با این پاها نشستندر پراید بهتراست تا روی خونشهدا قدمزدن
شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۱۴
کد مطلب: 238948
وقتی ما را بردند قرنطینه، برای نهار چلو مرغ بود. رفتم که غذایم را بگیرم به آشپز گفتم: اگر باز هم غذا بخوام میدی؟! آشپز گفت: بله میدیم، برای چی ندیم؟! همون غذای خودم هم نصفش ماند چون معدهام از فرط گرسنگی کشیدن در اسارت کوچک شده بود و زود سیر میشد هرچند چشمانم هنوز گرسنه بود!