بهترین مربی سال ۲۰۰۹ فوتسال جهان، مدرس فیفا و AFC با حضور در خبرگزاری فارس از سناریوی برکناریاش توسط فدراسیون و آرزوهای بزرگش برای جبران آن ثانیههای عجیب جامجهانی سخن گفت.
به گزارش جهان به نقل از فارس، سال ۲۰۰۸ بود که مردم بیش از پیش به فوتسال علاقمند شدند، این علاقمندی که به افزایش چند برابری رقم قراردادهای بازیکنان این رشته منجر شد، یک دلیل بیشتر نداشت: درخشش تیم ملی فوتسال و اگر آن ۵۳ ثانیه کذایی به نحو دیگری رقم میخورد، امروز شاگردان حسین شمس، این مربی احساساتی که حرف جامجهانی و آن لحظات به شدت متاثرش میکند، یکی از چهار تیم برتر جامجهانی قبلی به شمار میرفتند.
گرچه بعد از این رقابتها بارها بارها عناوین ارزشمندی از سوی فیفا به خود شمس و تیم و شاگردانش تعلق یافت، اما شمس یک ماموریت ناتمام دارد و آن راهیابی تیم ملی به جمع چهار تیم برتر جهان است، آرزویی که او حتی اگر دوباره سرمربی شود دیگر قول تحققش را در جامجهانی ۲۰۱۲ تایلند نمیدهد.
حسین شمس با وجود مشغله فراوان به فارس آمد و از هر دری سخن گفت.
از همکاریاش با فدراسیون صفاییفراهانی و درگیری با سرپرست وقت تیم ملی تا نقش فدراسیون و سعیدلو در برکناریاش از تیم ملی.
گزیده صحبتهای بهترین مربی فوتسال دنیا در سال ۲۰۰۹ که تیمش نیز همان سال بهترین تیم جهان شد، مدرس فیفا و AFC را در زیر میخوانید:
** با فتح سه سال متوالی قهرمان مسابقات سالنی شدیم
متولد سال ۱۳۳۹ هستم. سه فرزند پسر دارم. پسر اولم ۲۸ ساله و مهندس عمران است. پسر دومم ۲۱ ساله و دانشجوی تربیتبدنی است و فرزند سومم هم ۱۴ ساله و محصل است.
در ساوه متولد شدم، در پنج سالگی به تهران آمدیم. ورزش را در باشگاه پولاد آغاز کردم و بعد هم به خیابان پیروزی رفتیم و آنجا کارم را ادامه دادم.
چون درس برایم در اولویت بود، دوره بازیکردنم خیلی طولانی نشد. لیسانسه تربیتبدنی هستم.
از ۱۶ تا ۲۸ سالگی در تیمهای ستادمشترک، وحدت، تهران جوان و جم فوتبال بازی کردم.
در ۲۸ سالگی به عنوان کمک مجید جلایی در تیم وحدت مشغول به کار شدم و سه سال با این تیم کار کردم.
سه سال هم در تیم بانک ملی بودم کمک همایون شاهرخی و بعد هم به تیم فتح رفتم.
با این تیم از از لیگ ۲ به لیگ یک راه پیدا کردیم و طی همان سالها در ماه رمضان، تیم چمنی فتح را به سالن میبردیم و بازی میکردیم و سه سال پشت سر هم قهرمان جام رمضان شدیم.
آن زمان من مربی چمنی و سالنی فتح بودم.
** صفاییفراهانی ۲ شرط گذاشت و از بین هشت نفر انتخابم کرد
سال سوم قهرمانی فتح در مسابقات سالنی، با آمدن محسن صفاییفراهانی به فدراسیون به جای مصطفوی همراه بود.
او برای تیم ملی فوتسال هشت گزینه داشت که خودش شخصا انتخاب کرده بود. آخوندی که مربی قبلی بود، همراه با من، درخشان، ناصر ابراهیمی، فریدون عسگرزاده و سه نفر دیگر در این فهرست بودند.
یادم هست که صفایی فراهانی با من صحبت کرد و گفت اگر سرمربی شدی، کمکهایت را از بین لیسانسهها و کسانی که به زبان انگلیسی مسلط هستند، انتخاب کن و همچنین اگر در شرایط مساوی یک مربی از تهران و یکی از شهرستان داشتی، سعی کن مربی شهرستانی را انتخاب کنی.
با توجه به گزینههایی که مطرح بودند، نسبت به انتخاب خودم ناامید بودم که چند روز بعد از طریق تلویزیون شنیدم سرمربی تیم ملی فوتسال شدهام. پیش از آن، تیم ملی ۲ بار به جامجهانی رفته بود. یک بار در سال ۱۹۹۲ و با سرمربیگری مایلیکهن، که چهارم شده بودیم.
در این رقابتها برزیل، آمریکا و اسپانیا اول تا سوم شده بودند. دلیل دومی آمریکاییها هم این بود که آنها به هشت بازیکن برزیلی پاسپورت آمریکایی داده بودند و در واقع تیم دوم برزیل بودند.
سال ۱۹۹۶ هم تیم با هدایت فرهاد کاظمی و منصور پورحیدری به اسپانیا رفته بود و در همان دور مقدماتی حذف شده بودند. بعد هم جداسازی فوتبال و فوتسال صورت گرفته بود، وقتی من در سال ۱۹۹۹ مسئولیت را به عهده گرفتم، فوتبال کاملا از فوتسال جدا شده بود.
** میگفتند شمس در تیم ملی شاگردبازی میکند
در سال ۱۹۹۹ اولین دوره مسابقات آسیایی در کوالالامپور مالزی برگزار میشد. قبل از اعزام تیم، خیلی روی این موضوع بحث بود که فلانی در تیم ملی شاگرد بازی میکند. من شش بازیکن از تیم فتح که تیم خودم بود انتخاب کرده بودم و فشار رویم زیاد بود که چرا از استقلال کم بازیکن دعوت کردهام. خیلیها میگفتند این تیم چیزی نمیشود، اما ما بزرگترین شگفتیها را در مالزی رقم زدیم، در یک روز با تیمهای سنگاپور و قرقیزستان بازی کردیم و مجموعا ۵۷ گل به ۲ تیم زدیم. صبح قرقیزستان را ۲۱ بر صفر بردیم و عصر هم سنگاپور را ۳۶ بر صفر شکست دادیم.
خاطرم هست که وقتی توپ سیام از دروازه رد شد، ترابیان که آن زمان سرپرست تیم بود و کنار سفیر سنگاپور نشسته بود، گفت دیگر گل نزنید، دارد رابطهمان با سنگاپور خراب میشود، ما هم تایماوت گرفتیم و گفتیم دیگر کسی حق گل زدن ندارد.
اگر این دستور را نمیدادیم، بالای ۴۰ گل میزدیم. پنج دقیقه آخر بچهها فقط حفظ توپ میکردند.
در همین رقابتها تیم کرهجنوبی را در فینال ۹ بر یک شکست دادیم که این نتیجه جزو ۱۰ نتیجه برتر قرن فوتبال آسیا قرار گرفت.
وقتی از مالزی برگشتیم، دیگر جو عوض شده بود و همه به ما اعتماد کرده بودند.
** سرپرست با کارهایش تیم را به هم ریخت
سال ۲۰۰۰ مسابقات آسیایی تایلند را پیش رو داشتیم و با اقتدار قهرمان شدیم. آسیا آن زمان برای جامجهانی ۲ سهمیه داشت که ما سهمیه اول قاره شدیم و قزاقستان هم به عنوان تیم دوم به جامجهانی گواتمالا آمد اما درگیریهای که از تایلند در تیم ایجاد شده بود، باعث شد در گواتمالا هم ما نتیجه نگیریم.
سرپرست وقت تیم ملی در کار کادر فنی دخالت میکرد. او رابطه خوبی با یکی از بازیکنان داشت و شبها با او بیرون میرفت و بیشترین دلار را به عنوان پول توجیبی به او میداد. آن زمان هر شب بهترین بازیکن میدان را انتخاب میکردند که با نظر سرپرست، ۲ بار همین بازیکن انتخاب شد و جایزهای که آن زمان برای بچهها خیلی ارزشمند بود را دریافت کرد.
همین مسئله دیگر اعضای تیم را خیلی ناراحت و عصبانی کرده بود و درگیری در تیم شروع شد. سرپرست با این کارها، تیم را به هم ریخت.
من هم با تهران تماس گرفتم و به خبیری نایبرئیس وقت فدراسیون موضوع را گفتم که قرار شد دیگر سرپرست را در اردو راه ندهند.
آن زمان درودگر رئیس کمیته فوتسال بود. برای بازیهای نهایی، صفاییفراهانی به تایلند آمد، پنج دقیقه با او صحبت کردم و موضوع را برایش شرح دادم.
همین شد که در ادامه، وحید شمسایی که برای اولین بار به تیم ملی دعوت شده بود، به عنوان بهترین بازیکن آسیا انتخاب شد.
** استعفا کردم چون به صفایی گفته بودم این سرپرست را نفرستد
متاسفانه در گواتمالا باز هم همان فرد سرپرست تیم بود و همان رفتارها تکرار شد. ۱۰۰ دلار مجموع پول توجیبیای بود که به بازیکنان داده شد، حالا شما حسابش را بکنید که بازیکنان فقط ۴۰ ساعت روی هوا بودند تا به گواتمالا برسیم. چند روز که گذشت همه دلشان برای خانوادههایشان تنگ شد، اما حتی پول نمیدادند که بچهها کارت تلفن بخرند. وضعیت تیم خیلی وخیم بود. روز اول در حالیکه یک بر صفر از آرژانتین پیش بودیم، ۲ بر یک باختیم.
بازی دوممان با اسپانیا نایبقهرمان دوره قبل و البته قهرمان همان دوره بود. آن زمان یک مشاور بلژیکی داشتیم که از نظر فوتسال سطح بالایی داشت. او گفت از جلو این تیم را پرس کنیم اما ما نمیدانستیم ضد پرس چیست و نیمه اول ۶ بر صفر باختیم، اما نیمه دوم ۲ بر یک این تیم را بردیم که در مجموع ۷ بر ۲ باختیم و تمام آرزوهایمان برای بالا رفتن از گروهمان از دست رفت. در مسابقه سوم کوبا را ۳ بر صفر بردیم و صعود هم نکردیم. در همان گواتمالا استعفا کردم چون قبلا به صفاییفراهانی گفته بودم که این سرپرست را با تیم نفرستد.
بعد از این اتفاق دیگر فدراسیون نرفتم و از همان فرودگاه با تیم خداحافظی کردم.
** معجزهگر فوتسال کویت شدم اما پورشه نگرفتم
سال بعد (۲۰۰۱) مسابقات آسیایی در اندونزی برگزار میشد که من شدم سرمربی بحرین و با آنها نتایج خوبی هم گرفتیم. در یک چهارم نهایی به تایلند خوردیم و باختیم. بعد از کویت تماس گرفتند. همان زمان در ایران هم تیم داشتم با پاس قهرمان لیگ برتر شدیم و استقلال دوم شد. سال بعد رفتم شنسا و قهرمان شدیم. یک سال هم در ارمکیش بودم.
نزدیک مسابقات که میشد میرفتم کویت و با این تیم در رقابتهای آسیایی تهران، چهارم شدیم . این بهترین نتیجه تاریخ فوتسال کویت بود که بعد از این اتفاق اسم مرا "معجزهگر" گذاشتند و هنوز هم به خاطر همان نتایج، احترام زیادی برایم قائلند. در این رقابتها در نیمهنهایی به ایران باختیم و در سوم چهارمی هم مغلوب تایلند شدیم. بعد که تیم به کویت برگشت، به هر کدام از بازیکنان یک خودروی پورشه که ۲۰ هزار دینار کویتی بود، هدیه دادند اما چون من با تیم به کویت برنگشتم، این جایزه به من تعلق نگرفت.
با تیم کویت سه سال کار کردیم که به ترتیب در این مدت چهارم، پنجم و ششم آسیا شدیم که همه جزو بهترین عناوین تاریخ فوتسال این تیم بودند.
از وقتی در سال ۲۰۰۵ این کشور را دیگر به عنوان سرمربی همراهی نکردم، کویت دیگر هیچگاه به مرحله دوم راه پیدا نکرد.
** در مشهد احساس کردم ایران قهرمان آسیا نمیشود
سال ۲۰۰۶ مربی علموادب شدم. تیم ملی باید به آسیایی ازبکستان میرفت. جوراندینیوی برزیلی سرمربی تیم بود. تیم در آخرین روزهای پیش از اعزام به مشهد آمد تا بازی دوستانه و تدارکاتی با علموادب داشته باشد. من همان جا احساس کردم که تیم قهرمان نمیشود چون تیم اول که در واقع تیم باتجربهها بود با تیم دوم که جوانترها در آن حضور داشتند، اصلا خوب نبودند و در تیم دودستگی وجود داشت.
تیم ملی رفت ازبکستان و ما هم از ایران پیگیر اخبار بودیم که تیم در نیمهنهایی با نتیجه ۵ بر یک مغلوب ژاپن شد و رفت برای سوم چهارمی که با شکست ۵ بر ۳ قرقیزستان به مقام سوم رسید.
وقتی تیم به ایران بازگشت، همه میدانستند که کل مجموعه فوتسال باید بروند.
** دوباره آقاییمان را به فوتسال آسیا تحمیل کردیم
کیومرث هاشمی که مسئولیت فدراسیون فوتبال را به عهده گرفت، من هم دوباره سرمربی تیم ملی شدم.
مسابقات آسیایی سال بعد (۲۰۰۷) در ژاپن برگزار میشد و همه به خاطر باخت سال گذشته از این تیم میترسیدند. به این کشور رفتیم. من هم میدانستم باید در چنین رقابتی از باتجربهها استفاده کنم و به همین دلیل مرحوم بابک معصومی را به تیم بازگرداندم، حیدریان، پریآذر، شمسایی و سایر باتجربهها هم در جمع تیم بودند. ما جلوی هشت هزار تماشاگر ژاپنی، عین آب خوردن در فینال ژاپن را شکست دادیم و دوباره آقایمان را به فوتسال آسیا تحمیل کردیم.
سال ۲۰۰۸ آسیایی در تایلند برگزار شد که مقدماتی جامجهانی برزیل هم به شمار میرفت. در این بازیها هم همه تیمها را درو کردیم. تیم میزبان را در مقابل تماشاگران بیشمارش ۴ بر صفر شکست دادیم. خداحافظی محمدرضا حیدریان از تیم ملی هم در همین رقابتها رقم خورد. به عنوان تیم اول آسیا به جامجهانی ۲۰۰۸ رفتیم.
** بعد از جامجهانی برزیل قراردادها ۱۰ برابر شد
اگر تاریخ فوتسال ایران را به ۲ دسته تقسیم کنیم، ما یک فوتسال تا سال ۲۰۰۸ داریم و یک فوتسال هم بعد از این سال. جامجهانی برزیل نقطه عطفی در این رشته بود و از همان سال فوتسال از لحاظ محبوبیت مردمی رشته اول ورزش ایران شد. از همان زمان قراردادهای بازیکنان تاپ این رشته از ۱۰ و ۱۵ میلیون تومان به ۱۵۰ میلیون تومان رسید، یعنی ۱۰ برابر شد و این همه اتفاق ناشی از درخشش در جامجهانی بود و کلا نگاهها به این رشته تغییر کرد.
امروز ما ۱۲ میلیون فوتسالیست ثبت شده در کشور داریم چون این رشته، ورزش مدارس، کارخانجات، ادارهها و خیلی از جاها شده است. نزدیک به ۳۰ میلیون هم آمار غیررسمیمان است. حتی مورالس رئیس جمهور بولیوی وقتی به ایران میآید با رئیسجمهور فوتبال بازی نمیکند، وزنه نمیزند و کشتی هم نمیگیرد بلکه فوتسال بازی میکند.
حالا تمام سالنهای تهران تا ساعت ۲ بامداد در کرایه مردم است، مردم شش تا ۹۰ ساله. در واقع بعد از جامجهانی اتفاقی در ورزش ما رخ داد که همیشه از دید سازمان ورزش و بعد از آن وزارت ورزش دور ماند.
اعتقاد داریم فوتسال ورزش اول ایران است اما هنوز نتوانستهایم به سازمان و وزارت ورزش بقبولانیم که فوتسال، فوتبال کوچک نیست. همه چیز این رشته از قوانین و بدنسازی و تمرین آن با فوتبال تفاوت دارد ولی همیشه زیر سایه قرار گرفته است.
** فوتبال همیشه نونوار و فوتسال بچهای با لباس پاره است
چرا فوتسال مظلوم است؟ چون به آن همیشه به عنوان یک طفل سرراهی نگاه کردهاند. البته چنین وضعیتی در آموزشوپرورش دیده نمیشود، آنها یک انجمن جداگانه در فوتسال دارند، اما در فدراسیون اینطور نیست. من همیشه یک مثالی میزنم. فدراسیون فوتبال ۲ بچه دارد.
فدراسیون فوتبال ۲ بچه دارد که یکی فوتسال است و یکی فوتبال. فوتبال را به مدرسه غیرانتفاعی میفرستد، برایش سرویس میگیرد، پول توجیبی خوب میدهد، این فوتبال کت و شلوار و کفش نو دارد اما بچه کوچیکه که فوتسال است، لباسش پاره است. ته کفشش سوراخ و مدرسهاش دو نوبته است.
** فوتسال بیش از همه در فدراسیون کفاشیان مظلوم بود
در مورد اینکه دوره دادکان نگاه به فوتسال چطور بود، باید بگویم گرچه من با این رئیس فدراسیون مشکل داشتم اما دوره طلایی فوتسال در آن زمان بود. من فکر میکنم بیش از همه فوتسال در دوره علی کفاشیان مظلوم واقع شد که دلیل آن هم ضعف مدیریت بود.
اگر مدیری به این ۲ بچه توجه یکسان داشت، این شرایط به وجود نمیآمد. امروز همه جای دنیا فوتسال یک ساختمان چهار پنج طبقه مجزا دارد. ۲ سال است که میگویند سرپرست کمیته فوتسال به نایبرئیس ارتقا پیدا کرده است، اما عملا چنین اتفاقی رخ نداده و اینها همهاش شعار است. باید یک نفر پای کار بیاید که داوری، آموزش و حتی کمیته انضباطی هم از فوتبال جدا شود.
** سناریوی دوری من از تیم ملی را فدراسیون نوشت
داستان فاصله گرفتنم از تیم ملی فوتسال را من به یک سناریو تشبیه میکنم که فدراسیون آن را نوشت و بدون درگیری با مردم، مرا کنار گذاشت.
آنها حرف و خواسته من که دریافت پول و جایزه بچهها بود را آنقدر نزد سعیدلو رئیس وقت سازمان تربیتبدنی بُلد کردند که او را مقابل من قرار دهند. وگرنه شأن معاون رئیسجمهور بالاتر از این است که بخواهد پیگیر صحبتهای من باشد. بعدا هم دستشان باز بود که تا کسی در مورد برکناری من میپرسید بگویند دستور از بالا بوده و با مردم و افکار عمومی درگیر نشوند. الان این قضیه برای من مسلم شده است که حذف من خواست فدراسیون بوده است. آنها میخواستند ریشه مرا بزنند چون از نگاهشان آدم بداخلاق، غد - ولی من میگویم آدم مستقل - و رکی هستم که وقتی بچهاش قهرمان میشود میگوید حق بچهام چه شد.
من هنوز هم پای حرفم هستم. در مسابقات آسیایی ازبکستان یک اتفاق بینظیر رخ داد. ما در نیمهنهایی ژاپن را ۷ بر صفر بردیم و در فینال هم ازبکها را در خانه خود ۸ بر ۳ شکست دادیم. ۱۰ ماه از این موفقیت گذشت و من فقط نامه نوشتم. ابتدا به شوقانی، بعد گفتند به سعیدلو، بعد به سجادی و دیدم هیچ خبری نشد. شد بازی با برزیل که من دیدم موقع خوبی است برای پیگیری پاداش تیمم و گفتم اگر نامم حسین کرش یا کارلوس شمس بود، تا حالا پول بچهها را داده بودند که بعد آن اتفاقات پیش آمد.
** خانمی با یک شکست ۵۰ سکه گرفت اما فوتسال ریالی نگرفت
برای من خیلی جالب است که بحث از عدالت میکنیم اما در بازیهای آسیایی گوانگجو که مسابقهای همزمان با آسیایی ما بود که تیم ملی ایران برای رسیدن به قهرمانیاش هفت مسابقه ۴۰ دقیقهای با حریفان آسیایی انجام داد، آن وقت یک خانمی در چین مصدوم شد و بلافاصله یک نفر را از تهران جایگزینش کردند. او هم یک دور استراحت کرد و بعد با یک باخت به مدال برنز رسید و ۵۰ سکه طلا دریافت کرد!
این چه عدالتی است که حتی به بچههای من یک شاخه گل هم ندادند و یک نفر در فرودگاه به آنها خسته نباشید نگفت؟ ۱۰ ماه گذشت ما اعتراض کردیم و بعد آن برخورد را کردند.
** رفتن من مستقیما کار ترابیان بود
برای چه باید با عباسی وزیر ورزش صحبت کنم؟ او اگر لازم دید خودش ما را صدا کرده و حرفهایمان را میشنود. اگر هم مرا نمیشناسد نباید خودم را به او بشناسانم. زمانی که عباسی آمد، مصاحبه کردم و گفتم وزارت ورزش دچار روزمرگی نشود و فقط به المپیک ۲۰۱۲ و جامجهانی ۲۰۱۴ برزیل فکر نکند چون ما سال آینده جامجهانی فوتسال را پیش رو داریم و در جامجهانی قبلی هم نتایجمان فوقالعاده بود.
کمیته فوتسال هم نسبت به این موضوع بیتوجه است، برای اینکه رفتن من مستقیما کار ترابیان بود. وقتی از ترابیان در مورد بازگشت من به تیم ملی سوال میشود، میگوید پناه میبرم به خدا! یعنی من این قدر شرم که او از من به خدا پناه میبرد؟
آقای ترابیان شهامت داشته باش و بگو که خودت نمیخواهی شمس برگردد چون آدم غدی است، توصیهپذیر نیست، بازیکن سفارشی قبول نمیکند. به من جرات نمیکنند بگویند چه بازیکنی باید در تیم ملی باشد.
** آقایان خبر ندارند من همه پشت پردههای فوتسال را میفهمم
آنها ابتدا به عنوان جایگزین من به دنبال مربی تایلند بودند که اسپانیایی بود. میخواستند او را ابتدا مربی باشگاهی کنند و بعد از پنج ماه سرمربی تیم ملی در جامجهانی ۲۰۱۲ باشد. اما او در ایمیلی که یک رونوشت هم برای من فرستاد، اعلام کرد در شرایطی به ایران میآیم که سرمربی تیم ملی باشم. آقایان خبر ندارند که من همه پشت پردههای فوتسال را میفهمم.
حالا هم میخواهند فردی که برای اولین بار ایران را در آسیا قهرمان نکرد، ابتدا به عنوان مدیر فنی در جام گرندپریکس برزیل کنار تیم قرار بگیرد و بعد هم سرمربی تیم ملی شود. البته با شناختی که من از علی صانعی دارم، او این موضوع را قبول نخواهد کرد.
برای تیمی که چهارم دنیاست جالب است که آنقدر به قحط الرجال دچار شده که چنین اتفاقی در آستانه وقوع باشد. چرا باید آدمی که امتحان پس داده است، این مسئولیت داده شود؟ ترابیان با این تصمیم جلوی جامعه فوتسال میایستد. امیدوارم دراینباره گوش شنوایی وجود داشته باشد و بار دیگر به فدراسیون اعلام خطر میکنم که یک سال و ۲ ماه دیگر جامجهانی در تایلند برگزار میشود و ما باید از این خواب خرگوشی بیدار شویم چون این رشته میتواند ناکامیهای فوتبال را جبران کند.
** با آن لولوخرخره فقط روحیه صانعی را خراب میکنند
هر وقت که اتفاقی در فوتسال رخ میدهد و یا قرار به ایجاد تغییری است، یک تعداد مربی هستند که مصاحبه کرده و اعلام موجودیت میکنند. من در مقایسه با آنهایی که مصاحبه میکنند، علی صانعی را از نظر اخلاقی، فنی و تحصیلی بهتر میدانم. اگر همین الان به صانعی بگویند سرمربی تیم ملی هستی و به او فرصت بدهند، خوب نتیجه میگیرد. اینکه یک نفر را از آن بالا مثل لولوخرخره نشانش دهند که هر آن قرار است سرمربی شود، روحیهاش خراب میشود.
اگر او واقعا سرمربی تیم ملی بود، با او به عنوان سرمربی قرارداد میبستند و در رقم قراردادش تغییری ایجاد میشد که چنین اتفاقی رخ نداده است. برخی ممکن است فکر کنند من دنبال بازگشت به تیم ملی هستم که از صانعی حمایت میکنم، در حالی که این فوتسال ایران باید باشد که به دنبال من بگردد. به خاطر سرمایهگذاریای که روی من شده، حالا مدرس فیفا و AFC هستم، به عنوان بهترین مربی جهان انتخاب شدهام و با تیم ملی کلی افتخار کسب کردهام. تیم ملی افغانستان که نباید سراغ من باشد. میگویند چرا خودت با عباسی تماس نمیگیری؟ مگر وزیر ورزش این ماجراها را نمیداند؟
** دیگر نمیگویم فینالیست جامجهانی میشویم
من این حرفها را برای بازگشت به تیم ملی نمیزنم و دیگر هم نمیگویم که فینالیست جامجهانی میشویم. آن زمان که من این حرف را زدم، تیممان در رنکینگ چهارم دنیا و اول آسیا بود در حالی که امروز در رنکینگ جهانی ششم و در آسیا دوم است. تیم باشگاهی ما در جام باشگاههای آسیا بعد از ژاپن به نایبقهرمانی رسیده، در تورنمنت چین هم تیم ملی سوم شده است. دیگر نمیشود گفت که به فینال جامجهانی میرویم.
ابهت فوتسال ایران شکستهاند و حالا اگر برگردم یک قرارداد پنج ساله میخواهم تا روی مسابقات جامجهانی ۲۰۱۶ کار کنیم.
** مدیران ماهان مقصر بودند نه وحیدشمسایی
در جواب به این سوال که "آیا در مورد حضور وحید شمسایی در تیم ملی روی من فشاری بود"، باید بگویم که بله. خیلی از سازمان وقت ورزش و نهادهای دیگر فشار بود ولی من همیشه مقابل این موضوع مقاومت میکردم و وقتی فشارها قطع میشد بازیاش را میدیدم و انتخابش میکردم. امروز هم بروید بازیاش را ببینید که چقدر تغییر کرده، برمیگردد دفاع میکند و در همه کارهای تیمی شرکت دارد. او سال ۲۰۰۸ جزو پنج نفر اول فوتسال دنیا انتخاب شد.
میگویید "روبوسیام با وحید را باید باور کرد یا شکایت و شکایت کشی را؟" با توجه به اینکه از ما خواستند همدیگر را ماچ کنیم این کار را انجام دادیم و روزی هم از یکدیگر شکایت کردیم. رابطه ما در حال حاضر خوب است. در خصوص حضور وحید در گیتیپسند و جداییاش از پرسپولیس که برای این تیم مشکلات زیادی ایجاد کرد من اصلا شمسایی را مقصر نمیدانم چون قوانین نقص داشت و یک قانون به ۲گونه اجرا میشد. اگر قانون محکم و واحدی وجود داشت او هوس نمیکرد که به تیم دیگری برود.
زمانی که تیم ملی بودم هیچ توصیهای را نمیپذیرفتم. اگر سال گذشته بین ماهان و شمسایی آن مسائل و درگیریها به وجود آمد هم باشگاه مقصر بود که تمام مسئولیت تیم را به او داد در حالی که وحید باید بازی میکرد. چون شمسایی تیم را بست، فشار زیادی را هم تحمل کرد و آخر سر هم او را مقصر درجه اول دانستند. سال گذشته هم مدیران ماهان مقصر بودند، نه وحید.
** مبلغ قراردادم با ماهان از شمسایی بیشتر بود
از اول سال ریختهگران با من صحبت کرد و قرار شد به عنوان مدیرفنی و مسئول آکادمی فوتسال ماهان مشغول شوم. حتی به جلسه هیئت مدیره باشگاه هم رفتیم و این خبر هم از سوی سخنگوی باشگاه اعلام شد. وقتی پای قرارداد رسید، یک دفعه فیروز ریختهگران یک بحث مالی دیگر را مطرح کرد که کلا دیدم قرارها به هم خورده است. سرمربی تیمشان هم احساس خطر کرد و بعد هر ۲ طرف به این نتیجه رسیدند که بهتر است با هم کار نکنیم.
زمانی که من و وحید با هم در ماهان حضور داشتیم، مبلغ قرارداد من خیلی از او بیشتر بود. من سرمربی هستم و به خاطر حفظ شأن مربی، باید حتما از او بیشتر میگرفتم.
در تیم ملی هم مبلغ کل قرارداد من ۱۰۰ میلیون تومان بود. البته پول واقعا برای من اهمیتی نداشت چون میدانستم در جامجهانی حتما موفق میشویم و این مسئله باز هم روی قراردادهای فوتسالیستها تاثیر میگذارد. همانطور که گفتم بین پسر بزرگه و پسر کوچیکه این فدراسیون همیشه فاصله و تبعیض بوده است.
** در فوتبال میماندم یک مربی خوب در سطح کشور میشدم
با وجود این برخوردهای تبعیضآمیز و موضوعاتی که در فوتسال ناراحتم کرده، هیچوقت از اینکه از بین فوتسال و فوتبال، فوتسال را برای ادامه کار انتخاب کردم، ناراحت نیستم. من اگر در فوتبال میماندم یک مربی خوب در سطح کشور میشدم اما امروز جزو چهار تا پنج مربی اول دنیا هستم که در مورد فوتسال با من مشورت میشود و مدرس فیفا و AFC هم هستم.
در پاسخ به این سوال که فدراسیون نمیتوانست مربیای که از مجموعه بزرگتر شده را ببیند، میگویم، مردم مرا قبول کردهاند و بعد از اینکه از تیم ملی هم برکنار شدم، برخورد آنها با من کوچکترین تفاوتی نکرده است. حتی محبوبتر هم شدهام. مردم دائم میپرسند چرا این فدراسیون آدمهای موفق را کنار میگذارد و ناموفقها را ابقا میکند؟ عزت و ذلت هم دست خداست، همین که مردم فریاد میزنند "مربی باغیرت همینه" برای من، چه به تیم ملی برگردم و چه برنگردم، کافی است.
** خدایا میشود آن توپ به گل نرود و آبروی ما حفظ شود؟
خیلی دوست داشتم بررسی میشد که بچههای ما در جامجهانی ۲۰۰۸ برزیل چه حماسهای آفریدند که حتی در روابط سیاسی ایران و برزیل هم خیلی تاثیرگذار بود.
در مورد آن صحنه عجیب که در دیدار با ایتالیا، پایم گرفت و ما هنوز از ثانیههای پایانی آن بازی در کلاسهای تدریس بینالمللیمان استفاده میکنیم میخواهم نکتهای بگویم که تا حالا کم گفتهام.
در آن ۵۳ ثانیه باقیمانده بازی که ما ۵ بر ۴ جلو هستیم، خدا را گواه میگیرم که هنوز هم وقتی فیلم را میبینم میگویم یعنی خدایا میشود این توپه توی گل نرود؟ (حسین شمس که شدیدا احساساتی شده و نمیتواند اشکهایش را کنترل کند، با گریه ادامه میدهد) مصطفی توپ را پرت میکند، میخواهم به او بگویم مصطفی با بازیکن کناریات بازی کن اما او توپ را پرت میکند. ایتالیاییها هم توپ را برمیدارند. جواد اصغریمقدم که رویش به ماست، میگوییم جواد، جواد، اما او برنمیگردد، توپ میآید ۲ فلنگهایمان (بازیکنان کناری) باز میشوند و مصطفی هم برعکس که همیشه که صبر میکند ضربه به توپ زده شده و واکنش نشان دهد، حرکت میکند و حریف به زاویه دیگر میزند... (و باز هم گریه) هنوز که هنوزه میگویم میشود خدایا این توپ به گل نرود و آبروی ما حفظ شود؟ ولی این توپ گل شده و پای من هم گرفته، بچهها همه وسط زمین خوابیدند. تلویزیون دیگر این صحنهها را نشان نداد. ۱۰ تا ۱۵ دقیقه طول کشید تا این بچهها را از زمین خارج کنند. یعنی از بیرون کمک آمد، فراشی و صانعی رفتند، گفتم بروید بچهها را از زمین خارج کنید، زشت است، نگذارید این قدر گریه کنند. بچهها را به رختکن بردند، مرا هم با ویلچر برقی از زمین خارج کردند.
اینها همه خاطره است، نشد جایی آنها را عنوان کنم.
** رختکن صحرای کربلا بود، گفتم جونم فداتون!
از زیر تونل داشتیم رد میشدیم، یک آن سالن را نگاه کردم، دیدم همه برزیلیها گریه میکنند، گفتم خدایا اینجا تهران است، اصفهان است، قم است؟! اینها برای چه گریه میکنند؟
تمام طول راه با خود میگفتم چه بگویم به این بچهها، ایتالیا نایبقهرمان جهان بوده و ما با آنها ۵ – ۵ مساوی کردیم و با یک گل بالا نرفتیم. نمیدانم دعوا کنم، تشویق کنم، با خودم گفتم آخر تو معلمی، بابا یک چیزی به ذهنت بیاید، ولی نمیتوانم تمرکز کنم. رسیدم به دم رختکن دیدم اوه! صحرای کربلاست.
هر کسی یک طرف است، یکی زیر دوش گریه میکند، ترابیان گفت من نمیتوانم صحبت کنم، شما برای بچهها حرف بزن. گفتم بچهها را جمع کنید، باز هم نمیدانستم باید چه بگویم که ناخودآگاه گفتم "جونم فداتون!" همه زدند زیر گریه، انگار منتظر همین حرف بودند. آنها گریه میکردند، من گریه میکردم. ۴۵ دقیقه با گریه میگفتم که اشکال ندارد، مردم و خانوادههایتان به شما افتخار میکنند. نشد دیگر، در زمین زحمت خودتان را کشیدید. بغض هم داشتیم توی زمین که بازی از دستمان خارج شده بود.
پشتم را نگاه کردم دیدم دکتر شاطرزاده سفیر ایران در برزیل به رختکن آمده، جالب اینجا بود که بچههای سفارت هم گریه میکردند. از سفیر خواستم که برای بچهها صحبت کند او هم گفت: "ما اگر میلیاردها تومان هزینه تبلیغات برای ایران میکردیم، به اندازهای که بازیهای شما برای ما تبلیغات کرد، تاثیر گذار نمیشد. من در وی آی پی نشسته بودم و بازی شما را میدیدم، همه سفرا دارند از شما تعریف میکنند."
صحبتهای او حق مطلب را ادا کرد و بعد هم به شام دعوت شدیم.
بعد چند تا از بزرگترهای تیم را صدا کردم و گفتم هر چه بود تمام شد و دیگر کسی حق ندارد در مورد بازی صحبت کند. همه به خرید بروید و بخندید و بچهها هم جو اردو را عوض کردند و رفتیم خرید و بعد هم به تهران بازگشتیم.
** مسئولیت ناشنوایان را قبول کردم تا بدهکاریام را به مردم بدهم
شاید یکی از دلایلی که دوست دارم باز هم به تیم ملی برگردم برای این است که آن ۵۰ ثانیه را از ذهن مردم پاک کنم (شمس باز هم احساساتی شده و با گریه صحبت میکند) درست است که هیچ وقت به رویمان نیاورند اما ما در این ثانیهها بد عمل کردیم.
همیشه خودم را گناهکار میبینم. به مصطفی میگویم چرا با بغلت بازی نکردی، به اصغریمقدم میگویم جواد چرا جلو را نگاه نمیکردی؟ همیشه خودم را مقصر و بدهکار میدانم و خیلی دوست دارم یک جایی جبران کنم و به خاطر همین است که مسئولیت تیم ناشنوایان را قبول کردم چون مسابقات جهانی است، یک جایی باید من بدهکاریام را به مردم بدهم، درست است که تیم ناشنوایان مدعی جهانی نیست ولی من کاری میکنم این تیم به فینال برود و قهرمان جهان شود تا یک جوری شود که وقتی در خیابان راه میروم، سرم را بالا بگیرم.
** بازیکن جابجا میکنم اما پولی نمیگیرم
برخی میگویند حسین شمس در کار جابجایی بازیکنان نقش دارد، ببینید من روابطی با کویت دارم که نسبت به فوتسالشان حالت پدرانه دارم. آنها به خاطر نتایجی که با من کسب کردند و چهارم آسیا شدند، تقریبا همه کارها را با من هماهنگ میکنند، وقتی بازیکن میخواهند از من میپرسند. برای جام رمضانشان (روضان)، از من مشورت میگیرند. قطر هم تا حدودی همین شرایط را دارد.
خدا را گواه میگیرم تاکنون شاید بیش از ۵۰ بازیکن که در ایران قرارداد نداشته و از فصل نقلوانتقالات جا مانده و یا نتوانسته با باشگاه ایرانی قرارداد ببندد، برای بازی به این کشورها فرستادهام. منت هم نمیگذارم، اما از نظر مالی هیچوقت از این قضیه منتفع نبودهام و کسی نمیتواند مدعی شود که یک دینار کویتی یا یک دلار آمریکایی دریافت کردهام.
هر کاری کردم در راه رضای خدا بوده و شاید خیلی از این موفقیتهایی که کسب کردهام، از دعای خیر خانواده این بازیکنان بوده است.
به هیچ وجه فرستادن بازیکنان به کویت یا قطر را تکذیب نمیکنم اما بابت آن هیچ پولی دریافت نکردهام.
در مورد ظهیر کامیاب هم بگویم که من خودم او را به قطر و کویت فرستادم. او اصلا در سطح تیم ملی نیست، ولی با توجه به سبک بازی و دریبلزنیاش مورد توجه عربها قرار دارد. من او را با این کشورها آشنا کردم و حالا هم خودش میرود قرارداد میبندد و این کاملا طبیعی است. بعد از جام باشگاههای آسیا و درخششی که کامیاب در الاسد قطر داشت، به تیم ملی دعوت شد و بلافاصله بعد از آن هم خط خورد. قسم میخورم که خط خوردن او هیچ ربطی به اینکه حالا خودش به تیمهای عربی میرود، ندارد ولی او خودش دلیل کنار رفتنش را این میداند.
** با وحید برخورد نمیکردم عمر ورزشیاش به امروز نمیرسید
اتهام میزنند و میگویند شمس بازیکنان بزرگ را تنبیه میکند تا خودش را مطرح کند، در حالی که اصلا اینطور نیست. من وقتی خطای شاگردم را میبینم برای آنکه دیگر تکرار نشود، برخورد میکنم. این برخورد ممکن است برای خیلی از بازیکنانم پیش بیاید اما فقط در مورد اسمهای بزرگ رسانهای شده و همه از آن مطلع خواهند شد.
شمس نیازی ندارد که با این کارها خودش را مطرح کند. اتفاقا در اغلب موارد تنبیههای ما مثمرثمر واقع شده و دیگر تکرار نشده است. مثلا مصطفی نظری اشتباه کرد او را از بازی با روسیه کنار گذاشتیم، بلافاصله تغییر رفتار داد و دعوتش کردیم.
برخورد انضباطی اگر به موقع و بدون کینه و غرض شخصی باشد، تاثیر خودش را میگذارد.
اگر با وحید هم آن برخورد نمیشد، دوره بازیاش تا اینجا کشیده نمیشد. او امروز بازیکن کاملی است که در همه کارهای تیمی شرکت میکند و تا ۲ یا سه سال دیگر هم میتواند بازی کند.
همینها باعث شده که او در ۳۶ سالگی یک قرارداد عالی با تیم باشگاهی امضا کند.
** تیم اولم را از همه بیشتر دوست دارم
من همه شاگردانم را دوست دارم و نمیتوانم بگویم به یک نفر بیشتر از بقیه علاقه دارم، ولی اگر بخواهم از چند نفر اسم ببرم، محمد کشاورز، وحید شمسایی، مصطفی نظری، اصغر حسنزاده و محمد طاهری را میگویم.
اینها تیم اول من را در چند سال اخیر تشکیل میدادند. البته به احتمال زیاد چند بازیکن بعد از جامجهانی به عمر قهرمانیشان خاتمه خواهند داد.
** زیاد تیم دارم اما همکاریام اغلب رایگان است
همکاری من با پرسپولیس و تیم ملی فوتسال ناشنوایان رایگان است. برخی میگویند فلانی چقدر تیم دارد، در حالی که نمیدانند اغلب فعالیتهای من رایگان است و طبیعی است که خیلی مورد مشورت قرار بگیرم.
تیمهای فوتسال قطر، بحرین، کویت و لبنان از من مشورت میگیرند.
وقتی میخواستند پیشنهاد سرمربیگری تیم ناشنوایان را به من بدهند، گفتند پیشنهاد مالیات چقدر است، که گفتم کسی که از این تیم پول نمیگیرد، آنها گفتند مگر میشود کسی رایگان کار کند؟ گفتم من پولم را از جای دیگری درمیآورم.
اگر من بابت همه این تیمها پول میگرفتم، حرف آن عده که میگویند شمس زیاد تیم دارد و این زشت است، درست بود.
من به این فکر نمیکنم که چون بهترین مربی دنیا شدهام، نباید با ناشنوایان کار کنم. آنها ۲۴ آبان در سوئد مسابقات جهانی را پیش رو دارند که مسابقه خیلی مهمی است.
** اسپانیاییها از سال ۲۰۰۸ با ما قهرند
اینکه مدتی است برزیلیها زیاد به ایران سفر میکنند، خیلی خوب است.
از طریق باشگاهها تمام هزینههای آنها را تقبل میکنیم و برزیلیها هم به ایران میآیند و مقابل تیم ملی قرار میگیرند.
تجربه و سطح بالای کار آنها به حدی است که ما هر چقدر با این تیم بازی کنیم، برایمان خوب است.
نه تنها با برزیل بلکه دیدار با اسپانیا هم که از مدعیان قهرمانی جهان است، خوب است. البته آنها از جامجهانی ۲۰۰۸ تقریبا با ما قهرند چون قبل از مسابقات، آنها به ایران آمدند و ما در ۲ بازی و با نتیجه ۲ بر یک به آنها باختیم، قرار شد ۲ هفته بعدش هم ما به اسپانیا برویم و مقابلشان قرار بگیریم که نشد.
بعد در جامجهانی ابتدا از آنها ۳ بر یک جلو افتادیم و بعد ۳ – ۳ شدیم و چنان با صانعی این تیم را آنالیز کرده بودیم که آنها حتی یک کرنر هم به ما نزدند. آنها فکر کردند ما از قصد برای بازی دوستانه نرفتهایم. گفتند شما به ما کلک زدید، لوپز سرمربیشان حتی بعد از بازی با من دست هم نداد.
** صدرالدین موسوی مظلوم واقع شده است
ما یک فردی به نام صدرالدین موسوی داریم که مظلوم واقع شده، او عضو کمیته فنی فیفاست، ۲ دوره فینال جامجهانی را قضاوت کرده اما هیج خبری از او در ایران نیست.
جزو کسانی است که هر قانونی مِیخواهد تغییر کند با او مشورت میکنند، به زبان انگلیسی و عربی مسلط است.
الان فدراسیون فوتبال بیرونش کرده، این آدم استثنایی است در داوری فوتسال که در فیفا و AFC خیلی محبوب است.