شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 20 Apr 2024
 
۰

مناجات امروز شهید چمران

يکشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۵۵
کد مطلب: 302520
در مناجات شهید چمران که در اوایل بهار ۱۹۶۰ در آمریکا نگاشته شده، آمده است: امروز ۱۹ رمضان یعنی روزی است که پیشوای عالیقدر بشریت در خون خویش غوطه می‌خورد. روزی است که مرا به یاد آن فداکاری‌ها، عظمت‌ها و بزرگواری‌های او می‌اندازد.
به گزارش جهان به نقل از تسنیم، شهدای انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس هر کدام در کنار روحیه رزمندگی، عارف مسلکان خوبی نیز بودند. یا از خلوت با خدا به میدان رزم و دروازه شهادت رسیدند و یا از مسیر جهاد در راه خدا به عرفان و مسلک آنان گریزی زدند. برخی از دست‌نوشته‌های شهیدان که نیایش‌ها و مناجات‌های خود را با معبودشان به رشته تحریر درآوردند، گواهی بر این ادعا است. این نوشته‌‌ها خود دلیلی بر آن است که آن‌ها در هیاهوی جنگ نیز برای لحظه‌ای خدا را فراموش نکرده‌اند. ماه مبارک رمضان فرصت مغتنمی بر مرور این نیایش‌هاست که سرانجام به استجابتی بزرگ و وصل به معشوق ختم شده است.

شهید مصطفی چمران فرمانده جنگ‌های نامنظم و غیور مرد جبهه‌های غرب کشور در مبارزه با کومله و دموکرات جزو شهیدانی است که مناجات‌ها و نیایش‌های عارفانه‌اش بسیار مشهور است. نیایش‌های او در چند جلد به چاپ رسیده است و این خود دلیلی بر روحیه عارفانه این شهید والامقام دارد. مناجات ذیل را شهید چمران در اوایل بهار ۱۹۶۰ که مقارن با ۱۹ ماه مبارک رمضان بوده در آمریکا نگاشته است:

«نزدیک به یک سال می‌گذرد که در آتشی سوزان می‌سوزم. کمتر شبی به یاد دارم که بدون آب دیده به خواب رفته باشم و آه‌های آتشین قلب و روح مرا خاکستر نکرده باشد! خدایا نمی‌دانم تا کی باید بسوزم؟ تا چند رنج ببرم؟ در همه حال، همه جا و همیشه تو شاهد بوده‌ای عشقی پاک داشتم و آن را به پرستش ذات مقدس تو ارتباط می‌دادم ولی عاقبتش به آتشی سوزان مبدل شد که وجودم را خاکستر کرد احساس می‌کنم که تا ابد خواهم سوخت. شمعی سوزان خواهم بود که از سوزش من شاید بشریت لذت خواهد برد! خدایا،‌از تو صبر می‌خواهم،‌به سوی تو می‌آیم، خدایا تو کمکم کن.

امروز ۱۹ رمضان یعنی روزی است که پیشوای عالیقدر بشریت در خون خویش غوطه می‌خورد. روزی است که مرا به یاد آن فداکاری‌ها، عظمت‌ها و بزرگواری‌های او می‌اندازد. از او خالصانه طلب همت می‌کنم، عاشقانه اشک یعنی عصاره حیات خود را تقدیمش می‌نمایم. به کوهساران پناه می‌برم تا درد تنهایی، از پس هزارها فرسنگ و قرن‌ها سال با او راز و نیاز کنم و عقده‌های دل خویش را بگشایم.

ای خدای بزرگ، تا وقتی که زنده‌ام به وظیفه خویش تا حد طاقت خود بدون خستگی رفتار می‌کنم. هیچ گاه سنگر را برای دشمن خالی نمی‌کنم، با ظلم و فساد مبارزه می‌نمایم، از بینوایان و ستمدیدگان دفاع می‌کنم، زندگانی خویش را وقف دل‌های دردمند و اشک یتمیان و آه بیوه‌زنان می‌نمایم. همیشه تو را به یاد دارم،‌ در همه کاری از تو استعانت می‌جویم و در هر مشکلی از تو راه حل می‌طلبم.

خدای من، زیبایی‌های طبیعت تو آنقدر دل فریب است که جان و روح مرا مجذوب خویش ساخته. مصنوع اراده خلاق تو آنقدر دل انگیز است که جز ستاش و پرستش راهی برای تسکین دل پرشور من وجود ندارد. ساعت‌ها با ماه تابان تو می‌نشینم و راز و نیاز می‌کنم، در مقابل او اشک می‌ریزم، وقتی که به پشت ابر می‌رود با بی‌صبری انتظارش را می‌کشم، گاهی از زیبایی‌اش چنان شیفته می‌شوم که فریاد می‌کشم و دیوانه‌وار به هر طرف می‌دوم و آنگاه که خسته و کوفته می‌شوم به گوشه‌ای نشسته با سکوت خویش همراه با قطرات اشک عمیق‌ترین درود قلبی خود را نثارش می‌کنم.

اوه، طلوع و غروب آفتاب تو آنقدر زیباست که درباره‌اش نمی‌توانم چیزی بگویم جز آن که در مقابل آن بایستم، سراپا محو شوم، و تو را تقدیس کنم. اوه، خدایا، زیبایی‌های تو آنقدر فراوان است که نمی‌توانم شماره کنم ولی همین زیبایی‌هاست که مرا بی‌تاب کرده. می‌خواهم هر چه زودتر جان و هستی خویش را که خود نیز هدیه اوست سراپا تسلیم وجودش کنم، می‌خواهم که جان خود را در قربانگاه عشق او قربانی نمایم. می‌خواهم به دور شمع وجودش بگردم تا سراپا بسوزم، می‌خواهم در او محو شوم و از خود اثری نیابم.»
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *