بعضیها متأسفانه با یک ادبیاتی سعی میکنند که هنر انقلاب را تحقیر کنند و میگویند که اینها فکرشان پنجاه و هفتی است. نکته جالب این است که همین افراد با هنر سال 56 هیچ مشکلی ندارند! ولی با هنر سال 57 مشکل دارند
خط، گروهان برگرده یعنی چی؟ گروهان بره، دسته برگرده. دسته بره، نفر برگرده....»
یعنی آن روستایی میگوید وقتی من خودم را در رسانه ملی نمیبینم و اغلب مجبورم یک عده آدم غربزده و اشرافی و تجملی را ببینم، خوب میروم اصلش را در ماهواره میبینم؛ چرا بیایم فیلتر شدهاش را ببینم؟ آقای صدا و سیما تو هرچقدر که شبیهتر بشوی به یک قشر خاص با سبک زندگی غرب زده، ما بیشتر از تو فاصله میگیریم.
یکی دو دهه اخیر خیلی حرفها در مورد برنامهریزی، برنامه توسعه، چشمانداز، راهبرد، نقشه راه، مهندسی فرهنگی، سندهای بالادستی و... گفته و نوشته شده است. بیهیچ اغراقی فکر میکنم شورایعالی انقلاب فرهنگی حداقل یک تن پژوهش و سند در این حوزهها تولید کرده است که من واحدی بهتر از این برای نام بردن از محصول کار دوستان بهنظرم نمیرسد.
متأسفانه یک نظریه فاسدی تحت عنوان «نظریه جذب» در دو دهه اخیر با قیافههای حق بهجانب در مدیریتهای فرهنگی جمهوری اسلامی نفوذ و رسوخ کرده است، بهگونهای که بخش عمدهای از توان مدیریت فرهنگی کشور را نابود کرده است. مفروض این نظریه این بود که انقلاب اسلامی اصالتا جذاب نیست
که ایشان کرده و خلاقیتهایی که این هنرمند در مسیر هنر انقلاب بهخرج داده است قدردانی شود. آقای مخدومی هم نویسندهای است که بیست سال پیش کتابی نوشته و مقام معظم رهبری درباره این کتاب خطاب به ایشان نوشتهاند: «کتاب شما را خواندم مست شدم.» او در تمام این بیست سال هیچوقت و در هیچ مقطعی منفعل نشده و بیکار نمانده و همواره در حال تولید ادبی و تربیت شاگرد بوده است. بنابراین تقدیر از چنین شخصیتهایی کمترین کاری است که ما میتوانیم در قبال خدمات اینها انجام بدهیم.
اما نيازي نيست چرا زحمت ميكشند؟