جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۲
۲

سلحشور: منظورم این نیست که همه سینما فاسد است بلکه...

قربانی شدم تا سینما نجات پیدا کند
پنجشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۰۱
کد مطلب: 405754
فرج الله سلحشور می‌گوید: اگر می‌گویم سینما را درست کنیم، منظورم این نیست که همه‌ی سینما فاسد است و باید همه را از بین برد و از نو ساخت، بلکه منظورم این است که بخش اعظم این عوامل در سینما کارایی دارند، اما در جهت درستی حرکت نمی‌کنند.
سلحشور: منظورم این نیست که همه سینما فاسد است بلکه...
به گزارش جهان، تسنیم نوشت: گفتگو با فرج الله سلحشور، کارگردان مشهور سینمای ایران، تجربه به شدت منحصر به فردی است. آنچه در خلال گفتگو به شدت قابل توجه بود این بود که سلحشور مسر این چند ساله اش را آگاهانه انتخاب کرده است. هزینه هایش را به طرز دقیقی تخمین زده است. می دانسته است که قدم در راه پرهزینه ای می گذارد، اما در عین حال این راه را انتخاب کرده است. چون معتقد بوده است که تنها راه نجات سینما همین است.

 آقای سلحشور، شما یکی از معدود‌ آدم‌های سینما و تلویزیون ایران هستید که همه‌ی آثارتان، بدون‌ استثنا، با اقبال وسیع مخاطب مردمی روبه‌رو شده است. شما پربیننده‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران را ساخته‌اید و امروز هر سریالی که نام سلحشور پشت آن باشد در همان قسمت اول طیف وسیعی از مخاطبان را پای تلویزیون می‌کشاند.

نه‌تنها در ایران، که در جهان هم همین‌طور است. شش سال است سریال یوسف (ع) رکورددار پربیننده‌ترین سریال جهان است و هر کاری کردند، نتوانستند رقیب این سریال بشوند. جالب‌تر اینکه قبل از این سریال، «اصحاب کهف» صاحب این رکورد بود. من این را برای افتخار خودم نمی‌گویم، بلکه می‌خواهم بگویم ما هنر اسلامی، مذهبی و سالمی داریم که دنیا مشتری آن است، اما خودمان به آن نمی‌پردازیم و جمهوری اسلامی هم به آن توجهی نمی‌کند.

فیلم «یوسف» که ساخته شد، پنجاه نفر از افغان‌ها سال گذشته به ایران آمدند و گفتند شش سال است که ۲۴ شبکه‌ی ما این فیلم را پخش می‌کنند. در چین نیز «یوسف» به دست بچه‌های شیعه دوبله شد و در عرض چهار ماه ۲۷۰ میلیون نسخه، یعنی سه برابر جمعیت ایران، تکثیر شد. در هندوستان که قطب فیلم‌سازی است اصلاً فکر نمی‌کردم «یوسف» را ببینند، اما عده‌ای از هنرمندان و استادان هندی که به ایران آمده بودند از استقبال از آن در هندوستان سخن گفتند. حتی در امریکا هم این فیلم پخش شد. شبکه‌ی «من و تو» نیز نمایشش داد. همه‌ی این اتفاقات برای این سریال افتاد، اما حتی یک نماینده‌ی مجلس این حرکت را تشویق نکرد.

 درعین‌حال، ظاهراً شما محبوبیتی بین اهالی سینما ندارید، به‌شدت دشمن دارید و آدم‌های زیادی در سینما هستند که به شما به‌شدت حمله می‌کنند...

به‌صراحت می‌گویم که من سینما را سنگر دشمن و تلویزیون را خانه‌ی دشمن می‌دانم. اعتقادم بر این است که سینما و تلویزیون ایران (یعنی فیلم و سریال‌سازی در جمهوری اسلامی) به دست صهیونیست‌ها، بهاییان، توده‌ای‌ها و ساواکی‌ها اداره می‌شوند.

 آقای سلحشور، یک‌راست رفتید سر اصل ماجرا و فکر می‌کنم دعوا دقیقاً از همین‌جا شروع می‌شود. این جمله‌ی شما بارها تکرار شده و تعابیر عجیب‌وغریبی هم از آن بیرون آمده است. این بار دوست داریم به صورت صریح با خود شما درباره‌ی این جمله‌ی مشهور صحبت کنیم. شما واقعا معتقدید که سینماگران ایرانی صهیونیست، بهایی، توده‌ای و ساواکی هستند؟

من این حرف را نزدم. اول اینکه سینمای ایران افراد به‌شدت صالح و معتقد هم دارد، هر چند تعداد آن‌ها خیلی کم است. در مقابل این‌ها هم آدم‌هایی هستند که به‌شدت منحرف و وابسته‌اند. مسئله اینجاست که این منحرفان نود درصد بقیه‌ی سینما را به دنبال خود می‌کشانند.

من سریال «یوسف» یا «اصحاب کهف» را با همین بچه‌های سینما ساختم، اما بازدهی آن‌ها این سریال‌ها شد. اگر ما درست حرکت کنیم، با همین بچه‌های سینما می‌توانیم بازدهی خوبی داشته باشیم. اما از آنجا که علمداران و پیشتازان سینمای ایران فاسدان هستند، بقیه‌ی سینما را هم به دنبال خود می‌کشند. اگر می‌گویم سینما را درست کنیم، منظورم این نیست که همه‌ی سینما فاسد یا خراب است و باید همه را از بین برد و سینمایی از نو ساخت، بلکه منظورم این است که بخش اعظم این عوامل در سینما کارایی دارند، اما در جهت درستی حرکت نمی‌کنند، آن ‌هم به دلیل نفوذ همان عوامل منحرف.

 پس اعتقاد شما این نیست که سینماگران ایرانی صهیونیست، بهایی و توده‌ای و... هستند؟

افرادی که به سینما خط می‌دهند، وابسته و جزو عوامل بیگانه هستند. اگر فکر کردید همان‌طور که اقتصاد، صنعت و... را توانسته‌ایم از دشمن بگیریم فرهنگ را نیز گرفته‌ایم، اشتباه می‌کنید، چون دشمن فرهنگ را به عنوان یک سنگر برای خودش نگاه داشته است و می‌داند گلوگاه ما همین فرهنگ است.

وزیران فرهنگ تاجیکستان، عراق و لبنان گفته‌اند که شما به بمب اتمی نیاز ندارید، بلکه بمب شما سریال «یوسف» و آثار فرهنگی شماست. از طرف دیگر، امریکایی‌ها نیز بارها گفته‌اند اگر هالیوود نبود، امریکا و اسرائیل هم نبودند. بنابراین اهمیت این قضیه از این جهت مشخص می‌شود. آن‌ها این رسانه را دست ما نمی‌دهند، چون اهمیت آن را، برخلاف ما، می‌دانند. ما هنوز نمی‌دانیم تلویزیون چه اهمیتی دارد. در این کشور فقط یک نفر است که این را خوب می‌داند و آن هم آقاست. او بیست سال است از این مسئله به عناوین مختلف، مانند ناتوی فرهنگی یا قتل‌عام فرهنگی، یاد می‌کند.

 باز هم من متوجه نمی‌شوم که ما چطور می‌توانیم معتقد باشیم که سینما یا حتی تلویزیون جمهوری اسلامی را، که با این شرایط خاص اداره می‌شود، صهیونیست‌ها و... اداره می‌کنند.

فکر می‌کنید تلویزیون را ضرغامی اداره می‌کرد؟ تلویزیون را آقای ضرغامی مدیریت نکرد. او فقط شبکه‌های تلویزیونی اضافه می‌کرد و اوضاع هم از دستش خارج شده بود. آقای ضرغامی از این موضوع خبر ندارد. اگر چهار شبکه‌ی خوب داشت، هیچ‌کس نمی‌توانست تلویزیون را به اینجا برساند و آن‌وقت با این بودجه می‌توانست به‌خوبی نظارت کند.

من به آقای ضرغامی و معاونشان گفتم شما فیلم‌نامه‌ها را تکمیل کنید و بعد جلو بروید؛ یعنی تا فیلم‌نامه‌ی یک سریال کامل نشده، اجازه‌ی فیلم‌برداری ندهید. اما این را هم نتوانست پیاده کند و نتیجه این شد که هر فیلمی که ساخته شد، به جای چهل میلیونی که در قرارداد ذکر شده بود بودجه‌ای چهل میلیاردی گرفت یا اینکه قراردادهای ساخت سریال هشت تا چهارده‌ساله شد، چون سناریو برای فیلم نداشتند و زمانی هم که سناریو کامل نباشد، طبیعی است که نمی‌شود برای آن برنامه‌ریزی کرد.

 وقتی شما این‌طوری می‌گویید و این حرف‌ها را می‌زنید، کل سینما این سخنان را به خودش می‌گیرد.


من می‌گویم خط‌دهی و جهت‌دهی بخشی از سینما از طرف بیگانه است، اما، هما‌ن‌طور که گفتم، تعداد زیادی از هنرمندان ما کارکشته و متبحرند و ما می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم.

 بگذارید من ماجرا را جور دیگری مطرح کنم: شما معتقدید سینمای ایران سینمایی است که در مسیر آرمان‌های دینی و انقلابی نبوده است. برخی از آدم‌ها هم در این سینما هستند که مستقیماً وابسته و عامل‌اند، مثل هر جای دیگری. اما دلیل اصلی اینکه سینمای ایران راه به جایی نبرده این است که در حال پیمودن همان مسیر سینمای غربی است.

سینما برای خود تکلیفش را مشخص کرده است. وقتی سینما شروع شد، خانواده‌ای در یهود نبود که یا با سرمایه‌ی خود یا به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان وارد سینما نشود، چون القای فرهنگ خود و نابودی فرهنگ جهانی از اهداف آن‌ها در طول دوران‌ها، حتی از قبل از اسلام، بوده است. آن‌ها قصه‌گوهای خود را به اقصی نقاط جهان می‌فرستادند تا قصه‌ها را با قلب واقعیت برای مردم تعریف و به این ترتیب فرهنگ خود را به آن‌ها القا کنند. در دهات‌های ما هم این افراد بوده‌اند. می‌گویند شخصی بوده است که وقتی پایش را در دریا می‌گذاشته، آب دریا تا مچ پایش بوده است. او از دریا ماهی می‌گرفته و با خورشید آن را می‌پخته و می‌خورده. او فرمانده شهری بوده که بنی‌اسرائیل قرار بوده به آن حمله کند و بعد به موسی می‌گویند ما نمی‌آییم. این دروغ را آن‌ها ساخته بودند، بنابراین آن‌ها دارند خوب کار می‌کنند.

صهیونیست‌ها برای سینما تعریف دارند و پنج اصل برای سینما قائل هستند. اولی دروغ است. می‌گویند قصه‌ها و اساطیر و داستان‌های مذهبی خود را بردارید و به اسم اقتباس آن‌ها را تغییر بدهید. در صورتی که این اقتباس نیست، دروغ‌بافی است. اصل دیگر انسان‌محوری سینماست. می‌گویند خدا و پیامبر و حرف‌های آن‌ها مهم نیستند، بلکه نظر انسان مهم است. مادی‌گرایی و درام اصل‌های دیگر هستند. درام یعنی عامل جذابیت و می‌گویند هر طور شده باید جذابیت ایجاد کنید. این همان چیزی است که ما مخالفش هستیم و نمی‌خواهیم با افکار مالیخولیایی جذابیت ایجاد کنیم. شهید آوینی هم درست به همین دلیل به سراغ سینمای داستانی نمی‌رفت. اصل دیگر قصه‌ی زیباست، یعنی داستانی که به چشم ظاهر زیبا باشد، درحالی‌که ما با قصه‌ی زیبا به شرط داشتن باطن زیبا موافق هستیم. ما هم باید پنج اصل را برای خود تعریف کنیم، که کرده‌ایم. اما آن‌ها این اصل‌های خود را ترویج می‌کنند و به جوانان آموزش می‌دهند، به طوری که همه‌ی فیلم‌سازان جهان با این فرمول‌ها فیلم می‌سازند. بنابراین فیلم‌ساز ما هم با این فرمول فیلم می‌سازد، چون همه‌ی آموزش‌هایش بر این اصول استوار بوده است.

 پس می‌توانیم این را هم بگوییم که منظور شما از آن جمله‌ی مشهور هم همین است که انتقادات شما از سینمای ایران به همین پیروی از الگوی غرب برمی‌گردد؟

بله، به‌صراحت می‌گویم غرب سینما، فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم را هدف گرفته است. می‌دانید چرا فیلم‌سازان در مورد زندگی امام خمینی فیلم نمی‌سازند؟ چون به فیلم‌سازان ما یاد داده‌اند هر واقعیتی را عوض کنید، وگرنه خلاقیت ندارید. به همین علت فکر می‌کنیم که خلاقیت همان تغییر است، در صورتی که گاهی در یک حادثه صد نکته‌ی تاریک و نامکشوف وجود دارد که فیلم‌ساز باید آن را پر کند. مثلاً یوسف در چاه می‌افتد یا در خانه‌ی زلیخا دوازده سال می‌ماند. در قرآن نیامده است که در چاه یا خانه‌ی زلیخا چه گذشت، اما من به عنوان فیلم‌ساز باید از تخیل خودم استفاده کنم. تخیل باید باشد، اما اینکه دروغ را همراه تخیل کنیم جعل است.

 آقای سلحشور، حالا ماجرا خیلی فرق می‌کند. خیلی‌ها به کلیت حرفی که شما می‌زنید معتقدند، اینکه کلیت سینما در مسیر آرمان‌های انقلاب و دین نبوده است. اما این تعابیر شما به‌شدت عجیب است. من فکر می‌کنم این تعابیر شما با بی‌دقتی انتخاب می‌شود و یک مشکل اساسی اهالی سینما با شما همین است. چرا همین حرف‌ها را نمی‌زنید؟ اینکه سینمای ایران با پیروی از الگوهای سینمای غرب راه به جایی نمی‌برد، خیلی فرق دارد با اینکه سینمای ایران را صهیونیست‌ها و توده‌ای‌ها و بهایی‌ها اداره می‌کنند.

اگر می‌خواهید نظر سینماگران را در مورد من بدانید، به آن‌هایی که با من کار نکرده‌اند رجوع نکنید، بلکه به سراغ افرادی بروید که ما من کار کرده‌اند. اگر یک نفر این نظر را داشت که سلوک و رفتار من اشتباه است، من حرف شما را قبول می‌کنم. من با کلیت سینما یا حتی کسانی که موضع فرهنگی‌شان در جهت انقلاب نیست مشکلی ندارم.

 چرا افرادی که با شما کار نکرده‌اند چنین برداشتی دارند؟

چون آن‌ها من را نمی‌شناسند. ولی، به لطف خدا، من و دوستانی که با من همکاری کرده‌اند همدیگر را دوست داشتیم و به هم احترام می‌گذاریم و روزی نیست که آن‌ها به دفترم نیایند.

 بخش از این به خاطر آن تعابیر خاص نیست؟

بله، هست، اما به نظرم درست است. من از پشت پرده‌ی سینما خبر دارم و خیلی از زنان هستند که از آنچه بر سرشان می‌آید سخن می‌گویند، اما می‌گویند تنها جایی که ما احساس امنیت می‌کنیم و رفتار و درخواست‌های ناجور از ما ندارند دفتر شماست. این سینما را آقا هم تأیید نمی‌کنند.

 آقای سلحشور، شما در حال نگارش زندگی حضرت موسی (ع) هستید و این در ماجرای موسی و فرعون خیلی مشهور است که خدا به او هم گفت که با قول لین به سراغ فرعون برو، با زبان نرم و نه با تندخویی.

کار پیامبر هدایت است. آیا خداوند به موسی گفت که با سامری هم با قول لین سخن بگو؟ می‌گوید در برخورد اول با فرعون، قول لین داشته باش، برای اینکه بهانه‌ای نداشته باشد. اگر از ابتدا با سلاح و برای جنگ بروید، فرعون می‌گوید که از ابتدا برای جنگ آمده است. بنابراین خداوند از طریق موسی این بهانه را از فرعون می‌گیرد. ضمن اینکه این آقایان فرهنگی هستند و دارند لطمه می‌زنند. اسلام از نظر فرهنگی به هیچ عنوان اجازه‌ی سازش با دشمن را نمی‌دهد، اما از لحاظ نظامی این اجازه را می‌دهد. امام (ره) می‌گوید در پست‌های فرهنگی به افرادی که قبل از انقلاب در رأس کار بوده‌اند بعد از انقلاب اجازه کار کردن ندهید.

شما حق دارید، چون ۳۷ سال در این وادی نفس نکشیده‌اید. در ۳۶ سال گذشته، به آن‌ها بودجه داده و از آن‌ها حمایت کرده‌ایم. منظور من کل سینماست. آیا ما سعی نکردیم که آن‌ها را جذب کنیم؟ اما آن‌ها بیش از ده‌هزار نفر را در عرصه‌ی سینما و تلویزیون بلعیده و برده‌اند.

 چرا؟

برای اینکه سینما جذابیت دارد و خودنمایی در آن است. سه گروه به سینما جذب می‌شوند: اول آن‌هایی که به دنبال خودنمایی هستند و اسمش را نیز دیده شدن می‌گذارند. دوم افرادی که به دنبال شهرت و فساد سینما هستند. گروه سوم نیز که تقریباً سالم‌های سینما هستند دنبال این هستند که یک کار ارزشمند بسازند، اما به‌تدریج آن‌ها هم جذب می‌شوند و تعداد انگشت‌شماری باقی می‌مانند.

شغل‌ها و صنوفی در جامعه هستند که فساد در آن‌ها وجود دارد و فسادشان برای خودشان است. اما فساد سینما و اشتباه و خطای آن به کل جامعه نشر داده می‌شود.

ما به این نتیجه رسیدیم تا زمانی که شما با قربان‌صدقه حرف بزنید، این سینما راه خودش را می‌رود. من یا باید مثل همه سکوت کنم یا اینکه داد بزنم. جشنواره‌ی عمار را یک سری از بچه‌هایی که جلوی ارشاد رفته بودند و از برخی فیلم‌ها انتقاد کرده بودند راه انداختند. بعد از لطف خدا، با این فریادهای ما در مورد سینما بود که این جشنواره ایجاد شد.

 فکر می‌کنید این بیان تند نتیجه هم می‌دهد؟

هر انسان عاقلی این را می‌فهمد که اگر شما با ادبیاتی خوب و با قول لین صحبت کنید، قطعاً تأثیرگذار است. اما این قول لین همیشه هم جواب نمی‌دهد. ما در این سی‌وچند سال مگر غیر از محبت کاری با این افراد داشته‌ایم؟ ما باید کاری کنیم که مردم حقیقت را بفهمند و در این شرایط اینکه من با قول لین حرف بزنم چیزی را عوض نمی‌کند، چون صدها نفر پیش از این با قول لین حرف زده‌اند اما جواب نگرفته‌اند. آیا اگر سلحشور با زبان خوب حرف بزند، دیگران حرف او را گوش می‌کنند؟ اگر فریاد نزنم، دیگر حرفم اصلاً مطرح نمی‌شود و کسی آن را نمی‌شنود. ممکن است که با این فریادها به من بگویند سلحشور بی‌ادب است، عیبی ندارد! همین که با این حرف‌ها عده‌ای به خود بیایند و جلوی وزارت ارشاد جمع شوند یا جشنواره‌ی عمار درست کنند، من راضی‌ام. اگر از من بدشان بیاید اما نتیجه‌اش بیداری باشد و مردم در بی‌خبری نباشند، من راضی هستم.

 اما داد زدن بیش‌ از حد هم ممکن است تأثیر معکوس بگذارد...

درست است.

 هزینه‌ی آن را هم باید خودتان بدهید.

داده‌ام، اما نمی‌توانم ساکت باشم. من از همین داد زدن‌ها سرطان گرفته‌ام، اما نمی‌توانم به خاطر اینکه به فکر خودم باشم ساکت بنشینم. خودم را قربانی کرده ام تا سینما نجات پیدا کند.

 آقای سلحشور، شما در جهان اسلام به‌شدت شناخته‌شده هستید. می‌توانستید یک سرمایه‌ی بزرگ فرهنگی در داخل هم باشید تا مجموعه‌ای از هم‌فکران شما دور شما جمع شوند و جریانی در فرهنگ راه‌اندازی کنید. اما ورود شما به این بحث‌های خرد و حاشیه‌دار باعث شده است که این اتفاق نیفتد. این نتیجه‌ی غم‌انگیز رویکرد این چند ساله‌ی شماست.

من اعتقادم بر این است و از مکتب و دینم یاد گرفتم که هم باید کار فرهنگی انجام دهیم، هم اینکه باید با پدیده‌های شوم ضدفرهنگی برخورد کنیم. حضرت امیر (ع) شلاق و گردن می‌زد، اما قرآن را هم ترویج می‌کرد. بنابراین همه‌ی این‌ها در کنار هم است. من هم باید با معضلات جامعه درگیر شوم، هم باید در مورد آن کار تولید بکنم.

من در شرایطی شروع به داد زدن کردم که دیدم همه ساکت شده‌اند. من پیش از این بارها در مصاحبه‌هایم گفتم که سینمای ما از صهیونیست‌ها خط می‌گیرد، اما هیچ‌کس آن را نمی‌شنید. من مجبور شدم که این مسئله را فریاد بزنم تا بتوانم توجه عده‌ای را جلب کنم که البته آثار آن هم بد نبود. برای من خوب نشد، اما آثار دیگرش خوب بود. من شاید چهار سال است که تلاش می‌کنم مسئولان فرهنگی رسانه‌ها و مطبوعات را جمع کنم تا ماهی یک بار جلسه‌ای بگذاریم و وضعیت فرهنگی را تحلیل کنیم تا بتوانیم در نتیجه‌ی این جلسات موضع‌گیری درستی بکنیم، اما هنوز موفق نشده‌ام.

حتی من برای اصلاح ساختار سینما و تلویزیون یک راهکار ساده دادم و آن این است که ما فیلم‌هایی را که فکر می‌کنیم خوب است به ائمه‌ی جمعه و مداحان بدهیم تا آن‌ها ببینند. بعد آن‌ها اگر دیدند که فیلم‌ها مورد ‌تأیید است، به مردم سفارش کنند که آن فیلم را ببینید. فیلم‌ساز هم وقتی می‌بیند یک فیلم با استقبال روبه‌رو شده است، فیلم‌های بعدی را هم خوب می‌سازد. برخی از فیلم‌سازان نیز هستند که به دنبال نان‌اند. همچنین هیچ جبهه‌گیری سیاسی هم ندارند. آن‌ها هم وقتی از این استقبال باخبر بشوند، وارد میدان می‌شوند و شروع به ساختن فیلم می‌کنند، هر چند موفق نمی‌شوند، چون شخصی که تفکر ندارد، نمی‌تواند آثار ارزشمند بسازد. اما حداقل سعی خود را برای ساخت یک اثر ارزشمند می‌کند. ما هم از این بیشتر نمی‌خواهیم. بنابراین نتیجه می‌گیریم راه این موضوع این است که سایت‌ها فیلم‌ها را تشویق کنند و همچنین روحانیون و مداحان در مجالس خود از فیلم‌های خوب سخن بگویند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


Netherlands
حاجی امید یک ملت برای ریشه کن کردم فساد سینماگرها به شما و حاتمی کیا و حاجی ده نمکیه ست تو رو خدا عقب نشین مردم پشتتن به خدا قسم خورده همه پشتت وایستادن یا حق
مهراوه
فکر میکنه فقط خودش دینداراست و مابقی همه کافرند و از یک قماش اند