آمریکا مدعی است که با آموزهها و اصول لیبرالیستی خود، یکی از حامیان سرسخت حقوق بشر در کشورهاست و مفهوم حقوق بشر با هویت و موجودیت این کشور عجین شده است و «با توجه به مشرب لیبرالی، از صبح تولد این کشور، حقوق بشر در کانون توجه پایهگذارانش قرار داشته است.»
در جنوب ژاپن را به اشغال خود درآورند.»[۳]
آمریکا حقوق بشر را مطابق با الزامات لیبرالیستی و سرمایهداری قرار داده است و با توجه به منافع و سیاستهای خود، آن را تفسیر میکند. به عنوان نمونه، با روی کار آمدن جرج بوش و حوادث یازده سپتامبر، سیاست حقوق بشر مفهوم جدیدی پیدا میکند؛ طوری که در راه ترویج (اصطلاحاً) حقوق بشر، یکجانبهگرایی و اقدام پیشدستانهی نظامی، نه تنها جایز، بلکه ضروری تلقی میشود.
از این حملات را دروغی عجیب و فریبکاری بزرگ خواندند و بیان کردند که بر اساس اسناد موجود، ژاپنیها دو ماه قبل، برای تسلیم شدن اعلام آمادگی کرده بودند.
از دیگر موارد نقض حقوق بشر توسط آمریکا میتوان به نقض حیات سیاهان و اقلیتها، حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به برخی از کشورها از جمله پاکستان و کشتن انسانهای بیگناه، نفی آزادی بیان و نقض حقوق زنان و کودکان و... اشاره کرد. هرچند از نظر آمریکا، هیچ کدام از اینها تخطی از حقوق بشر به حساب نمیآید!
که با آموزهها و اصول لیبرالیستی خود، یکی از حامیان سرسخت حقوق بشر در کشورهاست و مفهوم حقوق بشر با هویت و موجودیت این کشور عجین شده است و «با توجه به مشرب لیبرالی، از صبح تولد این کشور، حقوق بشر در کانون توجه پایهگذارانش قرار داشته است.»[۱۵]