جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 19 Apr 2024
 
۰

مهدکودک؛محل آموزش‌اخلاق یا بی‌پروایی!

دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۰۲
کد مطلب: 253107
مهدکودک باید محلی باشد که بچه آموزش ببیند و با مسائل اخلاقی، فرهنگی و ورزشی آشنا بشوند؛ ولی نه این جور بی‌پروایی‌ها که اگر ...
به گزارش جهان به نقل از «خبرگزاری دانشجو»، تربیت کودک آنقدر مهم است که در آیات و روایات بسیار بر آن تاکید شده. برخلاف گذشته که کودک در آغوش پرمهر خانواده و مادر بزرگ می شد، امروزه و در این دنیای مدرن کودک از یک سالگی و یا بیشتر، به مهدکودک می رود و تربیتش و شاکله اصلی وجودش در آنجا شکل می گیرد.

به تازگی فیلمی از یک مهدکودک به دستمان رسید که بسیار باعث تعجب و حیرتمان شد و ما را بر آن داشت تا در خصوص وضعیت مهدکودک ها کنکاش کنیم و به همین منظور، به سراغ خانم دکتر فردوسی رفتیم تا حرف هایش را در این مورد بشنویم.

متن زیر گفت‌وگوی «خبرگزاری دانشجو» با دکتر فردوسی است:

بچه‌ها از همان ابتدای زندگی در حال یادگیری در محیط اطرافشان هستند. اینها باید در محیط خوب و با برنامه‌ریزی خیلی مدون و کار شده که در هر سنی چه آموزش‌هایی لازم است، آموزش ببینند؛ چون دوره‌ شکل‌گیری شخصیت و یادگیری بچه‌ها است و ما باید خیلی از چیزها را از ابتدای زندگی فرزند به وی یاد داد.

بنابراین اینگونه نیست که ما بگوییم بچه قبل از رفتن به مدرسه نیاز به یادگیری ندارد و فقط با آغاز مدرسه یادگیری را شروع کنیم.

من فکر می‌کنم بچه‌ها خیلی از چیزها را باید یاد بگیرند، ولی نه اینکه ما فشار بیاوریم به بچه‌ها برای یاد گرفتن چیزهایی که نیاز ندارند و مناسب سنشان نیست؛ مثل خیلی از جاها که اعمال می‌شود و پدر و مادرها ندانسته استقبال می‌کنند.

ما آموزش‌های رسمی را نمی‌خواهیم پیش از دبستان آغاز کنیم؛ مثلاً خواندن و نوشتن الفبای فارسی. ولی خیلی از چیزها مثل درک مفاهیم، ادراک اجتماعی، مشارکت و همکاری را به عنوان درس‌های زندگی، بچه‌ها باید یاد بگیرند.

خیلی از مهدکودک‌ها هستند که به این مسائل می‌پردازند و مشخص است که در رشد اجتماعی بچه ها و رشد زبانشان تاثیر داشته است که این موارد را با بازی‌ها و تعاملاتی که در مهدها دارند، می‌توانند یاد بگیرند.

خود شما سطح برنامه‌ریزی را چه در خود مهدها یا بهزیستی درچه حد می‌بینید و آیا مبنای علمی دارد؟

فردوسی پور: نه آن طور که ۱۰۰ درصد منطبق بر اصول روانشناسی باشد و چقدر خوب است که اینگونه باشد و از افراد صاحب نظر استفاده بشود و براساس پژوهش، براساس تحقیق و اصلاً گروه‌های فکر باشد. دستورالعمل‌های همگانی در سطح ملی یعنی همه یکسان از آن اصول آموزشی پیروی بکنند نه اینکه هر مَهدی براساس سلیقه شخصی کار بکند.

حالا به سراغ مهدهای قرآن که می‌رویم یک جور از بهزیستی گله و شکایت دارند که سنگ‌اندازی می‌کنند و مهدهای متداول یک جور دیگر و این عدم برنامه‌ریزی باعث می‌شود که خود این مهدها یک دستورالعمل‌هایی را تدوین کنند که طبق متدهای آموزشی نیست.


فردوسی پور: ببنید، الان مملکت‌ ما در همه‌ حوزه‌ها نیاز به کارهای تخصصی و فوق تخصصی دارد؛ یعنی اگر در مورد مهدها صحبت‌ می‌کنیم، بهزیستی باید افراد متخصص و فوق تخصص را در این زمینه‌ها برای جمع آوری اطلاعات و برنامه ریزی گردآوری کند و این برنامه‌ها به مهدها داده شود.

گروه‌هایی اعزام بشوند برای فراگیری این مطالب و نحوه آموزش دادن به کودکان. خوب بله؛ وقتی این کار انجام بشود، هر کسی بنا به سلیقه خودش برنامه‌هایی را اعمال می کند؛ مثلاً بعضی از مهدها از نظارت بهزیستی شکایت دارند که اینها به مدیریت بر می‌گردد و باید یک مدیریت قوی اعمال بشود.

وقتی مدیریت قوی نباشد این ناهماهنگی‌ها به وجود می‌آید.

نظرتان را راجع به این فیلم که به شما نشان داده می شود، بگویید.


فردوسی پور: خوب، نمی شود اسم این را آموزش کذاشت. حالا می توان اسمش را تفریح گذاشت و به نوعی به آن بدآموزی هم می‌توان گفت و درست نیست کودکان را از بچگی با این مسائل آشنا کرده و آنها را به این کار تشویق کنیم.

البته من نمی‌خواهم بگویم تفریح و رقص برای کودکان نباشد، ولی به این شکل واقعاً جالب نیست.

من سوالم را دوباره مطرح می کنم با مدیر مهد که صحبت می‌شد این موضوع مطرح شد که اگر در مهدهای خارج کشور رقص وجود دارد، در قالب یک متدخاص آموزشی و آموزش‌های خاصی که مدنظرشان است، قرار می گیرد، ولی چرا در مهدهای ما حتی موسیقی و رقص به سمت علمی شدن هم نمی‌رود؛ تا جایی که حتی مغایر با شئونات جامعه اسلامی هم هست؟

فردوسی پور: علمی اگر بود، خیلی خوب بود و من فکر می کنم در این زمینه، شاید خود مهدکودک مقصر باشد. درد اجتماع و درد مردم ما، افراط و تفریط‌هایی است که در مردم وجود دارد؛ یعنی حالا فکر می‌کنند اگر بخواهیم موسیقی در مهد باشد باید به سمت موسیقی‌های افراطی که اصلاً جایش در مهد نیست، برویم تا مثلاً اسم روی مهدمان باشد که دارد روی موسیقی کار می کند.

در هر زمینه‌ای افراط و تفریط در مردم هست و اینها به دلیل عدم نظارت بهزیستی است.

ما نمی‌خواهیم که بچه‌ها را از همان کودکی به سمت یک سری برنامه‌های نه چندان جالب سوق بدهیم. نمی‌خواهیم یادگیری غلط به وجود بیاوریم. مهدکودک باید محلی باشد که بچه آموزش ببیند و با مسائل اخلاقی، فرهنگی و ورزشی آشنا بشوند؛ ولی نه این جور بی‌پروایی‌ها که اگر بچه‌های دیگر هم ببینند فکر کنند که آنها هم باید این کارها را انجام بدهند.

این طور موارد، براساس هیچ کار علمی نیست. افراط و تفریط‌ها در همه‌ زمینه‌ها و متاسفانه در مهدکودک‌ها، در مدارس و در سیستم آموزشی ما وجود دارد.

مثلاً به بچه‌ای که می‌خواهند برای کنکور آماده کنند، فشار زیادی می آورند و مثلا می‌خواهند بگویند که ما داریم کار می‌کنیم! خوب، وقتی کاری اصولی نباشد، براساس کار بنیادی نباشد، علمی نباشد، همین افراط و تفریط‌ها به شکل سلیقه‌ای کار کردن ادامه می‌یابد. من این برنامه‌ها را نمی‌پسندم و براساس هیچ زمینه و کار علمی نیست.

یکی از بحث‌هایی که در حوزه کودک و نوجوان وجود دارد، در مورد برنامه‌های تلویزیونی است. شما برنامه‌های تلویزیونی را که یک شبکه هم به آن اختصاص پیدا کرده، چقدر علمی می‌دانید و چقدر آموزش‌ها صحیح است؟


فردوسی پور: ببنید، هم برنامه‌های خوب دارند و هم برنامه‌هایی که جالب نیست. مشکل از اینجا ناشی می‌شود که برنامه‌ریزی متاسفانه توسط افراد کاردان انجام نمی‌شود.

مثلاً آن تهیه کننده، کارگردان و کسانی که در گیرند، خود را علامه دهر می‌دانند و فکر می‌کنند کسی نباید وارد این حوزه شود، خیلی وقت‌ها چیز زیادی برای ارائه ندارند و اگر کسی بخواهد مداخله مثبت و کار عمیق علمی ارائه بدهد، اصلاً حوصله‌ای برای پذیرش ندارند.

متاسفانه فکر می‌کنند که برنامه‌ کودک صرفاً باید سرگرم کننده و خنده‌دار باشد.

من فکر می کنم باید یک نظام کنترلی روی برنامه‌ها شکل بگیرد و اصرار بر این باشد که در حوزه کودک و نوجوان از افراد متخصص استفاده شود و تمام افراد دست‌اندرکارند، مجبور باشند که به شکل قانونی از آن تبعیت کنند که این برنامه برای کدام رده‌ای سنی و براساس چه اصل روانشناسی تولید شده است و چه آموزش‌هایی را ارائه می‌کند؛ اخلاقی یا اجتماعی.

شما خودتان اطلاع دارید که صدا و سیما تا چه حدی از بحث‌های روان‌شناسی استفاده می‌کند؟


فردوسی پور: همانطور که گفتم، خیلی استفاده نمی‌کنند و در واقع حوصله‌ای استفاده ندارند؛ چون اگر بخواهند از این مباحث استفاده کنند، باید عمیق بشوند و مطالعه کنند. مثلاً باید مبحث روان‌شناسی رشد را بدانند و خارج از حوصله‌شان است.

در بحث عروسک‌ها مثلاً روی باربی در دنیا کار می‌شود و استقبال می‌شود ولی از دارا و سارای ما استقبال نمی‌شود؟


فردوسی پور: ببنید، دارا و سارا صرفاً زمانی ساخته شدند که بیایند و با باربی رقابت کنند و خودشان به عنوان یک شخصیت‌های مجزا و مستقل، دارای ابداعگری و نوآوری نبوده‌اند.

وقتی باربی آمد، یک سری از چیزهای جدیدی با خودش آورد؛ مثل اسباب بازی، عروسک با فرم‌های مختلف. باربی همراه با وسایل خانه، باربی در نقش زن و شوهر، باربی و بچه، که همه اینها نوآوری بود.

دلیل این جذابیت‌ها هم همین بود و وقتی ما می‌خواهیم شخصیت‌های جدیدی بیاوریم، باید همراه با نوآوری و خلاقیت بوده و یک چیز نو و جدیدی باشد تا مورد استقبال قرار بگیرد.

موردی که از مصاحبه با بچه‌ها به دست آمده، این است که آنها شدیداً از نظر روحی به قهرمان، الگو و اسطوره نیازمندند. آیا این از نظر علمی صحیح است؟ چقدر این احساس نیاز، علمی است؟

فردوسی پور: بله، بچه‌ها نیاز دارند و از آن پیروی می‌کنند. اگر یک شخصیت خیلی قوی ارائه شود، بچه‌ها جذب می‌شوند و دوست دارند مثل آن عمل کنند که مثلا آنها چطور لباس می‌پوشند و عمل می‌کنند و بچه ها هم مثل آن عمل می کنند. بچه‌ها از این الگوها به خاطر نو بودن، جذابیت و قدرتشان پیروی می‌کنند.

وقتی بررسی می‌کنیم، تمام شخصیت‌های قدرتمند مربوط به کارتون‌های خارجی است و ما در داخل چیز زیادی نداریم.

سؤال این است که چقدر در این زمینه موفق بودیم و آیا نیاز به برنامه‌ریزی در این مورد هست؟


فردوسی پور: بله. اگر بخواهیم بچه‌ها به سمت آن الگوها نروند و جذب نشوند، نیاز داریم به الگوهای داخلی و کسانی که متولی کار هستند باید خیلی در این زمینه‌ها زبده و نخبه باشند و مغزها را به کار بیندازند و الگو بدهند.

همین جوری نمی‌توان الگو داد و ادعا کرد که من محدودیت دارم و چیزهایی که در اختیار من می‌گذارند کم است و من بیش از این و بهتر از این نمی‌توانم تولید کنم.

من فکر می‌کنم خود افراد با کارکردن در این زمینه و دوره دیدن، صاحب‌نظر باشند و همین طوری نیست که یک نفر صاحب الگویی بشود و باید در این زمینه کار کرد. اگر شخصی یک مدل فراگیر را ارائه می دهد، به این دلیل است که سال‌ها روی آن کار کرده، زحمت کشیده و سلیقه بچه‌ها را شناخته است.

چرا جذب آن می‌شوند؟ چون بچه‌ها یک حس زیبایی‌شناختی دارند و جذب عروسک‌هایی که زشت باشند، نمی‌شوند. پس بچه‌ها هم دارای حس زیباپرستی هستند و آنها هم دوست دارند زیبا باشند، قدرتمند باشند و یک کار خارق‌العاده انجام دهند یا دارای فرم مجازی باشند. بچه‌ها از این چیزها استقبال می‌کنند؛ ولی از یک چیز روتین که از سال‌ها پیش بوده و الان هم هست، استقبال نمی‌کنند.

برنامه‌ای که از دوره بچگی ما بوده و هنوز هم توانسته جذابیتش را حفظ کند، کلاه قرمزی است. شما این مجموعه را موفق می‌دانید؟ دلیل این موفقیت چیست؟

فردوسی پور: بله. نوع شخصیت کلاه قرمزی، نوع صحبت کردنش، نوع حرف‌هایی که می‌زند، نوع ارتباطی که برقرار می‌کند و شاید بتوانیم بگوییم، کلاه قرمزی هم یک چیز جدیدی بود.

اگر کلاه قرمزی ۹۰ و ۹۱ را دیده‌اید، به نظر شما چه عاملی باعث جذابیتش شده است؟

فردوسی پور: به روز حرکت کردن این کارتون‌ها دلیل آن است. نوع دیالوگی که برقرار می‌کند، نوع واژه‌ها، لحن صحبت، اینها چیزهایی هستند که بچه‌ها دوست دارند.

در گفت‌وگوهایی که در مهد کودک‌ها با بچه‌ها می شود، آنها می‌گویند که برنامه‌ کودکان ماهواره را می‌بینند و به نوعی مهد کودک‌ها آنها را مجبور به دیدن این برنامه‌ها می‌کنند و بعد بچه‌ها اظهار کرده‌اند که مثلا در بین اینها فلان سریال «فارسی وان» را هم دیده‌اند. به نظر شما این اهمیت قائل نشدن خانواده‌ها و عدم نظارت چقدر می‌تواند ضربه بزند؟


فردوسی پور: خیلی زیاد. ببینید همه باید یکسان به این موضوع اهمیت دهند؛ هم مهد کودک و هم جامعه. متاسفانه جامعه به صورتی شده که فکر می‌کنند اگر برنامه‌های ماهواره را ببینند یک نوع تشخص است و یک چیز جالب و کلاس بالایی است که متاسفانه ناشی از پایین بودن عزت نفس می باشد. وقتی اعتماد به نفس بالایی ندارند و از آنچه هستند رضایت ندارند، فکر می‌کنند هر چیزی از خارج بیاید واقعا چیز خیلی خوبی است.

حتی ماهواره خیلی از چیزهای غیراخلاقی را اشاعه می‌دهد و هر چه از خارج بیاید را کورکورانه می پذیرند و بچه‌ها نیز با چنین فضایی در خانواده‌ها روبه‌رو هستند. وقتی خانواده‌ها می‌گویند که شبکه‌های داخلی را نگاه نمی‌کنند، برای بچه‌ها هم همین الگو می‌شود.

حس اعتماد به نفس ما باید بالا برود. بعضی ضرب‌المثل‌ها هم حرف‌های خوبی دارند؛ مثلا «مرغ همسایه غازه». هر چیزی که خارجی باشد خوب است و کاری ندارند که چیست و چه تاثیری دارد.

‌برای خانواده‌ها سلامت جسمی خیلی اهمیت دارد ولی سلامت روانی و تاثیر آن در آینده فرزندان برای خانواده‌ها جا نیفتاده است؛ واقعا چرا جامعه ما اینگونه است؟

فردوسی پور: باید در جهت سالم‌سازی جامعه کار شود. جامعه و انسان‌ها خود را رها کرده‌اند و انگار چیزی به عنوان سلامت فکر و روان در قاموس فکری جامعه وجود ندارد. شاید چون سلامت روان از نظر ظاهری دیده نمی‌شود بعضی‌ها نمی‌توانند تشخیص دهند که چی هست و به چه چیز گفته می‌شود و آگاهی ندارند. جامعه باید از لحاظ فکری تغذیه شود و مرتبا تعریف شود که مثلا رفتار بهنجار و نابهنجار چیست و شخصیت سالم و ناسالم کدام است.

چه کسی باید توضیح دهد؟


فردوسی پور: رسانه‌ها. اینکه گفتم برنامه‌ها باید توسط افراد متخصص تولید شود، همین است. افرادی که بتوانند این آگاهی‌ها را به جامعه بدهند. رسانه‌ها خیلی، خیلی نقش دارند. تلویزیون، روزنامه‌ها و کتاب ها که باید به صورت ملی در دسترس قرار دهند و به جز در مدارس، مردم عادی هم باید از این مطالب آگاه شوند.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *