شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۰
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است...

سروده هایی برای امام مهربانی ها

جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۳۹
کد مطلب: 460670
اشعار زیادی در وصف اهل بیت علیه السلام سروده شده؛ اما شاید بشود گفت اشعار مربوط به امام رضا علیه السلام به واسطه وجود حرم مطهرشان در ایران حال و هوای دیگری دارد.
به گزارش جهان به نقل از تبیان، اشعار زیادی در وصف اهل بیت علیه السلام سروده شده؛ اما شاید بشود گفت اشعار مربوط به امام رضا علیه السلام به واسطه وجود حرم مطهرشان در ایران حال و هوای دیگری دارد و به نوعی احساس نزدیک بیشتری در اشعار مرتبط با ایشان دیده می شود؛ در ادامه تعدادی از این سروده ها را می خوانیم.

نه دعبلم نه فرزدق که شاعرت باشم
که شاعرت شده مقبول خاطرت باشم

نه آهوام نه کبوتر که ضامنم باشی
و یا پرنده ی صحن مجاورت باشم

نه آن دلی که به معنا رسم نه آن چشمی
که مثل آینه حیران ظاهرت باشم

ولی زلطف مرا هم گدای خویش بخوان
که با تو صاحب دنیا و آخرت باشم

همیشه سفره ی مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهی ام گاه زائرت باشم؟

اجازه میدهی ام گاه از تو بنویسم؟
به عمر چند غزل -آه- شاعرت باشم
محمدجواد شرافت
.....................................
همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی دانم

نمی دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم

نگاهم روبه روی تو بلاتکلیف می ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم

به دریا می زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم

سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم

تماشا می شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم

اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم:
که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم

حمید رضا برقعی
..........
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موج های پریشان تو را می شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگ های بیابان تو را می شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند

از نیشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان، تو را می شناسند
قیصر امین پور
...............................
چون ماهیان برکه ام، بی تاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !

من خوب می دانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !

به به! چه می آید به هم ترکیب ما، آخر بر آن
صحن سفید مرمرت، خالی سیاهم یا رضا !

وقت نظر بر گنبد و گلدسته های عرشیت
افتاده با عمامه ها از سر کلاهم یا رضا !

تو شرط مستی هستی و هستم ز نیشابوریان
در صحن جمهوری اگر «مشروطه خواه»م یا رضا !

مشروطه و مشروعه را دادم به دست عاقلان
در مجلس مستان تو با پادشاهم یا رضا !

یادم نمی آید یکی از دردهای بی حدم
شکر خدا پهلوی تو من روبراهم یا رضا !

از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !

من در بهشتم پس قسم ساقی! به سقاخانه ات
حتما کشیده دست تو خط بر گناهم یا رضا !

پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمنده ی آن اشتباهم یا رضا !

یا ضامن آهو! بگو صیاد آزادم کند
تا صحن آزادی شبی باشد پناهم یا رضا !

از آب سقا خانه ات یک جرعه نوشیدم ببین
«رَستم از این بیت و غزل» من مست مستم یا رضا !
قاسم صرافان
..................................
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است
به من اجازه ی در اوج پر زدن داده است

در آن کرانه که همواره یک نفر آنجاست
که در پذیرش مهمان همیشه آماده است

در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد
بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است

همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است

سؤال می کند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیّاد است؟

دلم که دست خودم نیست این دل غمگین
همان دلی است که جامانده در گهرشاد است

بدون فنّ غزل بی کنایه می گویم
دلم برای تو تنگ است شعر من ساده است
حمید رضا برقعی
...................................
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید

اباصلت! آبی بزن کوچه ها را
قرارست امشب جوادم بیاید

قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبله گاه غریبان مزارم

اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست این جا کنارم

به دعبل بگو شعر کامل شد این جا
«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش

بگو این نفس های آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش

از آن زهر بی رحم پیچیده ام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد

شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظه ها روضه ی مادر از درد

بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است

من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است

شرابش کنم بس که مست خدایم
اگر زهر در این انار است و انگور

کند هر که هر جا هوای ضریحم
دلش را در آغوش می گیرم از دور
شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر
شدم دشت، تا آهو آزاد باشد

شدم آب، تا غصه ها را بشویم
میان حرم زائرم شاد باشد

اباصلت آبی بزن کوچه ها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش

بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش

قاسم صرافان
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *