به گزارش جهان به نقل از ایسنا، میگویند تاریخ این منطقه به 8 هزار سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد، که یعنی تمدن آن 10 هزار سال قدمت دارد.
اولین حکومتهای پادشاهی که در این منطقه به قدرت رسیدند حاکم شبه جزیره کره و بخشهایی از منچوری در شمال شرقی چین کنونی بودند، اما دو قرن قبل از میلاد مسیح این سلسله توسط امپراتوری «هان» در چین شکست داده شد و شاخه هان در کره قدرت را به دست گرفت که تا 400 سال بعد هم ادامه داشت و زمینه حضور پررنگتر چینیها در شمال شبه جزیره کره را فراهم کرد.
اما این سلسله هم بالاخره باید جای خود را به اتحادیههای سیاسی دیگری میداد، در نتیحه در قرون اول بعد از میلاد مسیح، سلسله هان جای خود را به سه حکومت پادشاهی دیگر در منطقه داد که هر کدام بر بخشهایی از شبه جزیره کره و منچوری حکومت میکردند، اتحادیههای سیاسی این سه را به دو ناحیه کاهش داد و این اولین بار بود که زمینه طرح کره شمالی و جنوبی مطرح شد، سرزمینی که پادشاهان منطقه شمالی در اختیار داشتند به واسطه همین پیمانهای سیاسی گستردهتر بود، در آن شعر و فرهنگ بیشتر تشویق میشد و دین بودایی رواج بیشتری داشت.
روابط کره و چین در این زمان صلحآمیز بود. به مرور حکومت جنوبی کره که زمین کمتری هم در اختیار داشت ضعیف شد و امپراتوری شمالی توانست آن را هم به قلمرو خودش اضافه کند، با این حال این حکومت فرهنگدوست و هنرپرور هم مانند بسیاری دیگر از حکومتهای سرتاسر آسیا، ناچار به جنگ با مغولها شد.
این درگیری 40 سال طول کشید و دولت را آن قدر ضعیف کرد که در نهایت با وجود این که در این جنگ شکست نخورد حکومتی تحت سلطه مغولان را ادامه داد.
* شبه جزیره، زمین تاخت و تاز همه
بعدها خانواده دیگری جانشین امپراتوری قبلی شد، که در نتیجه آن هر چند دوره 200 سالهای از آرامش بر قلمرو کره حاکم شد.
همزمان آیین کنفسیوس رواج بیشتری پیدا کرد و این زمان حوالی قرن 15 میلادی بود.
اواخر این قرن اما به آرامش اوایلاش نبود؛ کره در اواخر قرن 15 میلادی از طرف ژاپن مورد حمله قرار گرفت که به مجموعهای از جنگهای فرسایشی برای دو طرف ختم شد و کشور متخاصم هم در نهایت در آن پیروزی پیدا نکرد، در همین حال، مرزهای شمالی کره هم مورد حمله گاه و بیگاه نظامیان چین بود، که به یک سری جنگ دیگر در منطقه منچوری منجر شد، اما در نهایت یک دوره دیگر صلح 200 ساله دست داد که زمینهای برای رنسانس در حکومت کره شد.
روند رو به رشد اما ادامه پیدا نکرد، در قرن 19 کره به دلیل سیاستهای انزواطلبانه در جهت حفظ فرهنگ و ارزشهایش به «پادشاهی منزوی» مشهور شد، اما تغییرات سیاسی دیگری در منطقه به این وضعیت پایان داد، بعد از دو دوره جنگ «ژاپن و چین» و «ژاپن و روسیه»، این همسایه شرقی کره تصمیم به اشغال کره گرفت که برای 35 سال ادامه داشت، در نهایت شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم باعث شد که کره از نیروهای دولت متخاصم خالی شود؛ حاصل این شد که نیروهای شوروی از شمال و نیروهای آمریکایی از جنوب شبهه جزیره حرکت و آن را بین خودشان تقسیم کردند.
* تقسیم یک کره، به دوتا
با وجود این که در اعلامیه قاهره که در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم صادر شد، بر لزوم تشکیل یک دولت واحد در شبه جزیره کره تاکید شده بود، اما بالا گرفتن تضادهای ایدئولوژیک در جریان جنگ سرد در نهایت باعث شد دو دولت با دو ایدئولوژی متفاوت در این منطقه تشکیل شود و 1948 مبنای این جدایی شد.
در جمهوری جنوبی یک رییس جمهور که از حمایت آمریکا برخوردار بود روی کار آمد و در شمال، یک چریک کمونیست، با حمایت شوروی به قدرت رسید.
با این حال شوروی اعلام کرد که از نظر این کشور، کیم ایل سونگ، رهبر کره شمالی، بر هر دو کره اقتدار دارد؛ موضوعی که سازمان ملل حاضر به پذیرش آن نشد.
گفته میشود در این زمان شوروی حمایتهای نظامی خودش از کره شمالی را ادامه داد، درحالی که آمریکا چنین حمایتهایی را از کره جنوبی در دستور کار قرار نداد.
در نتیجه در 1950 جنگ دو کره آغاز شد که برای سه سال ادامه داشت، با وجود برتری نظامی کره شمالی، اما جنگ در نهایت به بنبست رسید و حاصل آن توافقنامه آتشبسی بود که کره جنوبی هیچ وقت حاضر به امضای آن نشد.
دولتی که در دهههای 60 و 70 میلادی در کره جنوبی حکومت میکرد، دیکتاتوری نظامی و با مخالفان تند بود، اما به توسعه اقتصادی کشور کمک زیادی کرد، با این حال، رییس این دولت بعد از مجموعهای از درگیریهای سیاسی ترور شد و جا را برای به قدرت رسیدن اوپوزیسیون باز کرد، این شروع دور تازهای از درگیری ها و نارضایتیهای سیاسی بود که تا اواخر دهه 80 میلادی ادامه داشت.
با این حال اصلاحات سیاسی و تلاش برای سازش دو کره ادامه پیدا کرد. در آغاز قرن بیست و یکم در جریان تلاشهای دیگری برای بهبود روابط کره و ژاپن این دو کشور مشترکا میزبان جام جهانی شدند، اما ادعای ارضی ژاپن بر صخرههای لیانکورت کره باعث شد دوباره روابط به سمت سرد شدن حرکت کند.
* امروز کره جنوبی
حکومت فعلی کره را به عنوان جمهوری ششم میشناسند؛ دولتی که کره را تبدیل به بهشت اینترنت جهان کرده است و از نظر تجاری هم موفقیتهای خیره کنندهای به دست آورده است.
با این که سه چهارم کره جنوبی کوهستانی است.
درآمد سرانه این کشور طبق آمار سال 2012، روی رقم 20 هزار دلار در سال، ثابت شد.
( درآمد سرانه ایران در همین سال کمی بیشتر از 4 هزار دلار بوده است) کره جنوبی طبق آخرین آمارهای سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، یازدهمین کشور جهان از نظر میزان تولید ناخالص داخلی، و سیزدهمین کشور از نظر نرخ برابری قدرت خرید است.
این کشور تقریبا هیچ منبع انرژی و معدنی قابل فروشی ندارد و با ازدیاد سرسامآور جمعیت هم رو به رو است.
در نتیجه رشد اقتصادی سریع و عظیم آن در کنار انفجار میزان دسترسی به اینترنت و تکنولوژیهای نوین در این کشور از نظر بعضی تحلیلگران به نفوذ آمریکا در منطقه و ایجاد پایگاههای نظامی آن کشور در شبه جزیره بعد از جنگ کره مرتبط است.
اقتصاد کره یکی از پیشروترینها در حوزه اقتصاد «کم کربن» است؛ تلاشی برای کاهش میزان مصرف سوخت های فسیلی که به کاهش گرمای زمین و حفظ محیط زیست کمک میکند، علاوه بر این آزادیهای مدنی و مذهبی در این کشور رشد یافته است و استانداردهای بهداشت و سلامت و شفافیت دولتی آن بالاتر از حدود متوسط در سرتاسر آسیاست.
* یک پرچم فلسفی
علاوه بر موقعیت جغرافیایی و تاریخی و جایگاه جدید اقتصادی کره جنوبی در جهان، پرچم این کشور هم برای خودش ویژگیهای خاصی دارد که آن را از بسیاری از کشورها با علامتها و رنگهای یکنواخت متمایز میکند.
کره جنوبی در اواخر قرن نوزدهم صاحب پرچم شد، اما پرچم فعلی آن در نیمه قرن بیستم نهایی و برای کشور کره جنوبی به رسمیت شناخته شد.
شاید در نگاه اول در چهار رنگ سپید، سیاه، و قرمز و آبی چیزی روشن نباشد، به جز این خطوط سیاه، برای خودشان معنی خاصی دارند و ترکیب دایره آبی و قرمز در میانهاش نشانی باستانی از نگاه یکی از مهمترین فلسفههای شرقی به زندگی است.
این خطوط سیاه نقشه هم، در طبیعت، به معنی بهشت، خورشید، ماه و زمین، در زمان، چهار فصل سال، چهار جهت جغرافیایی، چهار ارزش اخلاقی: انسانیت، عدالت، هوش و تواضع، چهار عنصر خانواده: پدر، مادر، دختر و پسر، چهار عنصر بهشت: آتش، آب و خاک، یا زمین، و چهار معنی زندگی: توازن، تمتع، خرد و سرزندگی است.
ین و یانگ، دو اشکی که در این دایره به هم پیچیدهاند نشان از این دارند که چطور عناصر کاملا متضاد هستی میتوانند تکمیلکننده یکدیگر باشند و جهان طبیعت را شکل دهند؛ شاید همان چیزی که کره جنوبی تلاش میکند به آن دست یابد و ظاهرا خیلی هم دور نرفته است!