سه شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۳ - 16 Apr 2024
 
۱۰
۳۳

روسای جمهور ایران ۱۲ بهمن ۵۷ کجا بودند؟

يکشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۱۶
کد مطلب: 404999
روز۱۲ بهمن ۵۷ بود. مردم ایران با شور و شعف فراوان مشتاق دیدار امام بودند. حضور قریب به سه میلیون ایرانی ، بی سابقه ترين و با شکوه ترین استقبال تاريخی دوران معاصر را رقم زد. استقبال از مردی که با مرجعیت و رهبری بی نظیرش نمونه ای بی بدیل از حکومت اسلامی را در نظام جهانی بنيان گذاشت.
روسای جمهور ایران ۱۲ بهمن ۵۷ کجا بودند؟
به گزارش جهان به نقل از ایسکانیوز،  روز۱۲ بهمن ۵۷ بود. مردم ایران با شور و شعف فراوان مشتاق دیدار امام بودند. حضور قریب به سه میلیون ایرانی ، بی سابقه ترين و با شکوه ترین استقبال تاريخی دوران معاصر را رقم زد. استقبال از مردی که با مرجعیت و رهبری بی نظیرش نمونه ای بی بدیل از حکومت اسلامی را در نظام جهانی بنيان گذاشت.

روزی که حضرت امام خمینی (ره) با قلبی آرام پس از ۱۵ سال هجرت و تبعید به میهن اسلامی بازگشتند هر کدام از شخصیت هایی که در طول ۳۶ سال اخیر بر کرسی ریاست قوه مجریه نشستند در زمان ورود امام خمینی (ره) خاطره ای از خود دارند.

ابوالحسن بنی صدر

او از همان ابتدای حرکت امام خمینی (ره) از پاریس به تهران در هواپیما همراه ایشان بود.

محمد علی رجایی

او چند ماه قبل از انقلاب ۵۷ از زندان آزاد شد. هنگام آمدن امام خمینی(ره) به ایران در کمیته استقبال مردمی از وی شرکت داشت.

حضرت آیت الله خامنه ای:

یكى از خاطرات خيلى جالب من، آن شب اوّلى است كه امام وارد تهران شدند؛ يعنى روز دوازدهم بهمن شب سيزدهم شايد اطّلاع داشته باشيد و لابد شنيده‌ايد كه امام، وقتى آمدند به بهشت زهرا رفتند و سخنرانى كردند بعد با هلى‌كوپتر بلند شدند و رفتند.

تا چند ساعت كسى خبر نداشت كه امام كجا هستند! علّت هم اين بود كه هلى‌كوپتر، امام را در جايى كه خلوت باشد برده بود؛ چون اگر مى‌خواست جايى بنشيند كه جمعيت باشد، مردم مى‌ريختند و اصلاً اجازه نمى‌دادند كه امام، يك جا بروند و استراحت كنند. مى‌خواستند دور امام را بگيرند.

هلى‌كوپتر در نقطه‌اى در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبيلى امام را سوار كرد. همين آقاى ناطق نورى اتومبيلى داشتند، امام را سوار مى‌كنند مرحوم حاج احمد آقا هم بود. امام مى‌گويند: مرا به خيابان ولى‌عصر ببريد؛ آن‌جا منزل يكى از خويشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ مى‌روند و سراغ به سراغ، آدرس مى‌گيرند، بالاخره پيدا مى‌كنند منزل يكى از خويشاوندان امام بى‌خبر، امام وارد منزل آنها مى‌شوند!

امام هنوز نماز هم نخوانده بودند عصر بود از صبح كه ايشان آمدند ساعت حدود نه و خرده‌اى و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندكى استراحت كرده بودند! آن‌جا مى‌روند كه نمازى بخوانند و استراحتى بكنند. ديگر تماس با كسى نمى‌گيرند؛ يعنى آن‌جا كه مى‌روند، با كسى تماس نمى‌گيرند. حالا كسانى كه در اين ستادهاى عملياتى نشسته بودند ماها بوديم كه نشسته بوديم چقدر نگران مى‌شوند! اين ديگر بماند. چند ساعت، هيچ كس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند كه بله، امام در منزل فلانى هستند و خودشان مى‌آيند، كسى دنبالشان نرود!

من در مدرسه رفاه بودم كه مركز عمليات مربوط به استقبال از امام بود همين دبستان دخترانه رفاه كه در خيابان ايران است كه شايد شما آشنا باشيد و بدانيد آن‌جا در يك قسمت، كارهايى را كه من عهده‌دار بودم، انجام مى‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما يك روزنامه روزانه منتشر مى‌كرديم. در همان روزهاى انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر كرديم. عدّه‌اى آن‌جا بوديم كه كارهاى مربوط به خودمان را انجام مى‌داديم.

آخر شب حدود ساعت نه ‌و نيم، يا ده بود همه خسته و كوفته، روز سختى را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقى كه كار مى‌كردم، نشسته بودم و مشغول كارى بودم؛ ناگهان ديدم مثل اينكه صدايى از داخل حياط مى‌آيد جلو ساختمان مدرسه رفاه، يك حياط كوچك دارد كه محلِّ رفت و آمد نيست؛ البته آن هم به كوچه در دارد، ليكن محلِّ رفت و آمد نيست ديدم از آن حياط، صداى گفتگويى مى‌آيد؛ مثل اينكه كسى آمد، كسى رفت. پا شدم ببينم چه خبر است.

يك وقت ديدم امام از كوچه، تك و تنها به طرف ساختمان مى‌آيند! براى من خيلى جالب و هيجان‌انگيز بود كه بعد از سالها ايشان را مى‌بينم پانزده سال بود، از وقتى كه ايشان را تبعيد كرده بودند، ما ديگر ايشان را نديده بوديم فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهاى متعدّد شايد حدود بيست، سى نفر آدم، آن‌جا بودند همه جمع شدند. ايشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ايشان ريختند و دست ايشان را بوسيدند. بعضی ها گفتند كه امام را اذيّت نكنيد، ايشان خسته‌اند.

براى ايشان در طبقه بالا اتاقى معيّن شده بود كه به نظرم تا همين سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ايام دوازده بهمن، گرامى مى‌دارند به نحوى طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزديك پاگرد پله كه رسيدند، برگشتند طرف ما كه پاى پله‌ها ايستاده بوديم و مشتاقانه به ايشان نگاه مى‌كرديم.

روى پله‌ها نشستند؛ معلوم شد كه خود ايشان هم دلشان نمى‌آيد كه اين بيست، سى نفر آدم را رها كنند و بروند استراحت كنند! روى پله‌ها به قدر شايد پنج دقيقه نشستند و صحبت كردند.حالا دقيقاً يادم نيست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشيد» گفتند و اميد به آينده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت كردند.

البته فرداى آن روز كه روز سيزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوىِ شماره دو منتقل شدند كه برِ خيابان ايران است نه مدرسه علوى شماره يك كه همسايه رفاه است و ديگر رفت و آمدها و كارها، همه آن‌جا بود. اين خاطره به يادم مانده است.

آیت الله هاشمی رفسنجانی:

روز دوازده بهمن وقتی موج جمعیت را در میدان آزادی وحوالی دیدیم اضطراب ما برای نشستن سالم هواپیما بیشتر شد.با همان دلهره خود را به فرودگاه رساندیم.و وقتی هواپیمای حامل امام نشست فریاد شکر و شادمانی از ما مردم و ما برخاست.

موج جمعیت به گونه ای بود که نمی توانستیم به امام نزدیک شویم و از همان دور دیدیدم که امام از هواپبما پیاده و سوار ماشین شد تصمیم گرفته بودیم که خود را به امام در بهشت زهرا برسانیم و جمعیت به گونه ای بود که می دانستیم به بهشت زهرا نمی رسیم.

من و چند تن از مبارزین به همراه آیت الله موسوی اردبیلی تصمیم گرفتیم به منزل ایشان در حوالی میدان توحید برویم تا آنجا از طریق رادیو مراسم بهست زهرا را گوش کنیم در آنجا بودیم که پیغام دادند هلی کوپتری امام را برد و فعلا هیچ خبری از امام نداریم اضطراب ما زیاد شد از طریق تلفن به هر جا که فکرمان می رسید تماس گرفتیم تا بالاخره حوالی بعد ازظهر به ما خبر دادند که امام در منزل برادارشان در دروس هستند.

فردا و پس فردای آن نیزسرگرم مسایل بودم روز چهاردهم خدمت امام در مدرسه علوی رفتم وقتی ایشان مرا دید گفت ما دو روز است که اینجاییم و شما را نمی بینیم و شما کجایید؟ سلام کردم و گفتم مسائل زیاد است انشالله خدمت میرسم و همه چیز را می گویم.

پس از آن بود که دیدارهای مشورتی و جلسات برای چگونگی تنظیم امور درهمان مدرسه شروع شد تا شب بیست و یکم بهمن که خبر حکومت نظامی واحتمال حمله نیروهای هوایی درشهر پخش شد. نگران بودیم رفتیم پیش امام که شما امشب باید از این مدرسه بروید و ایشان با صلابتی که همیشه سراغ داشتیم گفت: من هیچ جا نمی روم و همینجا می مانم و به مردم هم باید بگویید که هیچ توجهی به حکومت نظامی نکنند.

صلابت و تدبیرامام باعث شد ما در۲۲ بهمن خیلی زود، سریع و بدون کمترین تلفات جانی و مالی در سطح شهر تهران به پیروزی تاریخی برسیم.

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی:

آقای خاتمی تا سال ۱۳۵۷، مراحل درس های "خارج" و "فقه و اصول" را گذراند و در نزديکی انقلاب اسلامی ايران، رياست مرکز اسلامی هامبورگ را برعهده گرفت.

در سال ۱۳۵۹، پس از بازگشت به ايران، در نخستين انتخابات پارلمانی جمهوری اسلامی شرکت کرد و به نمايندگی مردم اردکان و ميبد وارد مجلس شورای اسلامی شد.

محمود احمدی نژاد:

در ۱۲ بهمن جزو کمیته انتظامات استقبال از امام بودیم اما وقتی عطر امام در بهشت زهرا پیچید غلغله برپا شد و همه برای استقبال از امام شتافتند.

در آستانه یکی از انتخابات ها سه نفر به عنوان نماینده دانشجویان خدمت امام مشرف شدیم تا از رهنمودهای ایشان مطلع شویم و آنها را به دانشجویان منتقل کنیم، وقتی خدمت امام خمینی(ره) رسیدیم، محو تماشای چهره نورانی ایشان شدیم و مطالب خودمان را فراموش کردیم و بعد از دیدار با امام و در راه بازگشت به جمع دانشجویان تازه متوجه شدیم که مطالب خود را بیان نکردیم و نمی دانستیم چه جوابی به دانشجویان بدهیم.

در دیدار جمعی از دانشجویان در اوایل انقلاب با امام خمینی (ره) که حدود ۱۵ دقیقه طول کشید آنقدر محو تماشای چهره حضرت امام بودم که متوجه سخنان ایشان نشدم و پس از اتمام دیدار متوجه شدم همه حاضران غرق در چهره نورانی امام شده بودند و هیچ کس متوجه رهنمودهای امام خمینی (ره) نشده بود و به همین دلیل سخنان ایشان را از روی نوار پیاده کردیم.

حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی:

در مسیر تکمیل درسم در رشته حقوق درس می خواندم وقتی حضرت امام آمدن به پاریس به طور طبیعی درس رها شد.

در آن ایام بیشتر فرصت ها برای سخنرانی در دانشگاه ها و کشورهای مختلف اروپایی انجام می شد زمانیکه حضرت امام در نوفل لوشاتو بودند من در بسیاری از این سخنرانی ها شرکت می کردم و گاهی اوقات به دیدن حضرت امام به نوفل لوشاتو می رفتم تا آنجا که علاوه بر شهرهای ایران در خیابان های اروپا تظاهرات برعلیه شاه رخ داد.

بنابراین در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، در نوفل لوشاتو بودم و به دلیل تکمیل شدن ظرفیت هواپیمای امام دیگر جایی برای من در آن پرواز سرنوشت ساز نبود. بنابراین به لندن رفتم تا با خانواده به ایران باز گردم.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


محمود
Iran, Islamic Republic of
بنابراین به لندن رفتم تا با خانواده به ایران باز گردم
تاکید می کنم "با خانواده"
سید
جالبه مخصوصا روحانی و خاتمی
درود بر شرافتتان
حقوق دان!!!
Iran, Islamic Republic of
حقوق دان یعنی جای حقوق؟ ...
نه، حقوق دان مدل روحانی یعنی حقوق من منهای حقوق منتقد.
...
Iran, Islamic Republic of
اقای دکتر محمود در ان زمان هم نتوانست مسولیتش را به درستی انجام دهد . مثل زمان ریاست جمهوری 1 ) مسئول انتظامات بودند که غلغله به پا شد
2) فرمایشات امام را به دانشجویان انتقال دهد که کلش را فراموش کرد . و هیچ
ایرانی
حرفت درست نیست ولی جالبه!
احتمالا ظرفیت هامبورگ و لندن پر شده بوده و ایشان از انجام وظیفه به خلق الله محروم شدند.
خیلیییییییی جالب بود
احسنت
فیضیه
فدای احمدی نزاد بشم
United States
فدای احمدی نژاد بشی.
علیرضا
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده حالی که از این معامله باز آمد یکی از دوستان گفت ازین بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
Iran, Islamic Republic of
کلا عادت شماها مسخره کردن دیگران است.
مثل بت بزرگتون که دیروز عوض پاسخ به بی کفایتی های وزیر خارجه اش ، منتقدین را مسخره کرد« حالا چرا کتش کج هست و چرا عینکش فلان است و...»
و حاج حسن هم که از هواپیما و همراهی امام جاماند....
دولت سیب زمینی همینه دیگه
دمت گرم!!
درضمن می خواستم از همین تریبون، نائل آمدن دوباره ی آقای هاشمی رفسنجانی را به مقام آیت الهی به ایشان و خانواده شان و اصلاح طلبان تبریک و تهنیت عرض کنم! البته از کسب دوباره ی رتبه ی حجت الاسلامی توسط آقای خاتمی هم نباید غافل شد!
اینم قشنگ بود
تو دو نفر کلا در باغ نبودن رو ندیدی؟؟؟
سلمان
خیلی جالبتر نوع رفتار هاشمی رفسنجانی است که روز 14 به دیدار امام می رود و آن جواب را از امام (ره) می شنود!!!
و می گوید "گفتم مسایل زیاد است"
من نمی دونم اون مسایل چی بود که حدود 50 ساعت به طور کامل وقتش را می گیرد
همچنین نوع جواب امام (ره).......
دقت کنید ...
Iran, Islamic Republic of
احتمالا رفته بودند سد قایق سواری مثل روز عاشورا
حران
Iran, Islamic Republic of
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منطغد
از همه جالب تر روحانی که در اوج زمانی جوانان این کشور در خیابان بخاطر انقلاب جان خود را فدا می کردند ایشان در لندن کنار خانواده حقوق می خواندن
اگر خاتمی حجت اسلام و مسلمین باشد باید هم فاتحه ی اسلام را خواند و هم فاتحه ی مسلمین را.
مرسی از خبر جالبتان و مخصوصا بکارگیری لقب با احترام به آقای هاشمی رفسنجانی. اگر ممکنه در خصوص اقامت آقای روحانی و خاتمی در خارج از کشور در زمان قبل از انقلاب بیشتر توضیح بدهید لطفا" لطفا لطفا
United States
به راستی چه رابطه ای بین گذران چند صباحی از زندگی در غرب و تفکرات افراد وجود دارد...؟؟؟
این همیشه از سوالات ذهنی من بود که چرا رفسنجانی تو مراسم استقبال نبود؟ این خبر واقعا برای من مفید بود,ممنون.
لواسانی
Romania
آقای هاشمی هم که خدمت امام رسیده فکر کنم می خواسته خاطره های این چند سال که امام نبودند را برایشان تعریف کند، مفصل(البته از امام برای خود امام)
نکته جالبش اینه که هرکس بر اساس جوهر وجودیش یه فصلهای از امام داشته اولی خودش رو میچسبونه به امام تا به هدفش برسه دومی بفکر نظم وانتظامات بوده وبعدها فدایی انقلاب میشه سومی که اقا باشه امام میره پیشش اونم تک و تنها برای خسته نباشید گفتن گویا رابطه مراد ومریدیه بینشون چهارمی که همیشه امام باید مراقبش میبود تا گم نشه وبهش میگه این دو روز کجا بودی؟ پنجمی هم که میزان علاقش به امام ازهامبورگ تا تهران فاصله داره اصلا بویی از امام نبرده این اخری هم که... باید از طریق لندن به امام برسه
ایرانی
Iran, Islamic Republic of
جناب روحانی آن زمان امام را نتوانست همراهی کند در آن سفر سرنوشت ساز امروز هم نتوانسته/.....
رجایی چی؟
صادق
جالبه که هردو رئیس جمهور اصلاح طلب روز دوازده فروردین پنجاه و هفت در خارج از کشور تشریف داشتند!