهقانی، کسی که قرار بود از من مصاحبه بگیرد.
من با آقای « د » وارد اتاق مصاحبه شدم، اتاقی که به نظرم مثل اتاق بازجویی بود، یک اتاق که فقط یک میز وسط آن قرار داشت با دو صندلی.
آقای «د» یک کاغذ و خودکار آورد و من را با اسم کوچک صدا کرد و گفت اجازه میدهید مصاحبه را شروع کنیم و بعد روی کاغذی نوشت بیوگرافی و گفت بیوگرافی خودتون را بنویسید.
من هم نوشتم، بعد پرسید فعالیتهای سیاسی کردید؟ گفتم با آن اقا مسعودی که گفتید فکر کردم من را میشناسید، من از خانواده دانشجو هستم و همه عالم و آدم میدانند که ما کار سیاسی کردیم.
گفت پس بنویس. من هم نوشتم بله فعالیت سیاسی دارم.
بعد پرسید در چه حزبی هستید؟
گفتم من اصولگرا هستم. گفت در چه شاخهای گفتم من سرباز ولایت هستم، بعد گفت خوب بریم سر اصل مطلب، شما پدرتون این طرف و آن طرف سمت داشته است، گفتم بله همه می دانند که ایشان سمت داشتند، گفت بله پدرتان رئیس همین جا بوده، زمانی که پدرتان رئیس علوم و تحقیقات بود به اینجا رفت و آمد می کردید؟
گفتم پدر و عموهای بنده معتقدند ماها در محیط کارشان به خاطر شائبه های مالی نزدیک نشویم که حرف و حدیثی نباشد.
گفت نه، شما رفت و آمد میکردید، گفتم شاید در طول مدت کار پدرم دو یا سه بار آمدم دانشگاه، آن هم بحث و حرفی اگر با پدرم داشتم، چون پدرم را شبها خیلی دیر می دیدم.
گفت نه شما از امکانات دانشگاه برای خودتان استفاده کردید، این را که گفت من مکث کردم و گفتم این چه حرفیه شما می زنید من این کار را نکردم، گفت نه، تو داری دروغ می گی، شما از امکانات دانشگاه آزاد برای انتخابات شورای شهر سال 92 پدرت استفاده کردی.
گفت مگر مسئول تبلیغات انتخابات پدرت نبودی، گفتم وقتی من پسرش هستم قطعا مسئول تبلیغات انتخابات پدرم هم میشوم، این طبیعی است، گفت نه شما از نیروهای دانشگاه استفاده کردید.
تأکید مجدد کردم که از امکانات استفاده نکردم و گفتم که این مطالب در بحث ما نمی گنجد، بحث ما مصاحبه علمی است.
گفت نه، ما باید تایید صلاحیتت کنیم، در این حین یک کاغذ گذاشت جلوی من و گفت بنویس کارهایی که کردی، بنویس استفاده هایی که کردی، گفتم چی را بنویسم، کارهایی که نکردم؟ و روی آن کاغذ نوشتم « من در زمانی که پدرم در دانشگاه آزاد سمت داشت، هیچ استفادهای از اموال دانشگاه نکردم»
گفت این چیه نوشتی؟ گفتم من کاری که انجام دادم را نوشتم، رفت بیرون از تاق، من خیلی ناراحت شده بودم، وقتی آمد یک فرم دستش بود و گفت این فرم را هم باید پر کنی، فرم بیوگرافی بود که پر کردم.
گفت تو قرار است دکترا بخوانی و باید یادت بدهم که وقتی سمت گرفتی از امکانات استفاده شخصی نکنی، برگه را که تحویل دادم گفتم من نوشتم اما شما در مقام این موضوع نیستید که به من کار یاد بدهید، خانواده من سه سال است که سرکار نیستند، شما در محیط علمی و فرهنگی با من رفتار سیاسی می کنید.
گفت که ما از همه این سوال را می پرسیم، گفتم یعنی پدر همه افرادی که اینجا آمدند رئیس دانشگاه آزاد بوده.
از اتاق که بیرون آمدم حالم خیلی بد بود، در راهرو پرسیدم مسئول اینجا کیه؟ یکی دفتر مسئول را نشان داد، مسئول دفتر مدیر مربوطه تا من را دید شناخت، پرسیدم دنبال چه موضوع سیاسی هستید؟
اجازه ندادند با رئیس مربوطه حرف بزنم، یکی گفت مسئول منم و از خارج اینجا آمدم و گفت میخواهیم صلاحیت ها را بررسی کنیم و متن شورای عالی انقلاب فرهنگی است که ما می توانیم این کار را بکنیم، گفتم شما دارید در محیط علمی و دانشگاهی کار سیاسی میکنید.
گفت آدمهایی که اینجا آمدند، آدمهای مورد دار هستند که در جریان فتنه بودند و داریم فیلتر میکنیم که دکترا نخوانند.
گفتم یعنی با چوبی که همه را می زنید من را هم میزنید یعنی من هم مشکل فتنه ای داشتم، وقتی در سالن 6 هزار نفره 4 نفر بودیم و کتک میخوردیم شما کجا بودید؟ کارنامه من در جریان فتنه پاک پاک است.
گفت منظورم شما نیستید، یک سری موضوعات حاشیه ای است که باید جواب بدید، گفتم من دانشجوی معماری هستم همه دانشجویان در خط امام را دارید فیلتر میکنید، عملکرد شما را دارم میبینم.
گفت شما که این جوری برخورد میکنید ما نمیتوانیم مصاحبه کنیم.
از ساختمان آمدم بیرون در حالی که هنوز به افرادی که در حال مصاحبه پنهانی در این دانشگاه بودند فکر میکردم.