ایشان معتقدند كه هویت ملی ما را دو ركن مهم تشكیل میدهد: یكی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند.
در تهران با ایشان ارتباط داشتند. ظاهراً وقتی آقا به تهران میآمدند، با ایشان دیدار میكردند و همین رفت و آمد باعث شده بود كه افراد خانوادهی امیری هم با ایشان آشنایی داشته باشند. شاعران دیگری هم كه به منزل آقای امیری میآمدند، ایشان را میدیدند. از آنجا كه آقای امیری به سبك هندی علاقه و اعتقاد داشت، این نیز یك زمینهی مشترك گفتوگوهای ادبی میان این دو میشد. ما علاقهی متقابل بین این دو بزرگوار را بعد از انقلاب و در آن دوران محدودی كه آقای امیری زنده بود، دیدیم.
سرود كنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند كه آن سرود قبلی كه در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید كار حسابشدهتری صورت بگیرد.
است و هم كهنسرا- را خواندهاند. خلاصه در ذهن ایشان هم ادبیات معاصر اعم از شعر و نثر كاملاً حضور دارد و هم ادبیات كهن.
اخیراً در یكی از دیدارها با هیأت دولت، رهبر انقلاب برخی نگرانیها را مطرح كردند كه در دل خود ایشان و در میان جامعه بود. یعنی این كه بعضیها در مقام ایراندوستی از اعتدال خارج میشوند، میكِشند توی خاكی و گرد و خاك میكنند. ایشان حكیمانه و مهربانانه گفتند: «اگر میخواهید بروید سراغ ایران و ایرانی، سراغ زبان و ادبیات فارسی بروید و آن را تحكیم و ترویج كنید. اینكه دیگر معارضه ندارد. چرا سراغ چیزهایی میروید كه بحثانگیز باشد و خودتان و دیگران را به زحمت بیندازید و برای مملكت درد سر درست كنید؟»
و چهل سالگی نیست، ولی گاهی كه تلویزیون سخنرانیهای اوائل انقلاب ایشان را پخش میكند و مثلاً در نماز جمعه خطبه میخوانند یا دعا میكنند، مثل شیشه شفاف و مثل آیینه درخشان است. لحن صیقلی و كلام فصیح، هنر والایی است و بر اینكه جوانهای تحصیلكردهی ما بدانند و بیاموزند كه چگونه باید حرف زد، بسیار مؤثر بوده است. در واقع ایشان به صورت طبیعی برای نسلی كه با ایشان بوده و از ایشان استفاده میكرده و به صحبت ایشان گوش میسپردهاند، معلمِ سخنوری بودهاند؛ البته اینكه ما چقدر یاد گرفته باشیم، داستان دیگری است.
آیتالله خامنهای در بیستوسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین كاری كه ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی كردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیح است.
به ضرورت تشكیل فرهنگستان در جمهوری اسلامی بودند و اسباب و وسایل این كار را خودشان فراهم كردند. كمك كردند تا فرهنگستان در عباسآباد كه منطقهی بسیار خوبی در تهران است، مستقر شود. زمین این مجموعه را با اجازهی ایشان در اختیار فرهنگستان گذاشتند. اسناد مكاتباتی كه مرحوم كازرونی و آقای دكتر حبیبی داشته و از ایشان كمك خواستند و اجازه و دستوری هم كه ایشان دادهاند، هست. دولت را هم تشویق كردند تا ساختمانهای مناسبی برای فرهنگستانها ساخته شود. تاكنون این زمینها در اختیار فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و فرهنگستان علوم و علوم پزشكی قرار گرفته است و انشاءلله بهتدریج كاملتر میشود. ایشان همچنین اعضای فرهنگستان را به كار و تلاش در این زمینه تشویق میكنند و از فعالیتهای فرهنگستان خبر میگیرند.
خاطرم هست یك بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یكی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و دربارهی بعضی غزلهای ایشان صحبت كردم. مرحوم همایی هم یكی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند.
راهنمای كتاب و ... من از نثر فارسی شما خوشم میآید، چون خوندار و جاندار است و نثر دلپذیر و درست و دلنشینی مینویسید.» یعنی یكی از جهاتی كه ایشان به آقای افشار احترام میگذاشتند، قدرت قلم او بود.