به گزارش جهان به نقل از رسا، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی، پیش از ظهر شنبه در درس تفسیر خود به ادامه تفسیر سوره مبارکه روم پرداخت و گفت: دین یعنی قانونی که فینفسه کامل و مکمل است، اگر یک مهندس کشاوزی بداند چگونه حلقههای کشاورزی گندم و برنج میشود و قانون علمی بنویسد، میشود دین گندم برنج و دین سیب و گلابی، اگر برای انسان کتابی نوشته شود که او را از نقص و عیب برهاند و او را به کمال برساند میشود، دین انسان میشود.
وی افزود: این باید و نبایدها باید از آن بود و نبود گرفته شود، این حقوق سازمان ملل به هیچ وجه عالمانه نوشته نشده است، زیرا این حقوق در همه جا همینطور است، مواد حقوقی، مبانی حقوقی و مبانی حقوقی داریم، مواد حقوقی مانند آنچه که مجلس هر کشور تنظیم میکند، بسیاری از این مبانی مورد اشتراک است، حریت، استقلال، آزادی، عدم دخالت در امور دیگری اموری است که در همه جا مورد اشتراک است، همه اینها باید به عدل بازگردد، عدل مفهوم شفاف و روشنی دارد، عدل یعنی هر چیزی را در جای خودش قرار دهیم، اما آنان جای اشخاص و اشیا را نمیدانند، جای اشخاص و اشیا را شیءآفرین و شخصآفرین میداند، اینها ناچار هستند از رسومات، آداب، فرهنگ و فکر خودشان از این مبانی حقوقی را استخراج کنند، نیاز به منبع وحیانی است تا آن مواد از آن استنباط شود تا پشتیبان مبانی حقوقی شود، چون مبنا به منبع نمیرسد، حقوق بشر آنان فاقد صبغه علمی است، تنها قانون الهی صبغه علمی دارد، خدا انسان و جهان را آفرید و رابطه انسان و جهان را آفرید و از گذشته و حال و آینده او با خبر است، از این رو میتواند قانونی برای انسان بنویسد.
مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَـٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»، افزود: هیچ تبدیلی در خلقت انسانی نیست، پس این دین برای هر چیزی هست و هر چیزی هم دین دارد، اما اصطلاح دین درباره انسان رایج شده است و به معنای قانون کامل و مکمل است، این قانون کامل و مکمل برای انسان است، بین بود و نبود تکوینی و باید و نباید اخلاقی رابطهای است، اگر فطرت انسان به صورت کتاب در بیاید میشود قرآن و عترت و اگر باید و نباید قرآن و عترت به صورت حقیقت دربیاید، فطرت انسان میشود، این سخن را مرحوم صدوق پیش از این گفته بود، هر چیزی ملکی و ملکوتی دارد که جز وحی کسی آن را نمیفهمد «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
دین راه تکامل است
وی خاطرنشان کرد: خداوند در این آیه گاه تعبیر به دین میکند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا»، گاه تعبیر به فطرت دارد: «فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا»، گاه تعبیر به خلق الله دارد: «لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّـهِ»، انبیا هم همین دین را آوردند اما اختلافی در دین نیست، هر پیامبری که آمده پیامبران دیگر را تصدیق کرده است، این چنین نیست که بگوید قبلی اشتباه کرده و من درست میگویم، همه اینها نسبت به گذشته را تصدیق میکنند، اگر کسی خواست انسان را بشناسد انسانشناسی مانند گیاهشناسی، معدنشناسی و مانند آن دین و قانونی دارد، دین او راه تکامل اوست، فطرت انسان تثبیت شده است، و تغییری در خلقت خداوند وجود ندارد، برخی فطرت را دفن میکنند، فطرت از بین نمیرود، کسی واقعا حیوان نمیشود، حیوان میشود، اما انسانی که حیوان میشود.
حضرت آیتالله جوادی آملی بیان کرد: یک حیوان داریم که در عرض انسان است، یک حیوانی داریم که در طول انسانیت است، یعنی انسانی است که حیوان شده است، اگر معذبان در آتش که واقعا حیوان باشند عذابی نمیکشند، اما آنان انسانی هستند که حیوان شدهاند، لذا کاملا میفهمد و خجالت میکشد و دیگران او را میشناسند، این چنین نیست که یک حیوانی بشود در عرض انسان، او حیوانی در طول انسان است زیرا او انسانی است که تمام انسانیتاش را در راه حیوان بودن صرف کرده و حیوان کامل شده است، اگر کسی حیوان باشد که در روز قیامت خجالتی ندارد، اما انسان حیوانشده خجالت میکشد که میفهمد انسان است که به این صورت درآمده است، بنابراین اگر کسی خواست برای انسان دینی درست کند باید هویتشناس باشد، انسان را بشناسد که از کجا میرود و به کجا میآید.
هر موجودی موحد است
وی با اشاره به اینکه یک نوع حرکت هرج و مرج است، مانند گردبادی که شنها را حرکت میدهد، ادامه داد: اما اگر از خاکهای بدخشان یا خاکهای یمن بپرسی مقصد خود را میگویند، حرکت یا طبیعی است یا حرکت با فشار از خارج صورت میگیرد، این تندبادی که از خارج این شنها را جابهجا میکند این شنها حرفی برای گفتن ندارند، اما این خاکها و موادی که بعد از چند سال لعل و عقیق میشوند، اگر کسی از اینها سؤال کند که کجا میخواهی بروی اینها میگویند بعد از چند سال میخواهم لعل و عقیق شوم، این خاکی که میخواهد لعل یا عقیق شود به طرف عقیقی و لعلی حرکت میکند، باید توجه داشت که میان موجود و معدوم رابطهای وجود ندارد، لعل و عقیقی که معدوم است، این خاک که اندیشه ندارد بلکه جهت دارد، باید میان این خاک و بین لعل و عقیق معدوم رابطهای وجود داشته باشد، میان متحرک و مقصد پیوند وجود دارد، اگر میان متحرک و مقصد پیوندی وجود داشت باید مقصد وجود داشته باشد، اما چون مقصد بالفعل موجود نیست، بالقوه در مستعد وجود دارد.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه بیان داشت: آن راهنما و محرک این مستعد را حرکت میدهد تا مستعد له که در درون او مستتر است در درون او شکوفا شود، هر کس در درون خود این فطرت را دارد، هم خاک و گیاه و نبات دارای فطرت هستند «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ» یعنی ساختار هر چیزی را به او داد، تمام اهداف در درون هر موجودی هست، یعنی اگر از این ماده زیرزمینی سؤال کنید کجا میخواهی بروید میگوید من میخواهم لعل و عقیق شوم، لعل و عقیق که معدوم است، میگوید نه لعل و عقیق در درون من وجود دارد و من تلاش میکنم آن را شکوفا کنم، « وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» من خدایی را تسبیح میکنم که من را یاوه نیافرید برای من مقصد و مقصود آفرید و اگر خدای سبحان درباره انسان سخن گفت، « یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ» اگر در درون هر کسی سفر الی الله است و این سفر جهتدار بودن است، میشود سیر باشد و جهتدار باشد و آن هدف وجود نداشته باشد، بلکه هر موجودی موحد است، هیچ موجودی نیست که در درون خود استعداد توحیدی نداشته باشد.