پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - 18 Apr 2024
 
۰

آهای! ما خیلی معترضیم ایها‌الناس!

سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۲۸
کد مطلب: 250036
"بغض" فیلمی از رضا درمیشیان است که در حال حاضر بر پرده سینماست و تبلیغات محیطی و رسانه‌ای اصرار دارد آن را فیلمی سیاسی نشان دهد در حالی که در رده فیلم‌های اجتماعی قرار می‌گیرد.
به گزارش جهان به نقل از مهر، بغض فیلمی است که داستانی مشخص اما ساختاری نامناسب با آن دارد و برای همین دچار مشکلاتی است که در ساختار و محتوا به وجود آمده‌اند.

رویاهایی که در راهند

غربت، درونمایه اصلی فیلم است و این تم با توجه به لوکیشن‌های غیر ایرانی فیلم از نیمه دوم فیلم شدت بیشتری می‌گیرد. این غربت در رویارویی کاراکترها با خود و دیگران به خوبی مشهود است و حتی مباحث خونی و فامیلی نه تنها از شدت آن کم نمی‌کند که بر میزان آن می‌افزاید چرا که حتی برخی از شخصیت‌ها از این روابط سوء استفاده می‌کنند تا فقط به مقصد خود برسند.


کل داستان در یک برزخ می‌گذرد. دختر و پسری که نقش آنها را باران کوثری و بابک حمیدیان بازی می‌کنند سودای رفتن به غرب را دارند و در این میان در کشور ترکیه گرفتار می‌آیند و دست و پا زدن آنها در این برزخ کل داستان فیلم را تشکیل می‌دهد. رویای عبور از این غربت و پناه بردن به غربتی دیگر برای دو جوانی که خلاف تبلیغات انجام شده به هیچ وجه نماینده یک نسل نیستند و فقط بنا بر تربیت غلط و شرایط اجتماعی و خانوادگی نامناسب دل به رویاهایی که در راهند خوش کرده‌اند و در انجام به کابوسی بی پایان می‌رسند.

فیلم از بازی‌های خوبی برخوردار است و اگرچه حمیدیان و کوثری گاه به حرکات تکراری خود در نقش‌آفرینی‌های قبلیشان بازمی‌گردند در کل بازی یکدست و مناسبی با فضای فیلم دارند و در این میان بازی کوتاه اما خوب مهرانفر بازی‌های آنها را تحت الشعاع قرار می‌دهد.

می‌دانم در سر صحنه چه کردی!

نکته قابل توجه در این فیلم این است که دوربین بر همه چیز سوار است و حتی جای کارگردانی را پر کرده است. فیلمبرداری سر دست در فیلم اگر چه در مواردی مناسب و در جهت تعریف داستان حرکت می‌کند در بیشتر موارد تکان بی‌فایده‌ای دارد که دلیل آن مشخص نیست. دوربین سر دست به معمول برای ایجاد فضاهایی خاص استفاده می‌شود که معمول ترین آنها در ژانرهای اکشن و وحشت به کار می‌رود و مرسوم است که برای کمک به ایجاد تعلیق یا افزایش آن استفاده می‌شود. برای مثال در سلسله فیلم‌های مشهور جیغ یا مجموعه "می‌دانم تابستان گذشته چه کردی" این موضوع قابل قبول است و حتی لذتبخش و تماشاگر را به فیلم جذب بیشتری می‌کند. در این فیلم اما شاهد تکان های زیادی هستیم که چشم مخاطب را می‌آزارد و تماشای فیلم را خسته کننده می‌کند.


البته در آثار کارگردانان مشهوری چون کراننبرگ و سودربرگ هم این اتفاق افتاده است اما در آن فیلم‌ها یا با نمای نقطه نظر اول شخص روبرو هستیم که بیانگر حالات روحی کاراکترهاست یا به واسطه فضای سوررئال فیلم نوع فیلمبرداری دوربین سردست یا فیلتردار مناسب فیلم است. در بغض اما ما داستانی واقعگرایانه داریم که شخصیت‌های آن آدم‌های معمولی اما جامعه گریز یا جامعه‌ستیزی هستند که اگر قرار به بیان حالات روحی یا نمایش تاثیرات مواد مخدر را در ارتباط با آنها داریم دلیل نمی‌شود همه فیلم را تا پایان تکان دهیم.

البته تورج اصلانی فیلمبرداری کاربلد است و این ادعا از کارهای قبلی‌اش مشخص ‌است. با این حال به نظر می‌رسد کارگردانی فیلم مبتنی بر دوربین و سوار آن است و برای همین کل فضای فیلم جای آن که ایجاد تعلیق در منتها جذابیت کند دچار تشنج می‌شود. این که امکانات فیلمبرداری هم در غربت و در همین حد بوده دلیل موجهی برای این مشکل نمی‌شود چرا که این مسئله با حضور یک سه پایه دوربین قابل حل بود.

آهای! ما خیلی معترضیم ایها الناس!!


سینمای اعتراض تعریف دارد ساختار خودش را دارد و ملزوماتش را. این که هر کسی در فیلمی دچار مشکل باشد و روان پریشی‌ اش از فاصله هزارمتری توی چشم بزند و هی فریاد بکشد و به رسم معمول این روزها لب تپه‌ای کوهی ...نشد پل فوقانی اتوبانی پیدا کند و هوار بکشد که نمی‌شود سینمای اعتراض.

همین موضوع درباره سینمای سیاسی هم صادق است. اصلا تعاریف مشخص است و خود فیلم به ما می‌گوید حرفش چیست و موضوعش. برای همین حتی با چاپ پوسترهای مختلفی که موضوعات سیاسی منبعث از انتخابات را تداعی می کنند مردم به فیلم به چشم سیاسی نگاه نخواهند کرد و یک دلیل خیلی ساده برای آن وجود دارد: این فیلم سیاسی نیست.
نام شما

آدرس ايميل شما
برای ارتقای فرهنگ نقد و انتقاد و کمک به پیشرفت فرهنگ و اخلاق جامعه، تلاش کنیم به جای توهین و تمسخر دیگران، نظرات و استدلال هایمان را در رد یا قبول مطالب عنوان کنیم.
نظر شما *