کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روایت سلمان فارسی از امیر مومنان(ع)

29 فروردين 1394 ساعت 14:11

وقتی حضرت صالح، امیرالمومنین را دید به گریه افتاد و دستش را به سوی حضرت دراز کرد.


از سلمان فارسی روایت شده است:
یک روز نماز را به امامت امیرالمومنین علی علیه السلام خواندیم، پس از تمام شدن نماز آن حضرت بیرون رفتند و ما بدنبال آن حضرت رفتیم تا وقتی به کوهی رسیدیم، در بالای کوه جوانی بین دو قبر در حال نماز و عبادت بود. با تعجب گفتم ای مولای ما این جوان کیست و آن دو قبر که بین آنها نماز می خواند چه کسانی هستند؟
حضرت فرمود: این جوان حضرت صالح پىامبر است و آن دو قبر پدر و مادرش هستند.
وقتی حضرت صالح امیرالمومنین علیه السلام را دید به گریه افتاد و دستش را به سوی حضرت دراز کرد.
امیرالمومنین آنجا ایستادند تا اینکه صالح پیامبر نمازش تمام شد. از ایشان پرسیدم چرا وقتی امیرالمومنین را دیدی گریه کردی؟
صالح پیامبر فرمود: زیرا امیرالمومنین علی علیه السلام هر روز پیش من می آمدند و می نشستند و عبادتم بخاطر نگاه کردن به چهره بابرکت و نورانی ایشان بیشتر میشد، اما ده روز بود که ایشان نیامده بودند و من نگران شده بودم . وقتی ایشان را دیدم از خوشحالی گریه کردم.
 
منبع: مدینة المعاجز ج 1 ص 104


کد مطلب: 376063

آدرس مطلب: https://www.jahannews.com/analysis/376063/روایت-سلمان-فارسی-امیر-مومنان-ع

جهان نيوز
  https://www.jahannews.com