جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۲
۶

چند خاطره شيرين از هاشمی!

سه شنبه ۱۰ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۳
کد مطلب: 368095
يادداشت‌هاي روزانه هاشمي رفسنجاني گرچه كوتاه و كلي گويي است و به مختصات و ريزه كاري‌ها نمي‌پردازد، اما باز هم مورد توجه است.
بخش هایی از خاطرات هاشمی:
۱۶فروردین: یاسر از عربستان [سفر عمره] رسید. شرحی از سفرش داد. شناخته شده بود و با فهد شاه عربستان ملاقات داشته است...
 
۱۶فروردین: یاسر از عربستان [سفر عمره] رسید. شرحی از سفرش داد. شناخته شده بود و با فهد شاه عربستان ملاقات داشته است.

۳اردیبهشت: محسن آمد. گزارش سفر به کره‌ جنوبی را داد. تحت تأثیر صنایع کره قرار گرفته است.

۱۴خرداد: ساعت ۱۰ صبح با هلی‌کوپتر به مرقد امام رفتیم. عفت هم آمد... فائزه به شمال رفته، محسن هم به‌سوی شمال رفته بود که به‌خاطر شلوغی جاده برگشته است.[!]

۱۵مرداد: عصر به خانه آمدم. فائزه از کره‌ی شمالی برگشته و راضی است. با آقای کیم ایل سونگ، رهبر کره‌ی شمالی ملاقات کرده و او ضیافت نهار به هیئت ایرانی داده است.

۲۵مرداد: محسن درباره‌ی سفر به کشورهای جنوب خلیج فارس سؤال کرد. همراه آقای آقازاده، وزیر نفت، پیام من را برای سران این کشورها می‌برند.

۶دی: فائزه به مشهد رفته بود. یاسر هم برای اسکی به دیزین رفته است.

۲۷دی: دو سه ساعت در محوطه‌ی باز جلوی ساختمان [در سد لتیان]، با بچه‌ها با برف، بهمن‌های بزرگ درست کردیم و تا لب سد غلتاندیم.

۳۰اسفند: فاطی و بچه‌هایش در آذربایجان هستند. فائزه هم به کیش رفته است… با فرشته و مهدی تلفنی صحبت کردم، از وضع‌شان در استرالیا راضی‌اند. رئیس دپارتمان پیشنهاد داده برای بازدید از کارخانجات مربوط به رشته‌اش، به کانادا یا آمریکا بروند. گفتم به شرط ناشناس ماندن بپذیرد.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *


اى جانم ! ملت اگر دفتر خاطرات بنويسن چى ميشه ؟!
٣فروردين : مريم گفت بابا بريم شمال ، شرمنده شدم ، به فاطمه گفتم خودت يه جورى راضيش كن تا باغ عمو بريم و برگرديم ،
United States
حاج اقا خاطره...!
داش کمال
دفتر خاطرات یک کارمند شب عید :
بچه هابا گریه لباس نو میخواستند . رفتیم تاناکورا برای هرکدام یک لباس دست دوم تا حدی ابرومند با عیدی امسال خریدم . اصل حقوق پانصد هزار تومانیم را که برای کرایه خانه و خرج یک ماه و نیم تا حقوق بعدی دادم دست خانم که بهو خرج نکنم و وسط ماه بیفتیم به بدبختی وبیچارگی و گرسنگی!!!!!!!!!!!!!!!!.................................................................................................................................................................................
Iran, Islamic Republic of
11تیر... من امشب افطار چیزی برای بچه هایم ندارم ...خجالت میکشم. نمیدانم چرا بعضی ها تا خرخره میخورند اما من...
يك خاطره از همان سالهاي سازندگي:
اول فروردين: عيد است و بابا خانه نيست. او نتوانسته براي عيد حتي ميوه مناسبي تهيه كند. شيريني و آجيل پيش كش. براي اينكه از مهمانان خجالت نكشد تمام عيد هر روز از خانه بيرون ميرود و شب دست خالي بر ميگردد. مهمانان مي آيند و با بهانه اي سريع ميروند تا ما خجالت نكشيم...
علی رضا
بسیار عالی بود بنده های خدا برای مردم چه زحمت هایی نکشیدند ////