کارگری دانشجو برای استاد!/ استاد این کلاس؛ شاگرد کلاس دیگر است

اینها ک مهم نیستش ک....
مهم اینه بتونیم یه مسعله سیاسیتو دانشگاه پیدا کنیم داد بزنیم...
وقتی نگاه به دانشگاه فقط سیاسی باشه همینه آخرش میشه بورسیه و ماادرئک ماالبورسیه...

من خودم دانشجوی دانشگاه تهران هستم اساتید گروه ما همه شغل دوم و حتی سوم دارند اصلا دانشکده تشریف نمیارن. وقتی هم میان یه کتاب در حال ترجمه دارند که به ما میدن ترجمه کنیم براش. اگه ترجمه هم نکنیم سه نمره از امتحان پایان ترم کم می کنه

جالب است! عجیب است که در دانشگاه ما این موضوع برعکس است!

تو لیسانس استادمون برای 0.5 نمره اضافی به بهانه کمک به تز دکترای مهندسی ترافیک یکی از دوستانش از ما خواست کلی وقت بزاریم و به صورت میدانی یک مورد چهار راه رو در حالت با ثانیه شمار و بدون ثانیه شمار بررسی کنیم. بعدا فهمیدین این یک پروژه ترافیکی شهرداری بوده که این شرکت استاد میلیون ها تومن از شهرداری بابت نتایجش پول گرفته و صداش رو هم درنیاورده.... خیلی از اساتید پروژه های شرکت هاشون به عنوان تز دانشجویی و.... رو دوش دانشجو میندازن و با بیگاری گرفتن از دانشجو کلی پول به جیب میزنن...درحالی که اگه قرار بود یک پروژه از دفتر ارتباط با صنعت دانشگاه به اساتید و دانشجویان ارائه بشه دانشجو هم بهره مند میشه ولی اساتید قانون رو دور میزنن و خارج از دانشگاه این جور پروژه ها رو بر میدارن

به داد دانشجوهای دکترا برسید

باسلام
باید وزارت علوم روش دیگری بجای پایان نامه تدویننماید تا این معضل رفع شود به قول قدیمی ها ریش دانشجو دست استاداست و محکوم به اجراء دستورات به اصطلاح استادان خود می باشند و داشجویان در این زمینه مظلوم واقع شدند.

خیلی خوبه دانشجوها باید خوشحال هم باشن

با مهدل 10 و 11 دانشجوی دکتری گرفتن و بورسبه کردن نتیجش همینه

مرسی بابت این مقاله که حقیقت محض است. نمونه های بارز این نوع اساتید در دانشگاه {...} هستند که جهت ارتقا خود از دانشجو ارشد و دکترا کار می کشند. ارتقایی که همه میدانن چطور بدست امده و عادلانه نیست

من خودم دارم برا استادم همه جوره کارگری میکنم

وضع دانشگاههای ما اسف بار است، زحمت ارتقای علمی اساتید را دانشجویان فعلی می کشند و لابد وضع ارتقای خودشان را دانشجویان اینده.

وقتی مجلات به اصطلاح علمی وقتی مقاله ای چاپ می کنند که حتما اسم استاد سرشناسی داشته باشد و یا بده بستان بین دبیران و هیات تحریریه های این مجلات جریان دارد راه ما همان داستان کبک و کلاغ است.

شرح ماجرا را در مکتوب زیر بخوانید:
خلاف جریان جلد اول و دوم