پایش مواضع دولت امید و حجم حاشیهسازیها و درگیر کردن اذهان عمومی به مسائل بیربط، خود قویترین دلیل در نقص کارآمدی دولت روحانی است. دولتی که تمام توان خود را متمرکز بر خدمت نماید، حاشیه را برای خود سمی مهلک و خطرناک میداند و در مقابل، دولتِ ضعیف خود حاشیهسازی میکند تا پراکندگی و ناکارآمدیاش عیان نگردد.
به گزارش جهان، هنوز عمر دولت تدبیر و امید به دو سال نرسیده است و به تعبیری همچون همهی دولتهای پیش از خود، در این مقطع در حال به پایان رساندن ماه عسل پیروزی انتخاباتی خود است. اما در این میان، کنشهای رسانهای دولت یازدهم بهگونهای پیش رفته است که تداعیکنندهی دوران پایانی یک دولت تهاجمی و حاشیهساز است.
در مدت سپریشده، رفتار عجولانه در سیاست خارجی و شکستن تابوهای ۳۵ساله در تعامل با سران دولتهای دشمن، رفتار عجولانه نسبت به منتقدان در موضوعات مختلف، حواشی خودساخته در وزارتخانههای علوم و ارشاد اسلامی، اظهارنظرهای تمامنشدنی، حاشیهساز و پُرهزینه دولتمردان، معاونان و مشاوران رئیسجمهور و مواردی از این دست، همهوهمه نوعی تشویش و عدم برنامهمندی ذهنی دولت تدبیر و امید را به نمایش گذاشته است. این در حالی است که معقول آن است دولتی که حائز اکثریت آرای عمومی شده است و مهمترین رکن اجرایی کشور را در اختیار دارد، بدون حاشیهسازی و متشنج کردن فضای ذهنی مردم، با آرامش برنامههای خود را به پیش برد و متمرکز عمل کند، نه پراکنده؛ تا نمودی از کارآمدی خود را به نمایش بگذارد.
با توجه به موارد گفتهشده، محل بحث این یادداشت، مداقه در نوع کنش و رفتار دولت است. در این میان، کنش دولت تدبیر و امید نسبت به منتقدان و یک کاسه کردن آنان بهعنوان مشتی اقلیت افراطگرا، موضوعی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. تازه به دوران رسیدهها، تفرقهافکنان، حامیان شکاف قومیتی، دروغگویان، ترسوها و بزدلان، غوطهوران در فساد، بیکارهها، بیسوادها، نوانقلابیها و بسیاری مفاهیم غیررسمی و به تعبیری چالهمیدانی، چرا باید توسط رئیسجمهوری نوپا، آن هم در مدت یک سال و اندی مطرح گردد؟ (این تعابیر نیازی به منبع ندارد؛ چراکه در فرایندی رسانهای و سنجیده از سوی گویندهی آن عمومی شده است.)
از بیادبی نهفتهی این الفاظ که بگذریم، باید پرسید چرا چنین الفاظی برای مخالفان، توسط شخص اول دولت مورد استفاده قرار میگیرد و بهجای ایجاد مکانیسم پاسخگویی رسانهای و پاسخ به برخی شبهات و مسئلهها، شخص اول اجرایی کشور، در فضای عمومی، به چنین رفتاری مبادرت میکند؟
* انصراف از یارانهها دلیل شروع حاشیهسازیها
پاسخ این سؤال را میتوان در اتفاقی نه چندان دور، در اوایل سال جاری جستوجو کرد. دولت تدبیر و امید قبل از جشن یکسالگی خود، با بحرانی روبهرو شد که شاید کمتر دولتی در شروع قدرت با آن روبهرو شده است. دولت پیروز در انتخابات ۹۲ ریاستجمهوری، در اتفاقی که شاید انتظارش را نداشت، با نه بزرگ مردم در موضوع انصراف از یارانهها روبهرو شد. البته این «نه» از سوی قشر مستضعف جامعه، امری بدیهی تحلیل میشود، لکن اینکه طبقهی متوسط و ثروتمندان نیز نسبت به این موضوع واکنش منفی نشان دادند، باعث شد بسیاری از تحلیلهای جامعهشناختی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان از جامعه، تغییر کند و لزوم تجدیدنظر در آن نیز مطرح شود.
یقیناً طبقهی متوسط مهمترین سرمایه و امید جریان روشنفکری در ایران قلمداد میشود و بیشترین برنامهریزیها با محوریت این طبقه انجام میگیرد، لکن «نه» بزرگ مردم (اعم از طبقهی متوسط) حاکی از عدم پایداری سرمایهی اجتماعی دولت حمایتشده توسط اصلاحطلبان در جامعه است. به این ترتیب، رأی هجدهمیلیونی روحانی در انتخاباتِ چند ماه قبل نیز باید بازتحلیل شود. رأیی که حاضر نشد خواهش کاندید خود را عملی کند، نشاندهندهی میزان عمق وفاداری اجتماعی و سیاسی به دولت تدبیر و امید است. حتی هواداران ایدئولوژیک جریان اصلاحطلبی نیز نتوانستند نوعی وفاداری نشان دهند. این یعنی هستههای مرکزی هواداران اصلاحطلبی و اعتدالگرایی نیز وفاداری و ایثار سیاسی قابل اعتنایی نسبت به رهبران خود نخواهند داشت.
* چرایی تغییر ادبیات سیاسی دولت
حال باید به این موضوع پرداخت که عدم توجه مردم به خواست دولت در قضیهی انصراف از یارانهها نمایانگر تسلط چه فضایی بر جامعه است و ضمناً فاکتورهای مؤثر در تصمیمسازی آحاد مردم در این فضا چیست و چرا دولت نتوانست سرمایهی اجتماعی خود را بسیج کند؟
بعد از «نه» بزرگ مردم و شکست اجتماعی دولت در بین مردم، با وجود فضای حاکم بر جامعه، باید گفت دولت پیام تصمیم مردم در عدم انصراف از یارانهها را بهخوبی دریافت کرده و سیاستی خاص را پیریزی نموده است.
واضحترین نتیجهی «نه» بزرگ مردم، فهم اولویت معیشتی جامعه و تأثیرگذاری نگاه اقتصادی مردم در تصمیمسازیهای اجتماعی است. اگر سخنرانیهای شخص رئیسجمهور را بعد از شکست انصراف از یارانهها، مورد پایش قرار دهیم، متوجه میشویم شیب صحبتهای خارج از چارچوب ایشان تندتر شده است و حتی در سخنرانیهای تخصصی، مباحث نامرتبط و حاشیهساز مطرح میکنند. به بهشت یا جهنم بردن مردم، رسانهای شدن فسادهای بزرگ و یا موضوع حصر و امثالهم در کنار تقابل آشکار و حجیم با منتقدان و بهتازگی طرح همهپرسی در فضای عمومی، همهوهمه در این راستا قابل تفسیر است. به نظر میرسد دولت سعی دارد با ایجاد فضایی دوقطبی بین خود و مخالفان و مسئلهسازیهای غیر اقتصادی و معیشتی، اذهان را از نقطهضعف اصلی دولت (ناکارآمدی معیشتی) منحرف کند و با جلب توجه برخی اقشار و منتقدان بدنهی اصلاحطلبی و اصولگرایی سعی میکند تا با بازتولید دوقطبی افراط و تفریط در مقابل چشمان جامعه، از پاسخگویی در حوزهی کارآمدی خارج شود.
دولت با این سیاست، علاوه بر فرار از مطالبات اجتماعی واقعی، جبههی رقیب را بهعنوان عامل ناکارآمدی، عنصر سنگانداز و افراطی معرفی میکند. پافشاری بر معرفی گزینههای افراطی بر منصب وزارت علوم بهنوعی ناکارآمدی مجلس اصولگرا و اشکالتراشی آنان را در فضای عمومی تداعی میکند. در این وانفسا و گردوغبار حاشیهها، دولت ناکارآمدی خود را در پس این موضوعات پنهان میکند.
* همهپرسی، حاشیهای متفاوت
جدا از مسائل بالا با رفتارشناسی دولت تدبیر و امید میتوان در حاشیهسازی جدید در طرح موضوع همهپرسی، نوعی از پوپولیسم را نیز مشاهده نمود. فشار به نخبگان و فرار از پاسخگویی با استدلال درک پیام انتخاباتی مردم و بهتازگی طرح بحث همهپرسی، آن هم با مطرح کردن آن در مقابل روند قانونگذاری در مجلس، نمونههای بارز رگههای پوپولیسم روحانی است. رئیسجمهور چندی پیش در کنفرانس اقتصاد ایران ابراز داشتند: «خوب است بعد از ۳۶ سال، یک بار هم که شده، این اصل قانون اساسی را اجرا کنیم و برای مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، بهجای آنکه قانونی در مجلس تصویب شود، مادهی قانونی یا برنامه را مستقیم به آرای مردم و همهپرسی بگذاریم.»
البته اگر دقت را چاشنی تحلیل خود کنیم، متوجه میشویم اینبار موضوعاتی که حول همهپرسی شکل گرفت (همچون حق برخورداری از انرژی هستهای)، اصلاً از جنس انصراف از یارانهها نیست و درخواست از مردم جهت ایثار معیشتی نیست، بلکه مسئلهای ترکیبی است که براساس آن، فناوری هستهای در مقابل رفع تحریم قرار میگیرد. این دوگانه، با زمینهای معیشتمحور، سعی دارد با استفاده از جو مطالبات معیشتی، جامعه را در انتخابی بین مسائل بینالمللی که توان حل آن را ندارد مانند موضوع هستهای و نان قرار دهد. اگر دقت کنیم، خواهیم دید اینبار دولت نه در مقام درخواست برای گذشت از حقوق معیشتی، بلکه در مقام همراه مردم، سعی میکند با رهبری مطالبات معیشتی، روند دلخواه خود و منش مذاکراتی دولت تدبیر و امید را به هر قیمتی پیش برد.
این اتفاق صدمات جبرانناپذیری را متوجه اتحاد جامعه و جرقهای برای تفرقه و چنددستگی اجتماعی ایجاد میکند که علیرغم تحمیل خسارتهای سیاسی به جامعه، بستر نقشآفرینی سیاسی را برای تمام گروهها، از جمله اصلاحطلبان و اعتدالگرایان، از بین میبرد و به زیان تمام نخبگان و جامعهی ایران خواهد بود.
در همین باره رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با مردم قم به این موضوع اشاره داشته ودر تذکری عمومی به دولتمردان اظهار نمودند: « دولتىها هم مراقب باشند، دودستگى در مردم بهوجود نیاورند، حاشیهسازى نکنند، بعضى حرفهاى غیرلازم مطرح نشود؛ این یکپارچگى مردم ما، این همّت بلند مردم ما، این ایمان مردم ما، درست مورد استفاده قرار بگیرد، انشاءالله راه این کشور باز بشود. »
* علت بنیادین حاشیهسازی چیست؟
شاید بهتر بود این بخش در ابتدای متن مورد اشاره قرار می گرفت، لکن تبیین روند حاشیهسازی دولتمردان، خود بهترین استدلال برای اثبات فرض این یادداشت است که البته در مقدمه به آن اشاره شد.
دولتِ مسن تدبیر و امید، با شعار تحول و امید پا در میدان گذاشت و همهی تخممرغهای خود را در ظرف دیپلماسی نهاد. کنترل بُعد روانی تورم نیز در این بین، آنان را به عملکرد خود خوشبین نمود، در حالی که باید اذعان نمود دولت در بخشهای اصلی اقتصادی، نتوانسته است کارآمدی لازم را کسب کند. نبود ارادهی ایجاد نهضت کار و تولید و التفات به سیاستهای اقتصاد مقاومتی و عدم ادامهی روند پُرشتاب آبادانی عمرانی دولت قبل باعث گردید است وجه کارآمدی دولت تدبیر بسیار ضعیف گردد.
در اثبات این ادعا، نیازی به ارائهی اسناد و نمودارهای مقایسهای نیست، بلکه پایش مواضع دولت امید و حجم حاشیهسازیها و درگیر کردن اذهان عمومی به مسائل بیربط، خود قویترین دلیل در نقص کارآمدی دولت روحانی است. دولتی که تمام توان خود را متمرکز بر خدمت نماید، حاشیه را برای خود سمّی مهلک و خطرناک میداند و در مقابل، دولت ضعیف، خود حاشیهسازی میکند تا پراکندگی و ناکارآمدیاش عیان نگردد.
* بهترین رفتار رقیب؛ پابست کردن دولت در مطالبات معیشتی
با توجه به تحلیل وضعیت جامعه و ترسیم تاکتیک دولت در فرار از بحران کارآمدی بهسوی بحران مشروعیت (البته به هر قیمتی)، اصولگرایان باید بهجای بازی خوردن و پاسخدهی مورد نیاز دولت جهت داغ شدن فضاسازیهای عقیدتی و روشنفکرمآبانه، با چاشنی معیشت، اقدام به پاسخدهی نسبت به دولت نمایند و پای مسئولان اجرایی را در بحران کارآمدی و مسئلههای معیشتی جامعه، محکم ببندند. این سیاستورزی، که برمبنای فهم واقعی از جامعه استوار است، به اصولگرایان این امکان را میدهد که با محوریت مطالبات معیشتی، سایر دغدغهها را نیز مطرح کنند و این روند باعث میگردد با ایجاد اعتماد عمومی نسبت به ایشان، مطالبات خاص آنها نیز به خواست عمومیتری تبدیل شود.
بهطور مثال، بهجای پاسخ دادن به درست یا غلط بودن همهپرسی، باید اینگونه پاسخ داد که دولت بهتر است فکر معیشت مردم باشد یا اینکه بهجای این حرفها، مذاکرات را به سرانجام برساند. همچنین میتوان با مانور بر هزینههای سرسامآور همهپرسی، نوعی بدبینی عمومی نسبت به برگزاری همهپرسی ایجاد نمود.
البته باید دقت داشت در پیگیری مطالبات معیشتی مردم، نباید بهگونهای رفتار کرد که انتظارات غیرواقعی و فزایندهای که دولت توان و ظرفیت و منابع لازم برای پاسخگویی آن ندارد، در مردم شکل بگیرد؛ کاری که اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در قبال دولت قبل کردند و امروز نتایج آن را با انفجار فزایندهی انتظارات شاهد هستند. انتظار فزایندهای که احتمالاً این دولت را زمینگیر خواهد کرد.
منبع: برهان