یک اندیشکده آمریکایی پیشنهاد داد که دولت «اوباما» در دوره دوم باید راههایی برای تشویق، برقراری ارتباط و حمایت از معترضان ایران پیدا کند. این اقدام دستکم بر افزایش فشار بر حاکمان ایران برای دستیابی به راهحلی دیپلماتیک در خصوص بحران اتمی کمک میکند. حتی میتواند باعث حرکت خودجوش داخلی برای تغییر سیاسی حکومت باشد.
به گزارش جهان، اندیشکده «واشنگتن» در مقالهای به قلم «رابرت ساتلوف» نوشته است: در 28 نوامبر 2012 مدیر عامل اندیشکده «واشنگتن» «رابرت ساتلوف» همراه با «دنیس راس» و «جیم جفری» در مجمعی سیاسی سخنرانی کردند. خلاصه نظرات دکتر «ساتلوف» در پایین آمده است.
سایت خبری تحلیلی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه آن را برای اطلاع نخبگان و تصمیم گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند.
اگر رییس جمهور «اوباما» وظیفه تنظیم برنامهریزی سیاست خاور میانه در دور دوم ریاست جمهوری خود را بر عهده یکی از اعضای شجاع «شورای امنیت ملی» بگذارد، ممکن است چیزی شبیه این بشود:
■چهار درس که از دوره اول گرفته شد■
· هر چقدر هم که دوست داشته باشیم، با این که ما رابطهای داریم که معادلاتش ثابت است و میتوانیم آن را به میل خود تنظیم کنیم، باز هم دوری آمریکا از خاورمیانه و نزدیکی به آسیا اشتباه است. برای آینده نزدیک آمریکا نمیتواند از خطرات و تهدیدات ناشی از این منطقه دوری کند.
· سیاستهای خاورمیانه با توجه به دو خطر تنظیم میشوند: جاهطلبیهای ایرانی قدرتمند و گسترش سنیهای افراطی. در این چارچوب هرگونه مسئله دیگر برای منافع آمریکا بیاهمیت است. برای مثال درگیری اسراییل و فلسطین بسیار برای اسراییلیها و فلسطینیها مهم است (و به همان دلایل برای آمریکا هم مهم است) ولی ادامه و یا حل آن اثرات کمی بر مکانیکهای بزرگتر این دو خطر دارد.
· پایان خوش برای همه در خاورمیانه بسیار نادر است؛ وقایعی که با امید بسیار و انگیزه شروع میشوند به ندرت به اینگونه هم به پایان میرسند. به انقلاب بدون خونریزی تونس، روحیه مردم در میدان تحریر و شجاعت بسیار زیاد معترضان صلحطلب در درا نگاه کنیم و بعد به وضعیت اکنونشان نگاهی بیندازیم. البته هرکسی که به فرآیند «اسلو» در این نوزده سال اخیر نگاه کرد این درس را یاد گرفته است ولی هر دولت باید برای خودش یاد بگیرد.
· با این که کلمات مهم هستند، مثل سخنان پر حرارت در ژوئن 2009 در سخنرانی قاهره به دنیای اسلام و یا کلماتی که خط مرز «جلوگیری، نه تهدید» برای تسلیحات اتمی ایران، ولی اعمال مهمتر هستند. اگر فکر کنیم اولی میتواند جایگزین دوم شود اشتباه کردهایم.
■سه موضوع حیاتی در برنامه سیاست خاورمیانه■
· یکبار برای همیشه مشخص بشود راهکار دیپلماسی به اضافه تحریمها به توافقی در مذاکرات برای حل مشکل اتمی ایران منجر خواهد شد و یا به راههای دیگر برای اعمال فشار که شامل حمله نظامی هم میشود برای جلوگیری از دستیابی ایران به توانایی ساختن تسلیحات اتمی نیاز است.
· سرنگون کردن حکومت «بشار اسد» با بیشترین سرعت ممکن تا به تهران ضربهای استراتژیک بزنیم و محور تهران، دمشق و «حزبالله» در بیروت را درهم بشکنیم، از گسترش درگیری سوریه در منطقه جلوگیری کنیم، به رنجهای مردم سوریه پایان دهیم و از پیش آمدن بدترین حالت ممکن در آن انقلاب بپرهیزیم (برای مثال جهادیها در آخر جنگ فرقهای و طولانی پیروز شوند) .
· از سرنگونی سلطنتهای طرفدار غرب در بحرین، مراکش و اردن جلوگیری کنیم. به نظر میرسد رباط راهی برای باقی ماندنش پیدا کرده است، و برادر بزرگتر منامه، عربستان صعودی هم مواظب اوست. ضعیفترین این سه کشور اردن است. کشوری کوچک، با ذخیره کم منابع (که برای منافع آمریکا در مشرق نکته مهمی است) با چالشهای شدید داخلی و منطقهای برای ثبات و پایداری خود روبرو است.
■سه رهبر منطقهای که باید به آنها توجهی خاص داشت■
· نخست وزیر اسراییل «بنیامین نتانیاهو» : اگر او حزبش را در انتخابات کابینه ژانویه به پیروزی برساند و دولت متحد دیگری تشکیل دهد، او به احتمال زیاد تا آخر دوران «اوباما» نخستوزیر خواهد ماند. با توجه به این واقعیت هیچ نفعی در این نیست که چهار سال بعدی مانند دو سال اول دوران «اوباما» شود، دورانی که خصومتهای شخصی بین دو رهبر به رابطه دو جانبه استراتژیک آمریکا و اسراییل خسارت وارد کرد. منافع این دو دایمی و منطبق بر هم هستند و رابطه بین دو رهبر باید این را نشان دهد. البته آمریکا قدرت برتر است و اسراییل قدرت پایینتری است، پس مسئولیت عمده برقرار رابطه شخصی مناسب بر دوش نخست وزیر اسراییل است. ولی رییس جمهور «اوباما» هم نقش مهمی در این فرآیند دارد.
· نخست وزیر عراق «نوری المالکی» : عراق چرخ سوم سیاست خاورمیانه آمریکا است. سیاستمداران کمی در میان مردم کلمه عراق را به زبان میآورند چون خاطرات تلخی را از دهه گذشته به یاد میآورد. ولی اگر جغرافیا مهم است، پس عراقی که اگرچه دارای مشکل است ولی کشوری دموکراتیک بین ایران و سوریه است، و برای منافع آمریکا بسیار مهم.
· نسل بعدی شاهزادگان عربی: همان طور که همکارم در بنیاد «واشنگتن» ، «سیمون هندرسون» اخیرا اشاره کرده است، همانطور که از به روی کار آمدن وزیر کشور جدید معلوم شد انتقال رهبری به نوههای «ابن صعود» از الآن آغاز شده است. پسران باقیمانده مؤسس سلطنت که شامل ملک «عبدالله» نود ساله هم میشود به پایان سیاسی و زندگی خود نزدیک میشوند که میتواند در دوران نزدیک به سرعت اتفاق بیفتد. به همین خاطر برای رهبران آمریکا حیاتی است که با نسل بعدی در مورد راهکارها و اصلاحات تفاهم داشته باشند.
■سه فاجعه که آمریکا باید از آنها جلوگیری کند■
· سرنگونی خاندان «حشمت» در اردن همانطور که در بالا اشاره شد.
· سرنگونی دولت فلسطین: با این که شرایط برای دخالت رییس جمهور در منازعه فلسطین و اسراییل و صرف وقت، سرمایه و انرژی برای حل آن مناسب نیست، او باید اقدامات لازم برای جلوگیری از سقوط دولت فلسطین را انجام دهد. این اتفاق هرگونه امید برای بازگشت به مذاکرات جدی دیپلماتیک و جلوگیری از گسترش خطرناک نفوذ «حماس» در کرانه باختری را نقش بر آب میکند. برای جلوگیری از این کار احتیاج به تقویت و گسترش اقتصاد اسراییل و دولت فلسطین و مناسبات امنیتی و همچنین متقاعد کردن سرمایه گذاران برای برآورده کردن تعهداتشان در حمایت از دولت فلسطین است.
· به وجود آمدن یک گروه جهادی در صحرای سینا: این صحرا یکبار دلیلی برای صلح بود، امروزه تهدیدی برای بیثباتی و تروریسم برای هم اسراییل و هم مصر است. واشنگتن باید به مصر کمک کند و همکاری بین قاهره و اسراییل را بیشتر کند تا منابع نظامی و غیر نظامی کافی اختصاص داده شود و از تبدیل این شبه جزیره به مأوایی بیقانون برای تندروها و تروریستهای ضد منافع آمریکا و متحدانش جلوگیری شود.
■سه سیاست فوری در دور دوم ریاست جمهوری■
· بازنگری روابط با مصر تحت حکومت اسلامگرایان: رویکرد فعلی آمریکا به مصر ادامه دوران «مبارک» که با چسب نگه داشته شده است. واشنگتن درباره راهکارها، سیاست، ابزارها و نتیجه رابطهای جدید با کشور تحت حکومت اسلامگرایان به صورت بلند مدت فکر نکرده است. این در مورد تمام موارد دو جانبه صدق میکند: کمک مالی، روابط نظامی، رابطه جامعه غیر نظامی، حمایت از انتقال قدرت دموکراتیک و بسیاری از مسایل دیگر.
· انعقاد قرارداد تجاری بین آمریکا، اسراییل و مصر: با توجه به مشکلات مالی آمریکا، پول کمی برای کمک مالی به مصر نزدیک به ورشکستگی وجود دارد و تقریباً هیچ امکانی برای توافقنامه تجاری آزاد بین مصر و آمریکا در آینده نزدیک نیست با وجود این که این کار برای اقتصاد مصر مساعد است. ولی اگر قاهره به طور جدی به دنبال راه حل منطقی برای بحران مالی خود است میتواند فواید بسیاری از گسترش عظیم سیستم منطقه صنعتی خود با اسراییل به دست آورد. این کار به نفع آمریکا هم است. اسراییل این معامله را در جا به عنوان راهی برای تقویت روابط با مصر بعد از «مبارک» قبول میکند، و حتی قبول خواهد کرد که مقادیر کالاهای اسراییلی را در صادرات مصر به آمریکا کاهش دهد تا سود بیشتری به مصر برسد. ولی انجام این معامله نیازمند آن است که رییس جمهور مصر مفهوم همکاری با اسراییل را قبول کند و بتواند کلمه اسراییل را بگوید.
· بازسازی روابط اسراییل و ترکیه: نزدیک به دو سال و نیم است که حادثه کشتی «ماوی مارمارا» میگذرد و آشتی بین این دو متحد آمریکا هنوز صورت نگرفته است. بازسازی این رابطه مسلما به نفع آمریکا است. بسیاری از ترکها و اسراییلیها هم باور دارند به نفعشان است این آشتی صورت بگیرد. با این که روابط دو جانبه شاید هرگز به نزدیکی دوران نخست وزیر «رجب طیب اردوغان» نرسد، با این حال این دو هنوز کارهای بسیاری برای پیشبرد منافع مشترکشان میتوانند انجام دهند. با وجود تلاشهای شکست خورده واشنگتن برای آشتی سازی، زمان تغییر کرده است. «اردوغان» ضعیفتر شده است، «نتانیاهو» اگر انتخاب شود قویتر خواهد بود، و بحران سوریه بر تمام خطرات معمولی که اسراییل و ترکیه با آن روبرو هستند الویت دارد. وقت آن است که دوباره تلاش شود.
■شش تغییر موقعیت که میتواند منطقه را دگرگون کند■
· ادامه بهار عربی: موج بعدی انقلابهای عربی میتواند علیه ملکیهای منطقه برپا شود، حتی در عربستان صعودی.
· حملات تروریستی جدید: بعد از توقف در حمله به اهداف آمریکا و کشتن «اسامه بن لادن» آمریکا میتواند دوباره هدف حمله یا حملات بزرگ تروریستی شود حال از طریق روشهای شناخته شده (به طور مثال نقشههای فاجعهبار علیه اهداف خانگی، تلاش برای زدن هواپیماهای غیرنظامی، حمله به سفارتها، اموال و کارمندان آمریکا) و یا روشهای دیگری که ما هنوز ندیدهایم.
· درگیری در صحرای سینا: معاهده صلح مصر و اسراییل، تکیهگاه منافع آمریکا در خاورمیانه و دریای مدیترانه شرقی که تقریباً در ماههای آگوست و سپتامبر نابود شد. در آن موقع تروریستها در صحرای سینا باعث شدند که اسراییل واکنش نشان دهد که باعث پاسخ مصر شد و در آخر منجر به حملات مردم خشمگین به سفارت اسراییل شد و نزدیک بود که دیپلماتهای اسراییل کشته شوند. امروز در مصر تحت حکومت اسلامیها، صلح استقامت کافی برای مقابله برای درگیری دیگر و شاید خشونتبار دیگر در صحرای سینا را ندارد.
· تسلیحات کشتار جمعی در سوریه: استفاده از تسلیحات کشتار جمعی و یا تهدید به استفاده از آن در سوریه میتواند باعث آمدن سریع نیروهای خارجی (که شامل آمریکا هم میشوند) بشود. این کابوس سیاست خارجی آمریکا است: هزاران آمریکایی دیگر در خاک کشوری اسلامی.
· حرکت دوباره موج سبز: یکی دیگر از فرصتهای مناسب برای آمریکا شروع دوباره اعتراضات سیاسی به خاطر انتخابات در ایران است. این بار واشنگتن باید راههایی برای تشویق، برقراری ارتباط و حمایت از معترضان پیدا کند. این اقدام دستکم بر افزایش فشار بر حاکمان ایران برای دستیابی به راهحلی دیپلماتیک در خصوص بحران اتمی کمک میکند. حتی میتواند باعث حرکت خودجوش داخلی برای تغییر سیاسی حکومت باشد.
· دسترسی ایران به تسلیحات اتمی: از این کابوس باید به هر قیمتی به خاطر تمام دلایلی که رییس جمهور «اوباما» در تبلیغ از سیاست «ممانعت» خود پیش آورد جلوگیری شود. این مسئله بعد سیاسی دیگری دارد که ارزش اشاره کردن به آن را دارد. تا به حال این مقاله از آوردن عبارت میراث خودداری کرده است، چیزی که در مقالات برای دوره دوم عادی است. ولی مهم است که این را به خاطر بسپاریم: بسیاری از حرکتهای پیشگیرانه در خاورمیانه شکست خوردهاند و هیچ انعکاسی نداشته و در اذهان هم جایی ندارند. برای مثال اگر رییس جمهور در تلاشش برای حل اختلاف اسراییل و فلسطین شکست بخورد او ششمین رییس جمهوری است که در این شش دوره به بنبست میرسد. ولی اگر با وجود عزم راسخ آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتمی، ایران باز هم به بمب دست پیدا کند، این شکست میراث رییس جمهور «اوباما» در خاورمیانه خواهد بود. در حقیقت با وجود تمام موفقیتها و دستاوردهایش، کارنامه سیاست خارجی او چنین خواهد بود: «باراک اوباما» رییس جمهوری که ایران در دورانش به بمب دست پیدا کرد.